تو این دنیا قدرت تنها چیزیه که ارزش داره !
با بررسی قسمت دهم فصل سوم انیمه Attack on Titan در خدمت شما عزیزان هستم. از همین ابتدا باید بگم این قسمت یکی از احساسی ترین قسمت های فصل سوم بود. جدا از دیالوگ های فوق العاده، موسیقی، کادر بندی دوربین، نقاشی های زیبا و سرانجام کارگردانی فوق العاده و استفاده به جا از تکنیک استیل فریم… باعث شد این قسمت به یکی از تاثیرگذارترین قسمت های این فصل مبدل بشه!
بطور کل این قسمت اختصاص داره به گذشته کنی و اتفاقات و تجربیاتی که این آدم داشته ، بخش هایی هم از گذشته لیوای، یوری و … نمایش داده میشه، اما جدا از این در سکانس پایانی داستان، سرانجام راینر برتولد و تایتان میمونی نمایش داده میشن و برای اولین بار ما شاهد رایدر یا انسان درون تایتان میمونی هستیم ! شخصی مرموز با موهای بلوند!!!!
در ادامه با بررسی قسمت دهم فصل سوم انیمه Attack on Titan همراه من باشید،درضمن شما می تونید بررسی قسمت های قبل رو هم از اینجا بخونید.
یوری
خب بعد پیش نمایش قسمت قبل و حدسیات درستی که شما دوستان داشتید، مشخص میشه یوری دوست قدیمی کنی هستش، اما نحوه آشنایی و برخورد این دو باهم بسیار جذاب بود.
یوری بعد از اینکه متوجه میشه کنی از خانواده آکرمن هستش، از درون تایتانش بیرون میاد و به احترام و عذر خواهی از کنی بابت قتل عام خانواده آکرمن تحت نام پادشاه عذرخواهی میکنه!!! کنی وقتی این صحنه رو میبینه، اسیر مرام و منش پادشاه میشه و تصمیم میگیره به پادشاه کمک کنه! با این کمک از سمتی هم جلوی قتل عام آکرمن ها رو میگیره! حرکتی هوشمندانه که نشان از هوش و معرفت کنی میده!
نکته جالب این قسمت شخصیت عجیب و قابل احترام یوری هست، چیزی که باعث میشه تفکر ما راجع به خاندان سلطنتی تغییر کنه! دلایلی وجود داره که خاندان سلطنتی و پادشاه اول نمی خوان بشریت نجات پیدا کنه، اما این دلالیل برای ما مشخص نیست و تنها کسی که قدرت تایتان موسس رو داره میتونه به این اسرار دسترسی داشته باشه!
از طرف دیگه یوری به عنوان یک پادشاه با ایدئولوژی ساخت یک بهشت پشت دیوارها سالیان سال برای بقا مردم و دیوارها اقدام به جنایت، دروغ گفتن و فریب اذهان عمومی کرده ، با این هدف مقدس و والا که انسانیت را متحد داخل دیوارها نگه داره!
اما وقتی زمان مرگش میرسه به کنی اعتراف میکنه، اشتباه کرده! و تلاشش بیهوده بوده!
خداحافظ کنی!
کنی از همون قسمت اول فصل سوم و ورود خشونت آمیزش به داستان نشون داد که آدم خاصی هستش! و کم کم از یک هیولای آدم کش تبدیل میشه به شخصیت قابل احترام و دوست داشتنی! (برای خود من یکی که همینطور بوده! )
شخصیتی که نه دنبال قهرمان شدنه، نه حرف زیادی برا گفتن داره! تنها چیزی که دنبالشه قدرته! اما با اینحال هنوز مرام و معرفت رو تو خودش نکشته!
یک آکرمن که برای فرار از چنگال ارتش و پادشاهی که تصمیم به قتل و عام خانوادش گرفته، دست به دفاع از خودش و آدم کشی میزنه! کنی نمونه بارز قهرمان های دنیای مدرن هستش! شخصیتی که در اصل یک بازمانده هست و همیشه برای زنده موندن درحال تلاش بوده! نه ایدئولوژی خاصی داشته نه اسیر ایدئولوژی خاصی شده ! فقط سعی کرده برای زنده موندن بجنگه! قوی باشه تا نمیره بتونه بیشتر عمر کنه و بیشتر ببینه ! آرزوی بزرگش هم دیدن دنیا از چشم تایتان و تجربه دانایی پادشاه اول بوده!
در اینفوگرافی این قسمت هم به خانواده آکرمن ها اشاره شد و قدرت خاصشون! که با این تصویر به نظرم در ادامه از آکرمن ها و رابطشون با شاه اول بیشتر خواهیم دید!
