توی این مطلب قراره به مقایسه ویچر با گیم آف ترونز بپردازیم و ببینیم داستان های ویچر ساپکوفسکی در برابر نغمه آتش و یخ مارتین چه حرف هایی برای گفتن داره. قبل از اینکه بیاید بگید مگه میشه ویچر از گیم آف ترونز بهتر باشه و فلان و بهمان، خدمتتون بگم که این قسمت اول مقایسه ویچر و گیم آف ترونز هست و طی روزهای آینده مقایسه ای داریم که طی اون به نکات مثبت اثر مارتین هم در برابر ویچر میپردازیم، پس صبور باشید و اینکه چندتا نکته دلیل بر برتری کامل محصولی به محصول دیگه نمیشه!

درباره هر دو سریال یک توضیحاتی بدیم. The Witcher یکی از آخرین سریال های جنجالی نتفلیکس در سال 2019 بود که فصل اول اون تونست مخاطبین زیادی رو با دنیای کتاب های ویچر، نوشته آندژی ساپکوفسکی لهستانی آشنا کنه. نقد و بررسی کامل فصل اول این سریال رو میتونید از اینجا بخونید و اطلاعات بیشتری درباره اون کسب کنید.


7 مورد از سریال های شبیه به گیم آف ترونز که حتما باید آنها را ببینید!

5 مورد از درسها و آموزه های گیم آف ترونز در دنیای واقعی!!! 

بهترین سریال های شبکه HBO که باید ببینید! شبکه بازی تاج و تخت و وست ورلد

بهترین انیمه‌های شبیه Game of Thrones که حتماً شما را میخ‌کوب خواهند کرد! بخش اول

غمگین ترین صحنه های game of thrones ؛ مروری بر خاطرات 


Game of Thrones هم بمب این سال های شبکه HBO و یکی از محبوب ترین سریال های تاریخ تلویزیون هست که اگه فصل های آخر اون هم با کمی صبر بیشتر ساخته میشد و خود جورج آر آر مارتین نویسنده منبع افتباس گیم آف ترونز، یعنی سری کتاب های نغمه آتش و یخ هم بر روی کار نظارت کامل میداشت، شاید با چنین سقوط آزادی مواجه نمیشد و همچنان میتونست توی جریان رقابت بهترین سریال های تاریخ باقی بمونه.

حالا در ادامه نگاهی داریم به نکاتی از داستان و سریال ویچر که نسبت به بازی تاج و تخت و نغمه آتش و یخ بهتر از آب در اومدن!

اتصال مخاطب به شخصیت ها

مقایسه ویچر

کتاب های ویچر جناب ساپکوفسکی از همون اول شخصیت های اصلیش رو نشون مخاطبش میده و بهش میفهمونه که شخصیت های اصلی داستان این ها هستن. اصلی ترین شخصیت هم که گرالت ریویاییه، یکی از آخرین بازمانده های نژاد خودش که به شغل شریف شکار هیولا مشغوله. در کنارش هم دو شخصیت پرنسس سیری و ینیفر رو داریم که داستان درباره اون ها هم حرف های زیادی داره، پس به همین سادگی شخصیت هایی که سریال و داستان باید روی اون ها تمرکز کنن مشخص شد؛ حالا بریم سراغ گیم آف ترونز! از اول کتاب و حتی سریال کلی شخصیت ریز و درشت  داریم که فصل به فصل هم در حال افزایش هستن (و همزمان کاهش!).

همین باعث شده اگه به صورت رندوم از ده نفر بخواید سه مورد از اصلی ترین شخصیت های گیم آف ترونز یا نغمه آتش و یخ رو بگن، احتمالا با جواب های متفاوتی روبرو میشید که نشون میده میزان ارتباط هر شخص با شخصیت ها متفاوته، ولی توی ویچر همه تمرکز روی شخصیت های مشخصیه و با پرسیدن سوال مشابهی از مخاطبان، جواب های یکسانی دریافت میکنید.

