رئالیسم شاعرانه

رئالیسم شاعرانه این هفته میهمان گفت و گوی ما در بخش آشنایی با تاریخ سینماست. در دهه سی دنیا روزگار خوبی را نمی گذراند. در فرانسه هم کمپانی های بزرگ فیلمسازی، ترجیح می دادند تا سیگاری بگیرند و در آفتاب ملایم، گذران عمر کنند. این شد که تهیه کنندگان مستقل وارد میدان سینما شدند.

تقریبا هر کجا که اسم مستقل در کنار فعالیت های هنری آمده، نتیجه باب طبع اکثریت بوده است. این بار هم جنبشی زاده می شود، بدبین و ناامید. که از قضا زبان حال اکثریت می شود. البته نباید از این نکته هم غافل شویم که رئالیسم همیشه ( قریب به یقین) تلخ و گزنده است.

سینمای فرانسه که پیش از صدادار شدن، بسیار فرمالیست بود و با تصاویر سخن ها می گفت، حال مجبور بود کاری کند تا بیشتر بگوید تا نشان دهد! آنها که آمدند اما تمایل زیادی به دیالوگ نداشتند و آنقدر طالب واقعیت بودند که آن را در استودیوها بازسازی می کردند. آنها نه تنها شاعر تصویری، بلکه گاهی واقعا شاعر واژه ها نیز  بودند.

برجسته ترین فیلم های این جنبش، بر اساس تقدیر  نوشته شده اند. تقدیر چیزی بود که این سبک به آن بسیار وابسته بود. البته بسیاری قهرمان و ستاره  این جنبش را ژان گابن می دانند. او بازیگری سرشناس بود که در بسیاری از فیلم‌های این جنبش از جمله “گروه زیبا” و “په په لوموکو” اثر ژولین دو ویویه، “بندر مه آلود” و “روز می‌دمد” به کارگردانی مارسل کارنه و “توهم بزرگ” اثر ژان رنوار ایفای نقش کرده است.

اما مهمتر از او، ستاره ای پرفروغ کم عمر بود. ژان ویگو. او با بیماری سل با دنیا، سینما و رئالیسم شاعرانه خداحافظی کرد. پیش از مرگش، تنها یک فیلم بلند ساخت : “آتلانت”. البته ویگو پیشتر از اینها، تاثیرش را با فیلم های کوتاهش گذاشته بود. نمره اخلاق صفر، درباره مصائب دوران کودکی در فرانسه و نقدی تند بر سیستم آموزشی آن است. فیلمی که بعدها بر توروفو تاثیر گذاشت و چهار صد ضربه را ساخت.

در نوشتارهای آینده از تروفو و سینمای او بیشتر می خوانیم.

 

ممکن است به خواندن این مطالب نیز علاقه مند باشید