در این مطلب هر آنچه درباره ی تجربیات نزدیک به مرگ و DMT باید بدانید را برایتان شرح خواهیم داد. تجربیات نزدیک به مرگ یکی از  پیچیده ترین پدیده ها در روانشناسی است. تجربه ی نزدیک به مرگ زمانی رخ می دهد که فرد ظاهرا برای دوره کوتاهی به لحاظ بالینی میمیرد. قلب از تپش می ایستد،  مغز هیچ نشانه ای از فعالیت را ثبت نمی کند، و دیگر علائم حیاتی مرگ را نشان می دهند اما در عین حال هشیاری  را گزارش می دهند. برای چند ثانیه یا چند دقیقه، فرد ممکن است هیچیک از نشانه های زیست شناختی از زنده بودن را نشان ندهد و با این حال زمانی که احیا می شود، یک سری تجربیات قابل توجه را گزارش می کند.

تجربیات نزدیک به مرگ هرگز به لحاظ نوروبیولوژیکی به طور رضایت بخشی تعریف نشده اند. نظریه های مختلف مثل: توهم های ناشی از کمبود اکسیژن در مغز، فعالیت ناشناخته ی مغز (در دوره ای که مغز ظاهرا هیچ فعالیتی ندارد)، آزادی اندورفین ها، مسخ شخصیت روانشناختی “در پاسخ به استرس شدید و … هم مطرح شده اند. اما همه این نظریه ها ناقص به نظر می رسند.


همچنین بخوانید: حقایق علمی ناگفته درباره ی DMT و تاثیرات سوء مصرف آن


به عنوان مثال، کمبود اکسیژن معمولا منجر به تجربه ی توهمات آشفته می شود و با سردرگمی و از دست دادن حافظه همراه است. تجربیات نزدیک به مرگ کاملا بر خلاف این هستند. آنها تجربه های بی سر و صدا، ساختار یافته و یکپارچه هستند. در تئوری، در این تجربه ها افراد می توانند سطح فعالیت مغزی بسیار پایین داشته باشند که توسط دستگاه های EEG برداشت نمی شود. 

از سوی دیگر، به نظر می رسد بسیار بعید است که چنین سطح پایینی از فعالیت مغز بتواند چنین تجربیات روشن و به شدت آگاهانه را ایجاد کند. اگر هر تجربه آگاهانه ای وجود داشت، مطمئنا تاریک، مبهم و گیج کننده خواهد بود. در مقابل، در تجربیات نزدیک به مرگ، افراد اغلب گزارش می دهند آگاهی روشن و شدیدی دارند و هشیاری و گوش به زنگی بیشتری نسبت به حالت طبیعی دارند.

نظریه دیگری پیشنهاد کرده است که تجربیات نزدیک به مرگ توسط انتشار مواد شیمیایی داخلی “توهم زا ها” زمانی که فرد نزدیک به مرگ است، بوجود می آیند. ظاهرا این نظریه با انتشار یک مقاله به نام “مدل DMT و تجربه نزدیک به مرگ” توسط تیم محققان انگلیس در ارتباط با گروه پژوهشی روانگران ها در کالج سلطنتی لندن مطرح شد. محققان به منظور بررسی شباهت های ظاهری بین مواد روانگردان و تجربیات نزدیک به مرگ، 13 نفر شرکت کننده را به دو گروه تقسیم کردند و به یک گروه DMT و به گروه دیگر پلاسبو دادند و سپس از آنها خواسته شد تا مقیاس ویژگی های تجربیات نزدیک به مرگ را تکمیل کنند.

نتایج به دست آمده نشان دهنده ی یک همپوشانی قابل توجه بین دو نوع تجربه است. همانطور که محققان نتیجه گرفتند، “نتایج نشان داد که افزایش قابل توجهی در ویژگی های مرتبط با تجربیات نزدیک به مرگ، بعد از تزریق DMT نسبت به پلاسبو به وجود آمده است.”  این به نظر درست می رسد، اما در بازبینی دقیق تر، یافته های این مقاله هنوز به مراتب ارتباط قوی بین DMT و تجربیات نزدیک به مرگ را ثابت نکرده است.


همچنین بخوانید:آیا درمان طبیعی بیماری پانیک اتک (وحشت زدگی) امکان پذیر است؟


از 16 موردی که در مقیاس سنجش ویژگی های تجربیات نزدیک به مرگ وجود دارند، 9 مورد از آنها درجه بالایی از “همپوشی” را نشان دادند. آنها عبارت بودند از: محیط غیر زمینی، احساس صلح و آرامش، قوی تر بودن حواس، هماهنگی / وحدت، تغییر درک زمان، احساس شادی، نور روشن و … 

تمام این 9 خصوصیات به طور کلی با تجربه های معنوی یا عرفانی مرتبط است، نه فقط تجربیات نزدیک به مرگ. هرچند این تجربیات دارای یک عنصر قوی و عرفانی برای افراد است، تغییرات قدرتمند در زندگی آنها تا حدی به این دلیل است. اما این تجربیات نزدیک به مرگ فقط تجارب معنوی نیستند.

قابل توجه است که 7 مورد از ویژگی هایی که در این مطالعه حداقل همپوشانی را بین تجربیات نزدیک به مرگ و DMT  نشان داده بودند، آنهایی بودند که تجربیات نزدیک به مرگ را از تجربیات معنوی استاندارد تفکیک می کردند.  برای مثال:  سه ویژگی برجسته خاص تجربیات نزدیک به مرگ احساس رسیدن به مرز / نبود هیچ نقطه ی برگشتی، روبه رو شدن با مرده ها / یا افراد روحانی و مرور زندگی است. در این مطالعه این سه ویژگی کمترین ارتباط را با DMT داشتند.

