بررسی انیمیشن رایا و آخرین اژدها

انیمیشن رایا و آخرین اژدها پاسخ به این سوال است که آیا موسیقی، صداگذاری و کیفیت بصری میتواند جایگزین داستانگویی و فیلمنامه شود؟ با ما در بررسی انیمیشن رایا و آخرین اژدها raya and the last dragon همراه باشید تا پاسخ آن را پیدا کنیم.

بررسی انیمیشن رایا و آخرین اژدها

دیزنی چند سالی است که انیمیشن های اوریجینال خود را فراموش کرده است، آنها یا مشغول شمردن اسکناس هایشان از انیمیشن های لایواکشن بوده اند که فاجعه ای به نام “مولان” را تحویل دادند یا سرمایه گذاری روی کمپانی های دیگر. این وسط هم چند انیمیشن اوریجینال تولید کرده‌اند که در بهترین حالت برای وقت پر کنی بوده اند(موآنا/فروزن یک و دو و…). رایا و آخرین اژدها هم صرفا انیمیشنی با ایده ای تکراری و به شدت سرخوشانه است که ادامه دهنده همان فرمول همیشگی دیزنی است: ساده و کودکانه نگه اش دار! در این بین هم هر سه سال یکبار استودیو معظم پیکسار پیدایش میشود و تمام این تلخی ها را می‌شورد و میبرد، البته که باید حساب پیکسار را از دیزنی جدا کرد.


همچنین بخوانید:  چرا انیمیشن مولان بدترین لایو اکشن دیزنی تاکنون است؟


رایا، به شدت از لحاظ بصری جذاب است، این را میتوان قاطعانه بهترین نقطه قوت این انیمیشن ذکر کرد. اپلیکیشن هایی مانند «پرینترست» و همچنین فضای اینترنت، پر است از کانسپت آرت ها، فن آرت ها، و تصاویری از دل انیمیشن رایا که همگی این موضوع را ثابت میکنند. اما این کیفیت بالای بصری دیگر امضای همیشگی تولیدات دیزنی شده است و از این لحاظ نمیتوان آن را نکته مثبت تاثیر گذار محسوب کرد، صداپیشگان هم عملکرد فوق‌العاده ای داشته اند و در صدر آنها «آکوافینا»، صداپیشه شخصیت سیسو قرار دارد. وی یک تنه بار جذابیت صداگذاری و دوبله آن را به دوش میکشد و کاری میکند که تمام لحظات انیمیشن، پر از خنده باشند.

جنس کمدی به کار رفته در رایا، همان جنس آشنای معمول دیزنی است، یک شخصیت بامزه درکنار یک شخصیت دیگر که تمام فکر و ذکرش، رسیدن به هدفش (زنده کردن مجدد پدرش) است. سیسو، با صداپیشگی”آکوافینا”، تنها اژدهای باقی مانده در دنیا است که همه فکر میکردند مرده است. بنابراین با ورود او، جریان اتفاقات رایا به سرعت می افتند و از این لحاظ حضور وی سرعت پیشروی داستان انیمیشن را بیشتر میکند. اما مشکلات اثر از همینجا شروع میشوند، رایا تا چه حد به داستان تعریف شده توسط خودش پایبند است؟(این نکته در انیمیشن روح با شدت کمتری وجود داشت)، آیا داستان حساسی که تعریف میکند، در نهایت میتواند مخاطبان بزرگسال را راضی کند؟ خب بگذارید همینجا به این یک مورد پاسخ بدهیم: خیر.

داستان انیمیشن رایا در جهانی صلح آمیز شروع میشود، سپس در نیمه پرده اول، داستان چگونگی سقوط این صلح به تصویر کشیده میشود، تا اینجا واقعا سطح داستانگویی و سرعت آن قابل قبول است، اما در پرده دوم وقتی رایا تصمیم به دزدیدن تمام جواهرات از خاندان های باقی مانده میگیرد، مشکلات یک به یک شروع میشوند. در این مرحله و تا پایان پرده سوم و طبیعتا پایان انیمیشن، مخاطب به یک دوگانگی میرسد: یا باید سطح توقعات خود را در حد خود اثر پایین بیاورید یا به تماشای اثری بنشینید که فقط کمدی و تصاویر آن جذاب است. مشکل اصلی در این انیمیشن، عدم وفاداری سازندگان به مفهوم پرداخته شده در اثر خود هستند، اگر رایا تصمیم به دزدیدن تمام جواهرات میگیرد، به طرز عجیبی هیچ مانع جدی ای او را تهدید نمیکند. رایا در تمام گشت و گذارش در قلمروهای مختلف فقط با یک چالش برای به دست آوردن آخرین جواهر رو به رو میشود و آن هم همان دختری است که در اوایل داستان از او ضربه خورد.