نقشی که کنی برای لیوای ایفا میکنه بسیار جالب و تاثیرگذار هستش! کنی نمی خواد پدر کسی باشه چون خودش رو در این قالب نمی بینه! از طرف دیگه تنها یک چیز رو خوب بلده، راه زنده موندن تو زیرزمین! واسه همین هرچی بلده یاده لیوای میده تا لیوای بتونه تو اون شرایط زنده بمونه و تبدیل بشه به آدمی که الان هست!
تو دنیای واقعی هم میلیون میلیون ادم فدا میشن تا یه نفر بتونه از زیرزمین بیاد روی زمین! و این موضوع به خوبی در مقیاسی کوچکتر در دنیای سورئال حمله به تایتان به نمایش گذاشته میشه!
این یعنی کنی تونسته تاثیر مثبتی روی رشد لیوای بزاره و تربیت کنی باعث شده تا لیوای بتونه از زیرزمین نجات پیدا کنه و تبدیل به آدم بهتری از کنی بشه !
جدا از همه این مسائل ذهنیت و دید کنی نسبت به جهان پیرامونش فوق العاده اس ! کنی همه مردم رو اسیر میدونه ! کنی میگه هر کسی باید مست از چیزی باشه تا بتونه ادامه بده! مست قدرت، خانواده، مذهب و…. به غول کنی هر کسی بنده یه چیزیه! حتی پادشاه اول! و حتی خودش که مست قدرته ( کنی منو یاد John Doe قاتل سریالی فیلم هفت ساخته دیوید فینچر میندازه !)
و در نهایت کنی تمام عیار بودن خودش رو ثابت میکنه و سرنگ تبدیل کننده رو میده به لیوای و به نوعی لیوای رو آدم لایق تری نسبت خودش میدونه به همین خاطر به جای اینکه با خودخواهی برای بیشتر زنده موندن تلاش کنه و خودش رو تبدیل به تایتان کنه ، سرنگ رو به لیوای میده و یک قدم مثبت برای بشریت بر میداره!
آها تا یادم نرفته باید بگم صحنه مرگ کنی حرف نداشت!
ملکه ای از جنس شجاعت !
با نمایش خیره کننده ای که تو این چند قسمت اخیر هیستوریا از خودش به نمایش گذاشته! باید هم با حمایت مردم مواجه بشه! مردمی که به چشم دیدن این خانم بزرگترین تایتان رو از پا در اورده ! پس دیگه مردم با یک شاه تقلبی سروکار ندارن! بلکه حالا با ملکه ای دانا، شجاع و مهربان طرف هستن که برای نجات جون مردمش، جون خودش رو به خطر میندازه!
اما این وسط به نظر من اروین، از قدرت هیستوریا تعجب کرده و این موضوع باعث میشه به درگیری این دوتا در ادامه فکر کنم!
و سرانجام تایتان میمونی !
تایتان میمونی به تنهایی یکی از عجیب ترین و مرموزترین شخصیت هایی هستش که تا به اینجا معرفی شده! بعد از پایان فصل دوم همه انتظار داشتن تا مجددا با این موجود عجیب روبرو بشن، اما این موضوع تا قسمت دهم فصل سوم انیمه Attack on Titan به طول انجامید! و بالاخره با این تایتان عجیب و آدم درونش آشنا میشیم×!
تایتان میمونی اشاره میکنه برنده شده ! اما کجا و برای چی ؟ آیا نقشه حمله طبق پیش بینی هاش پیش رفته؟ منظور تایتان میمونی از بدست آوردن مختصات چیه؟
و منتظر چه کسی هست و چه کسی قرار پیششون بره ؟ آیا منظور ارن هستش؟
از طرفی شخص درون تایتان چهره عجیبی داره، موهای طلایی با چهره ای شبیه گریشا و البته تایتان خندان یا همون جوکر!!!
از طرفی با حضور مجدد این شخصیت مشخص میشه تایتان میمون رهبر راینر و تیمش بوده همچنین مسئول حمله به دیوارها ! اما هنوز هدف از حمله به دیوارها کاملا مشخص نیست اما چیزی که به نظر میرسه اینه » تایتان میمونی به دنبال قدرت تایتان بنیان گذار هستش!
خب امیدوارم از بررسی این هفته خوشتون اومده باشه ! مثل هر هفته منتظر نظرات و حدسیات جذاب و فوق العاده شما هستم ! اگر چیزی هم جا افتاده لطفا شما تو کامنت ها بهش اشاره کنید!
در ادامه بخوانید » بررسی قسمت یازدهم فصل سوم انیمه Attack on Titan
همچنین بخوانید