به عبارت دیگر، به نظر می رسد که این مطالعه رابطه بین تجربیات DMT و تجربه های معنوی یا عرفانی را نشان می دهد. از آنجا که ما قبلا می دانستیم که تجربیات نزدیک به مرگ حاوی عناصر مشابه تجربیات معنوی هستند، تعجب آور نیست که بگوییم بین تجربیات نزدیک به مرگ و تجربه DMT ارتباط وجود دارد.


همچنین بخوانید:تاثیرات مواد توهم زا روی مغز و بدن افراد مصرف کننده چگونه است؟


با توجه به این، هیچ دلیلی وجود ندارد که به نتیجه گیری برسیم که تجربیات نزدیک به مرگ ناشی از انتشار DMT هستند.به طور قابل توجهی، هیچ شواهدی وجود ندارد که زمانی که یک فرد نزدیک به مرگ یا در فرایند مرگ است DMT آزاد می شود. حتی مشخص نیست که DMT در بدن انسان تولید می شود (اگر چه در غدد موش صحرایی یافت می شود). اما شاید یکی از قوی ترین استدلال ها در برابر هر گونه ارتباط بین تجربیات نزدیک به مرگ و DMT اثرات بعد از آنها است.

اثرات بعد از تجربیات نزدیک به مرگ

در اکثریت موارد، تجربیات نزدیک به مرگ، تجربیات بسیار قدرتمندی هستند. پس از آن، ارزش ها و نگرش فرد به زندگی به طور کامل تغییر می کند. آنها اغلب کمتر مادی گرا و خودمحور و نوع دوست تر و مهربان تر می شوند. آنها اغلب احساس جدیدی از هدف دارند و روابطشان معتبرتر و صمیمی تر می شوند. آنها نسبت به زیبایی بیشتر حساس می شوند و بیشتر از چیزهای روزمره قدردانی می کنند. آنها همچنین معمولا  ترس از مرگ کمتری را گزارش می کنند.

قابل ذکر است که یک تجربه واحد می تواند یک اثر انتقالی عمیق و طولانی مدت داشته باشد. این تحقیق نشان می دهد افرادی که قبلا اقدام به خودکشی کرده بودند بعد از تجربیات نزدیک به مرگ، به ندرت دوباره برای خودکشی اقدام می کنند. این کاملا مخالف با الگوی طبیعی است – در واقع، اقدام قبلی خودکشی معمولا قویترین پیش بینی کننده خودکشی واقعی است.

این یکی از قویترین استدلال ها در برابر این ایده است که تجربیات نزدیک به مرگ توهم ناشی از مغز هستند. رویاها و توهم ها به طور کلی تغییرات پس از اثر را ندارند. آنها معمولا به سرعت فراموش می شوند، با این نکته ی واضح که آنها نسبت به آگاهی های عادی تجریباتی هذیانی و کمتر معتبر و قابل اعتماد هستند. (در مقابل، در تجربیات نزدیک به مرگ تجربه ای واقعی تر و معتبر تر از آگاهی طبیعی است.)


همچنین بخوانید:چرا افراد متوجه نمی شوند که در حال از دست دادن عقل شان هستند؟


و این در مورد تجربه DMT نیز صادق است. شکی نیست که تجربیات سایکودلیک مانند DMT گاهی اوقات می تواند به درجاتی از تغییر منجر شود. بعضی ها نگاهی اجمالی، گسترده و شدیدتری نسبت به واقعیت پیدا می کنند و می فهمند که دید طبیعی آنها نسبت به جهان محدود است. همچنین ممکن است علاقه ی جدیدی به معنویات پیدا کنند. به هر حال تجربیات DMT قطعا تغییراتی مانند تجربیات نزدیک به مرگ را ایجاد نمی کنند.

در مقاله ای در مجله مطالعات تجربیات نزدیک به مرگ، دکتر مایکل پاتس شباهت های بین این تجربیات و DMT را مورد بررسی قرار داد و همچنین نتیجه گرفت که در این بین ویژگی های برجسته ای از تجربیات نزدیک به مرگ وجود ندارد. (مانند سفر از طریق یک تونل به قلمروی ماوراء و یا گزارش بعدی رویدادهایی که در طول تجربه دیده می شوند).

از دیدگاه پاتس، DMT فاقد تحولات قدرتمند اثرات بعد از تجربیات نزدیک به مرگ است. او نتیجه گرفته است که در تجربیات نزدیک به مرگ، تغییر دائمی یک قانون است نه استثناء در حالیکه در DMT تغییر دائمی استثناء است نه قانون.

گروه از محققانی که مطالعات DMT را انجام دادند، در اینجا توضیح داده اند که: “این یافته ها مهم هستند زیرا ما به ما یادآوری می کنند که تجربه های نزدیک به مرگ به علت تغییرات قابل توجهی در مغز اتفاق می افتند نه به دلیل چیزی فراتر از مغز “با این حال، این نتیجه گیری غیر قابل ضمانت است.

به نظر من، این ایده که تجربیات نزدیک به مرگ می توانند به دلیل چیزی فراتر از مغز اتفاق بیافتند، هنوز امکان پذیر است. همانطور که در علوم معنوی پیشنهاد می کنم، استدلال قدرتمندی وجود دارد که آگاهی برای جهان ضروری است و نه اینکه فقط محصولی از مغز انسان باشد. در نتیجه، شرایطی وجود دارد که در آن هوشیاری می تواند مستقل از مغز ادامه یابد.

در ادامه بخوانید:

.