8.0
امتیاز

نکات مثبت

  • محتوای جذاب
  • فیلم نامه ی سورئال
  • پرداختن به دغدغه های اجتماعی

نکات منفی

  • خشونت زیاد در بعضی سکانس ها

با ما در نقد و بررسی فیلم parasite (انگل) همراه باشید. معطوف بودن توجه همیشگی ما به فیلم های هالیوود و در کنار اون کم بودن زمانمون برای فیلم دیدن باعث شده فیلم های خوب و تاثیر گذار زیادی رو از سینمای جهان از دست بدیم.

در کنار اون به یه سبک فیلم عادت کردیم و یه جورایی سلیقه ی شرطی شده ی ما پذیرای کارهای جدید و خلاف عادتمون نیست.
امروز می خوام‌ راجع به یکی از فیلم های خوب کره ای صحبت کنم فیلمی که شاید در مفهوم از خیلی از فیلم های هالیوودی پیشی گرفته.
فیلم parasite یا انگل یکی از درخشان ترین فیلم های غیر انگلیسی زبان امسال بوده که تا به این لحظه از ۵۵ نامزدی در فستیوال های مختلف ۵۳  برد داشته که برای یک فیلم موفقیت بی نهایت بزرگی محسوب میشه.



آقای “بونگ جون هو” که تا به حال با فیلم ۱۱ میلیون دلاری خودش در گیشه با فروش ۱۰۶ میلیون دلاری بی نهایت موفق عمل کرد. آثار این کارگردان تا به امروز همگی آثار درخشان و قابل بحثی بودن و به همین دلیل همواره کارگردانی مورد توجه بوده. از کارهای گذشته ی این کارگردان می تونیم به آثار موفقی مثل خاطرات قتل، میزبان و برف شکن اشاره کرد.
این کارگردان با یک دید منتقدانه در اثری سورئال که در عین حال کمدیه و خشونت فوق العاده ای رو در کار تزریق کرده ما رو با یک اثر فوق موفق رو به رو کرده که در جشنواره ی کن نخل طلا رو به خودش اختصاص داده.
فیلمی که می تونیم از نظر محتوا اون رو با فیلمی مثل us برابر بدونیم.

نقد و بررسی فیلم parasite (انگل)

فیلمی که با یه زندگی فقیرانه شروع میشه. آدمایی که در عین سادگی به دنبال دزدیدن وای فای از همسایشون هستن، آدمایی که برای گذروندن‌ زندگیشون جعبه های پیتزا تا می کنن و واسه از بین بردن حشرات خونشون پنجره ها رو باز می ذارن تا سم پاشی خیابون ها وارد خونشون شه.

خونواده ی فقیری که سطح زندگیشون خیلی پایینه اونقدر پایین که سقف خونشون جاییه که بقیه ادرار می کنن. خونواده ای که اونقدر چیزی برای از دست دادن ندارن که وقتی خیابون داره سم پاشی میشه میگن پنجره ها رو باز بذارید تا سوسکای خونه بمیرن در حالی که اولین آسیب رو خودشون می دیدن. خونواده ای که بالا ترین جای خونشون توالت بود و شاید نمادی بود از ظاهر و باطن سیاه این خونواده.

اما ماجرا از جایی شروع میشه که پسر خونواده قراره به جای یکی از دوستاش که داره از کشور میره معلم زبان یه دختر شه. دختری که عضوی از یه خونواده ی بی نهایت مرفه و تو یه خونه ی فوق العاده زندگی می کنه.

و دیدن فیلم تا همین جا به ما می فهمونه که موضوعی که قراره راجع بهش حرف زده شه اختلاف طبقاتیه.

این پسر آروم آروم تمام اعضای خونوادش رو با عناوین مختلف وارد این خونه می کنه، خواهرش رو به عنوان هنر درمان، مادرش رو به عنوان خدمتکار و پدرش رو به عنوان راننده.

آدم هایی که تو پایین ترین سطح جامعه زندگی می کردن حالا وارد خونه ای مرفه شدن و دارن نوع جدیدی از زندگی رو می بینن و تجربه می کنن.
اما تمام این ها پوسته ی ظاهری داستانه. این فیلم از اون دست فیلم هاست که در ساده ترین سکانس هاش هم حرف های زیادی برای گفتن وجود داره.

بذارید از اسم فیلم شروع کنم… “انگل”

شاید پسر داستان شبیه انگلی بود که خودش رو تکثیر کرد و خونوادش رو وارد اون خونه کرد، موجوداتی که به هم نوع خودشون هم رحم نکردن و باعث اخراج راننده و مستخدم اون خونه شدن تا خودشون بتونن جاشون رو بگیرن, در واقع انگل هایی که حتی وقتی به جایی برسن که چیزی برای خوردن نداشته باشن از گوشت تن هم نوع خودشون هم استفاده می کنن.