همچنین بخوانید: فیلم های لایواکشن دیزنی در آینده؛ از بامبی تا 101 سگ خالدار


این سادگی و به چالش کشیده نشدن شخصیت اصلی، ضربه بدی به همذات پنداری مخاطب با رایا میزند. زیرا نه تنها وی سختی ای در این راه نمیکشد بلکه مثل آب خوردن تمام جواهرات را به دست می آورد، این قاعده در انیمیشن بر خلاف دقایق آغازین آن است، یعنی جایی که رایا بعد از شش سال جست و جوی تمام رودخانه ها برای پیدا کردن آخرین اژدهای گمشده، در آخرین رودخانه ای که برای جست و جو باقی مانده، سیسو را پیدا میکند. این سکانس اگرچه بسیار کوتاه است اما تاثیر گذارترین و بهترین سکانس  انیمیشن است. زیرا در این سکانس تمام جریاناتی را که پیش از این از زبان رایا به صورت فلش بک میشنیدیم، حالا عینا رو به رویمان است. بیایان های خشک و خالی، مردمان سنگ شده در گوشه و کنار آن و چند عنصر محیطی دیگر، به شدت سکانس اتمسفریکی را به وجود می آورد که تمام بلایا و خطراتی که این موجودات کریه میتوانند به وجود بیاورند را به خوبی زمینه سازی میکند. اما در ادامه، و هر چه جلوتر میرویم میبینیم که نه تنها سازندگان تلاشی جهت ادامه این سکانس انجام نمیدهند بلکه به کل آن را فراموش میکنند.

بررسی انیمیشن رایا و آخرین اژدها

بررسی انیمیشن رایا و آخرین اژدها

مشکل دیگر انیمیشن رایا، بار کمدی آن و ارتباطش با مفاهیم مطرح شده در انیمیشن است. این موضوع همانی است که در ابتدای نقد هم به آن اشاره کردم و متاسفانه تعادل خوبی در این زمینه برقرار نیست. به عبارت دیگر، پس از پرده اول انیمیشن، رایا و ماجراجویی اش برای جمع کردن تمام جواهرات باقی مانده و همینطور بازگرداندن پدرش به زندگی، بیش از اینکه لازم باشد سکانس های کمدی دارد. این جمله در تلاش نیست تا به مخاطب بقبولاند که کمدی به کار رفته در اثر “مناسب نیست” یا “خنده دار نیست”، اتفاقا برعکس، تمام سکانس های کمدی اثر بدون حذفیات است، بلکه در تلاش است ثابت کند که این موضوع، وزنه انیمیشن را به سمت و سوی کمدی بیشتر و سادگی کودکانه پسند سوق داده است.

پایان بندی رایا، تلاش سازندگان برای راضی کردن هر دو طرف بزرگسال و کودکان بوده است، که البته در مورد اول به شدت شکست میخورند.

“در ادامه بخش های پایانی اثر بازگو میشود” 

در لحظات پایانی، میبینیم که نه تنها خاندان های مختلف به سادگی دوباره دور هم جمع میشوند، درحالی که اصلا شاهد ماجرا نبوده اند بلکه یکی از دو آنتاگونیست انیمیشن یعنی مادر “ناماری”، پیچش شخصیتی خود را کامل نمیکنند. البته این موضوع در مورد ناماری صدق نمیکند و به طور کلی پیچش داستانی و شخصیتی وی کاملا قابل قبول است و از نقاظ قوت انیمیشن است، اما مادر وی که رئیس قبیله نیز هست، اصلا پیچشی ندارد و هر چقدر که پدر رایا در مثبت بودن تک بعدی بود، وی نیز در منفی و شرور بودن تک بعدی است.


همچنین بخوانید: نقد انیمیشن soul روح ؛ جادوی دوباره پیکسار


البته که در دل همین نتیجه گیری نهایی چندین و چند پیچش داستانی خیلی خوب پیدا میشود:

اولین مورد آن به تغییر شخصیتی ناماری برمیگردد. وی در طول انیمیشن دائما در تقلای راضی کردن مادرش و عشقش به سیسو و پیامی که او قبلا به انسان ها رسانده است دیده میشود و در آخر نیز دوبار دچار تغییر میشود، یکبار با دودل بودن باعث کشته شدن سیسو میشود و بار دوم عملا تسلیم اعتماد سایر افراد میشود و خودش هم با همین اعتماد است که ناجی آنها میشود، زیرا سیسو نیز ضعیف ترین فرد بین اژدهایان اطرافش بود و سرانجام آنها به او اعتماد کردند، در اینجا هم ناماری در تردید شدیدی گرفتار بود و همین قضیه برای او تکرار شد.

