در ادامه توی مقایسه گیم آف ترونز و ویچر از سراغ این میریم که داستان مارتین چه ویزگی های مثبتی در مقایسه با ویچر داره. این قسمت دوم از مقایسمونه پس توضیحات اول کار رو کمتر میکنم و اگه درباره سریال ها توضیح بیشتری میخواید میتونید یک سر به قسمت اول بزنید (از اینجا) یا برای اطلاعات بیشتر درباره ویچر هم بررسی فصل اول سریالش رو از اینجا بخونید.


فاز چهار دنیای سینمایی مارول ؛ ده اشتباهی که مارول تا الان انجام داده!

بهترین فیلم ها درباره موجودات فضایی که باید ببینید؛ فضایی ها انگلیسی حرف نمیزنند! 

بررسی فیلم The Platform ؛ از من اکنون طمع صبر و دل و هوش مدار! 

فصل دوم سریال The Mandalorian ؛ تمام اطلاعاتی که داریم و نداریم! 


یک نکته بگم اوه هم اینکه این مقایسه مخصوص سریال های این دو اثر نیست و کتاب هاشون هم ملاک قرار داده شدن.

دنیاسازی

مقایسه گیم آف ترونز

بنظرم چه توی کتاب ها و چه دو سریال پرچم مارتین و وستروس توی دنیاسازی بالاست. مارتین رسما کاری میکنه که کل نقشه دنیای نغمه آتش و یخ رو حفظ بشید، با تمام جزئیات ریز و درشتی که داره! از وینترفل بگیرید تا کینگزلندینگ یا جاهای دورافتاده تری مثل دورن و براووس. همه این ها به لطف شخصیت های جذابی که توشون در حال ادامه دادن داستان هستن کاملا آماده هستن تا کشف بشن. توی سری ویچر ما مثلا گرالت رو داریم که یک سر به فلان پادشاهی میزنه، کمی با فرهنگشون آشنا میشیم، گرالت حساب یک سری هیولا رو هم میرسه و بعد از اون، خداحافظ ای تپه فراوانی!

ولی مارتین توی هر نقطه ای از وستروس و حتی خارج از اون شخصیت هایی رو داره که تمام مدت همونجا هستن و خواننده یا بیننده همراه اون ها میتونه به اکتشاف بپردازه. توی وینترفل استارک ها رو داریم، توی کینگزلندینگ که دعواهای اصلی رو داریم، اونطرف دیوار و البته خود دیوار داستان جان اسنو رو داریم و وایت واکرها. حتی جایی مثل کستلی راک که ممکنه توی سریال کمتر بهش سر زده بشه، اونقدر توی داستان حرفش پیش میاد و اونقدر مهمه که به خودی خود برای مخاطب هم مهم میشه. توی خارج وستروس هم دنریس و آریا رو داریم تا بهمون نشون بدن دیگه توی این دنیا چه خبره. فکر نمیکنم طرفدار گیم آف ترونزی رو پیدا کنید که توی دنیای مارتین و مرزبندی های سیاسی اون غرق نشده باشه.

داستان سیاسی

مقایسه گیم آف ترونز

اصلا چیزی که game of thrones بهش معروفه همین نبرد سیاسی هفت خاندان بر سر حکومت و نشستن روی تخت آهنین پادشاهی وستروسه. از لحاظ ظاهری ممکنه با یک داستان فانتزی طرف باشیم که توش اژدها و زامبی های یخی وجود دارن، ولی هرکس با این سری آشنا باشه قبول داره که جوهر اصلی داستان زد و بند های سیاسی و نبردهاییه که داریم میبینیم. چیزی هم که خوب توی داستان دراومده، بی رحم بودن سیاسته. به قول سرسی لنستر: توی بازی تاج و تخت یا میبری یا میمیری. همین اتفاق هم داره توی داستان میوفته و تک تک غنچه های نو شکفته داستان دارن پر پر میشن توی این بازی سیاست، اتفاقات هم کاملا غیر منتظره هستن. البته که در داستان ویچر هم بازی سیاست نقش داره، ولی خب واضحه که به خوبی نغمه آتش و یخ از آب درنیومده.

انسانیت

مقایسه گیم آف ترونز

توی آثار فانتزی مثل ارباب حلقه ها معمولا در همه چیز اغراق داریم. این اغراق شامل شخصیت ها هم میشه. شخصیت ها یا قهرمانی هستن که هرچقدر بگردین ذره ای تاریکی توشون پیدا نمیکنید، یا یک سری غول بی شاخ و دم که بدی از سر و روشون میباره. حالا توی ویچر ممکنه یکم وضع فرق داشته باشه و شخصیت ها خاکستری تر باشن ولی بازم اون رگ فانتزی توی شخصیت ها هست. از اونور شخصیت های گیم آف ترونز رو میشه جدا از جریان فانتزی های عادی دونست. انسان بودن شخصیت ها و داشتن عواطف انسانی بجز عشق و نفرت (که همه جا پیدا میشه). همین هم میشه که راحت میتونید خودتون رو به برخی از شخصیت ها نزدیک بدونید و باهاشون ارتباط برقرار کنید. تصمیمات هم جنبه منطقی تری به خودشون میگیرن و معمولا خبری از قهرمان بازی یا لجبازی بیخودی نیست.

تاریخچه دنیا

مقایسه گیم آف ترونز

درباره این مورد میشه گفت مارتین حتی بیشتر از داستان اصلی، سر تاریخچه دنیاش زحمت کشیده و با سرنخ هایی که توی کتاب های اصلی میده و همینطور کتاب های جانبی ای که چاپ کرده، موفق شده تا یک تاریخچه غنی برای دنیاش به وجود بیاره که طرفدارانی که قصد غرق شدن هرچه بیشتر توی دنیای نغمه آتش و یخ رو دارن، میتونن سراغش برن. داستان های زیادی مثل سرگذشت شوم والریا، جنگ داخلی تارگرین ها (که سریالش در حال ساخته) و حتی نزدیکتر به داستان اصلی خودمون هم قیام رابرت رو داریم که طرفداران شدیدا علاقه دارن سریالی از روی اون اقتباس بشه. تاریخچه دنیای مارتین چیزی نیست که ویچر به همین راحتی ها بتونه باهاش رقابت کنه.

غافلگیری

مقایسه گیم آف ترونز

آخرین موردمون توی مقایسه گیم آف ترونز با ویچر، ویژگی ایه که اکثرا برای توصیف بازی تاج و تخت ازش استفاده میشه، غیرقابل پیشبینی بودن! یکی از عناصر اصلی بازی تاج و تخت اینه که کسی از ده دقیقه آینده خبر نداره و داستان توی همون فصل اول سریال  و کتاب اول به مخاطبش میگه که باهاش شوخی نداره و اینجا جایی نیست که به کسی دل ببندی. در طول داستان کلی شخصیت مهم داریم که به غیرمنتظره ترین و فجیح ترین شکل ممکن از دست میرن. حتی ممکنه این اتفاقات برای همه قابل تحمل نباشه، ولی میشه گفت از مهم ترین ویژگی های داستان مارتین به شمار میره. ولی توی ویچر تقریبا میشه گفت شخصیت ها در امن و امان به سر میبرن یا اگر هم قرار باشه جایی کشته بشن احتمالا انتظارش رو خواهید داشت.


اینجا قسمت دوم مقایسه گیم آف ترونز با ویچر هم تموم میشه. اگر نکته ای جا افتاده یا بنظرتون موردی غلط بوده حتما توی کامنت ها بهمون بگید تا دربارش باهمدیگه صحبت کنیم.