بی رحمی کمتر نسبت به شخصیت ها

مقایسه ویچر

این موردمون یکم سلیقه ایه و ممکنه خودم هم انچنان باهاش موافق نباشم ولی بیاید قبول کنیم خیلی ها هستن که ممکنه نتونن با بی رحمی نغمه اتش و یخ نسبت به شخصیت ها کنار بیان. شصصیت ها با زنده موندن میتونن مخاطب رو بیشتر به خودشون نزدیک کنن و طرفداران رو وادار به موشکافی روانشناسی خودشون کنن. کارهایی که شخصیت ها انجام میدن میتونه دریچه های تازه زیادی رو به روی داستان باز کنه و این رو هم فراموش نکنیم که تنها راه برای غافلگیر کردن مخاطب، کشتن شخصیت ها نیست! ویچر با زنده نگه داشتن شخصیت هایی که بار دراماتیک مناسبی میتونن به داستان ببخشن، کاری میکنه درام همیشه توی داستان حضور داشته باشه و راه های زیادی برای نفوذ به ذهن طرفدار پیدا میکنه.

هیولاها و موجودات فانتزی

مقایسه ویچر

این مورد بیشتر برمیگرده به تم داستان که توی اون اولویت داستان توی بازی تاج و تخت نبردهای بین خاندانیه و توی فصل های آخر هم که گند زده شد به تنها موجودات تخیلی عالی سریال که وایت واکر ها (یا در کتاب ها آدرها) باشن، البته اژدهایان رو فاکتور بگیرید چون اونا از اول تا آخر خوب بودن. از اونور ما ویچر رو داریم که اصلا شغل شخصیت اصلیمون سر و کله زدن با موجودات فانتزیه و حتی با ارفاق خودش رو هم میشه جزو همین موجودات حساب کرد. با جلوتر رفتن داستان توی سریال هم میشه انتظار این رو داشت که پیشرفت بیشتری رو توی تنوع موجودات و هیولاهای داستان شاهد باشیم.

جادو

مقایسه ویچر

گیم آف ترونز بیشتر از اینکه با جادوها و ورد خوندن های ملیساندرا شناخته بشه، با روابط سیاسی و از پشت خنجر زدن و استراتژی های بلند مدتش شناخته میشه. سعی مارتین هم همین بوده که دنیای فانتزی ای رو ارائه بده که توی اون واقع گرایی هم حرف اول و هم آخر رو میزنه. برای همین جادو و جادوگری یکم توی حاشیه حضور دارن و حتی ریشه و منشا مشخص انچنانی هم ندارن. در مقایسه با اون، توی ویچر همه جادوها توضیحات و بهای خودشون رو دارن، دیگه از واقع گرایی خبری نیست و داستان فانتزیمون جادو رو با آغوش باز میپذیره. چون دیگه آنچنان خبری هم از سیاست نیست، جادو جای اون رو توی دیپلماسی گرفته و حتی از سرنوشت هم موجود زنده ای ساخته که به اراده خودش دنیا رو تغییر میده.

روند داستان

مقایسه ویچر

این مورد بیشتر درباره کتاب های ویچر و نغمه آتش و یخ صدق میکنه. ما توی نغمه آتش و یخ گروه های زیادی از شخصیت ها رو داریم که دائم از هر فصل به فصلی دیگه بینشون در حال رفت و آمدیم، این گروه های زیاد شخصیت ها که هر چند فصل یکبار نوبتشون میشه که داستانشون جلو بره، ممکنه این حس رو ایجاد کنن که دیگه داستان داره زیادی کند پیش میره. برای مثال ممکنه جایی از کلافه بشید و بگید پس بالاخره کی میخوایم بفهمیم چه بلایی سر راب استارک میاد (صدای گریه حضار به آسمان میرود)! حالا  در مقایسه با گیم آف ترونز، ما ویچر رو داریم که گروه های شخصیتی کم هستن و تمرکز هم روشون به طبع بالا میره. پس مخاطب اصلا کندی ای توی داستان حس نمیکنه و احتمال خسته شدنش بسیار پایینه.


توی این مطلب به مقایسه ویچر با گیم آف ترونز پرداختیم و بخشی از نکات مثبت ویچر که از اثر مارتین بهتر بودن رو مروری کردیم، منتظر باشید تا چند روز دیگه با نکات مثبت بازی تاج و تخت برگردیم خدمتتون.