پیچش بعدی مربوط به رایا میشود، قهرمان داستان که به شکل هوشمندانه ای صاحب یک پیچش داستانی قوی میشود که البته از تغییر شخصیتی ناماری تاثیرگذارتر و باکیفیت‌تر نیست، که دلیلش هم پیشینه و سیر روایی نه چندان قدرتمندی است که نویسندگان برای وی تدارک دیده اند. اما به هر حال این پیچش در انیمیشنی ساخته کمپانی دیزنی مایه مسرت است و این پیچش زمانی رخ میدهد که پس از مرگ سیسو، رایا عملا متوجه میشود که تمام تلاش هایش برای تحقق بخشیدن به اهدافش برای هیچ بوده است، بنابراین خشم و ناراحتی چنان بر او غلبه میکند که در سکانسی تماشایی با تمام آن خشم و نفرت نسبت به ناماری، می رود تا عامل همیشگی مصیبت های زندگی اش را حذف کند. این تغییر شخصیتی واقعا درخشان است و ما در کمتر اثر انیمیشنی ای میبینیم که قهرمان داستان کلیشه “صبوری و استقامت همیشگی” را در خود نداشته باشد. اما متاسفانه این دو بار به شدت قوی و باکیفیت انیمیشن، فدای پایان بندی کودکانه و شاد و مصنوعی میشوند. این مورد در کنار زنده شدن مجدد اژدهایان دیگر، مشکلات اصلی این انیمیشن هستند.

در لحظات پایانی انیمیشن رایا، میبینیم که دوباره نه تنها سیسو زنده شده است(که این مورد تمام اتفاقات درام لحظات قبل را زیر سوال میبرد)، بلکه اژدهایان دیگر هم دوباره به زندگی برگشته اند.این پایان بندی شدیدا مشکل دار است، زیرا اژدها در سرزمین «کوماندرا»، نماد صلح و اعتماد بود، حالا که آنها رفته اند صلح هم از بین رفته است. درواقع وقتی انسان ها در لحظات پایانی بدون کمک آنها به اتحاد و اعتماد متقابل میرسند، دیگر وجود آنها دلیلی ندارد، حتی سیسو نیز در یک سکانس به خصوص از این میگوید که آنها جادوی انجام همه کاری را ندارند، پدر رایا از این میگوید که اژدها در این سرزمین آورنده زندگی و پول و غذا و نعمت نیست. اما چرا باید درست لحظه ای که آنها برای همیشه نابود میشوند، و رایا اعتماد به دیگران را یاد میگیرد، و مخاطب در سکانسی احساسی قرار دارد دوباره آنها را زنده کرد؟ خب شاید بگویید اینها ایرادات بسیار ریز و غیر قابل اهمیتی هستند، اما برای من، جواب این سوال، این است که سازندگان نمی‌خواسته اند پایان تلخ و شیرین را به پایان سراسر کودکانه ترجیح دهند.

“پایان بررسی انیمیشن رایا و آخرین اژدها حاوی افشائات داستانی”

بار کمدی انیمیشن رایا با ورود سیسو شروع میشود و با خودش به اوج میرسد و تمام میشود. درواقع بار کمدی اثر، تماما بر عهده سیسو و صداپیشه توانمند آن است، البته که نویسندگان تلاش زیادی کرده اند تا این یک طرفه بودن کمدی اثر را کمتر کنند و البته که موفق بوده اند و با خلق چند شخصیت دیگر مثل ناخدا و دختربچه و میمون هایش توانسته اند تا حد زیادی هم به سکانس های کمدی تنوع ببخشند و هم دائما سیسو را در حال مزه پرانی نبینیم. اما این کمدی ضربه اش را در لحظات پایانی وارد میکند، جایی که قرار است نتیجه گیری نهایی داستان باشد، مخاطب آنقدر با رایا و دار و دسته اش خندیده است که جایی برای ارائه پیام های عمیق اثر باقی نمی‌ماند. مخاطب به شکل غافلگیر کننده ای با چند دقیقه سکانس های فشرده رو به رو میشود که سریعا نویسندگان میخواهند پایانی به داستان بدهند. اینجا است که حفره های داستانی و غیرمنطقی بودن اکثر این سکانس ها نمایان میشوند. مشکل اصلی این انیمیشن نیز همین است، نویسندگان، جهان واقعا پتانسیل داری را خلق کرده کرده اند، دو پیچش درخشان شخصیتی در اواخر انیمیشن قرار داده اند، همچنین “درون‌ها” را، به عنوان موجوداتی شدیدا سمبلیک معرفی میکنند اما از هیچ کدام استفاده ای نمیبرند، زیرا تنها دغدغه آنها نه مورد تحسین قرار گرفتن توسط بزرگسالان با ارائه پایان بندی ای درخور، بلکه فروش بیشتر بلیط هایشان به واسطه به سینما کشاندن خانواده ها(در اینجا فروش آنلاین) و مخصوصا جامعه هدف آنها یعنی کودکان بوده است.

رایا، میزبان دو پیچش شخصیتی درخشان است، اما تمام آن به دلیل عدم علاقه سازندگان به ارائه داستانی پرمحتوا‌تر و بزرگسالانه‌تر به در بسته میخورد.


همچنین بخوانید: انیمیشن وولف واکرز Wolfwalkers ؛ ۵ دلیل برای تماشای این اثر پرمفهوم


بررسی انیمیشن رایا و آخرین اژدها

رایا از این میگوید که تمام آدم ها نباید تماما خوشبین باشند، و همینطور تماما بدبین. جهان حاضر در انیمیشن رایا، جهانی است که در آن قبیله گرایی متداول است، بنابراین برای به کرسی نشاندن حرفت باید صاحب منصب باشی. رایا دختربچه ای است که هنوز معنای جنگ و اختلاف را نمیداند و آن را اتفاقی هیجان انگیز قلمداد میکند. در سکانسی معنی دار، پدر رایا از این میگوید که قرار است افراد بالا رتبه سایر کشورها یا قبایل، به دیدن آنها بیایند اما رایا تنها راه حل آن را جنگیدن با آنها یا مسموم کردن آنها میبیند. اما پدر وی نه تنها دیگر علاقه ای به جنگیدن ندارد بلکه میخواهد هر چه زودتر مقدمات صلح را برقرار کند. انیمیشن رایا از این میگوید که برای به دست آوردن صلح باید چیزی را فدا کرد. رایا نه تنها پدرش را از دست میدهد بلکه سرزمینش را نیز از دست میدهد، در طول راه با افراد شبیه به خودش رو به رو می شود و تفکراتش زیر و رو میشود.

رایا اما بیشتر از هرچیزی، در مورد لزوم اعتماد به همدیگر است. اعتماد واژه ای است که ناخودآگاه، انسان مقابل آن نوعی بازدارندگی دارد. واژه ای است که انگار انسان ها زمان زیادی را باید برای هضم آن صرف کنند. ناماری و رایا شدیدا از کمبود اعتماد به خود و دیگران رنج میبرند، اما با پیشروی در داستان و نزدیک شدن به لحظات سرنوشت ساز، آنها نیز اعتماد را نه یک واژه، بلکه یک سرآغاز برای زندگی جدیدتر میبینند، همراه کسانی که به آنها اعتماد کرده اند.

در پایان، انیمیشن رایا و آخرین اژدها، قطعا از آن انیمیشن هایی است که در دسته “یکبار تماشا” قرار میگیرد اما به خاطر برند و کیفیت بصری آن، نباید تماشای آن را به تعویق انداخت. رایا، میزبان یکی از بهترین و جذاب ترین دنیاهای دیزنی است که هرچند از پتانسیل آن استفاده ای نمیشود اما در سرگرم کردن مخاطب کاملا موقق است. این موارد را کنار صداپیشگی فوق العاده جذاب “آکوافینا” در نقش سیسو، و همچنین دو پیچش باکیفیت شخصیتی قرار دهید تا به میزان جذابیت اثر به شکل محسوسی اضافه شود. رایا قطعا در بین آثاری مانند “روح” و “ولف واکرز” که این چندماه اخیر تماشا کرده ایم جای پای محکمی ندارد و قدم رو به جلویی هم برای کمپانی سازنده آن نیست، اما اگر صرفا به دید پر کردن اوقاغ فراغت به آن نگاه کنید، از این آزمون سربلند بیرون می آید.

مثل همیشه نظرات خود را با ما در میان بگذارید.

در ادامه بخوانید:

انیمیشن های شبیه THE CROODS ؛ ماجراجویی هایی از یک جنس