نقد و بررسی فیلم parasite (انگل)

اما تمام جالبیت این داستان از اون جایی شروع میشه که این خونواده میفهمن مستخدم قبلی این خونه شوهرش رو تو زیر زمین این خونه پنهان کرده و حالا ازشون می خواد که این راز رو پیش خودشون مخفی نگه دارن.

این فیلم راجع به اختلاف طبقاتی بود و زیرکی نویسنده این بود که این اختلاف رو نه تنها در بطن داستان بلکه در ساختار سکانس های فیلم هم نشون داد. که به چند مورد اشاره می کنم.

یکی از این موارد ساختاری اختلافی بود که در طبقات خونه بهش اشاره شد. یعنی این خونواده وقتی از خونه ی محقر خودشون وارد اون خونه ی مجلل شدن نسبت به خدمتکار قدیمی و شوهرش که در زیرزمین پنهان شده بود طبقه ی اجتماعی بالاتری داشتن. پس یه طبقه بالای اون ها زندگی می کردن و اون خدمتکار و شوهرش باید ازشون اطاعت می کردن.

یا تو صحنه ای که اعضای خونواده پنهونی جشن گرفته بودن، وقتی صاحبان خونه به سفر رفته بودن و بی خبر به خونه برگشتن اونا مجبور شدن زیر میز پنهون شن و بخوابن در حالی که صاحبان خونه روی مبل خوابیده بودن و در واقع تو یه سکانس ساده باز هم اختلاف طبقاتی به طرز بی نظیری به تصویر کشیده شد.

خونواده ی ثروتمند رو مبل و خانواده ی فقیر طبقه ی پایین اون ها یعنی زیر میز خوابیدن و حتی وقتی تو یه خونه بودن این اختلاف طبقاتی حفظ شد.

یا وقتی موفق میشن از خونه فرار کنن تو مسیر برگشت به خونه ی خودشون از راه پله های زیادی رد میشن و ما میبینیم تمام راه پله هایی که ازش عبور می کنن به سمت پایینه و در واقع طبقه ی اجتماعی پایین اون ها رو شاهد هستیم. تمامی این سکانس ها با هوشمندی خاصی اختلاف طبقاتی رو تو سکانس های مختلف فیلم به تصویر کشید.

نقد و بررسی فیلم parasite (انگل)

نقد و بررسی فیلم parasite (انگل)

حالا می خوام از اون زن و مردی صحبت کنم که در زیر زمین خونه پنهان شده بودن.
به نطرم این دو نفر نماد اون دسته از آدم هایین که به زندگی و وضعی که توش گیر کردن قانع ان و هیچ برنامه ای برای بهتر شدن اوضاع زندگیشون ندارن. نماد آدم هایی که پر از خشمن و این خشم رو برای مدت های طولانی سرکوب کردن.

آدم هایی که اونقدر پایینن که تاثیر صدا و فریادشون به اندازه ی خاموش و روشن شدن چراغی تو خونه ی آدم هاییه که طبقات بالای جامعه رو مال خودشون کردن.
آدم هایی که اونقدر نم و رطوبت خونشون بالاس که بوی تربچه ی گندیده میدن و نسبت خونوادگیشون رو میشه از همین بو که روی همه ی اعضای خونوادس تشخیص داد.

دیالوگ های ساده و عمیق این فیلم نیاز به دقت و تفکر داره جایی که مادر خونواده مبگه: اونا چون پولدارن مهربونن. و چقدر جمله ی درستیه. جایی که آدم دغدغه ای برای عصبانیت نداره جایی که ذهن آشفته ای وجود نداره چرا باید مهربون نبود؟؟؟؟

 

ابتدای فیلم دوست پسر خونواده بهش یه سنگ میده و میگه این سنگ ثروت و خوشبختی میاره. اما در قسمتی از فیلم میبینیم که سنگی که قرار بود خوشبختی بیاره تو فاضلاب ترکیده غرق میشه استعاره از اینه که بدبختی برای این قشر دائمیه و شاید هیچ راه فراری ازش نیست و حتی اگه چیزی برای نجات وجود داشته باشه خودش هم دچار اون بدبختی میشه.



دقیقا همون صحنه ای که مرد زیرزمین با سنگ به سر پسر خونواده میزنه نشون دهنده ی همینه. چیزی که قرار بود براشون خوشبختی بیاره اونقدر تو بدبختی غرق شد که خودش به اون وضع بد دامن زد.

چقدر جالب همون لامپی که استعاره از فریاد بی صدای قشر پایین جامعه بود تو خونه ی آدم های فقیر هم خاموش و روشن میشد. اما خاموش و روشن شدن اون به قیمت تاریکی مطلق خونه تموم میشد و اتفاقا تاثیر زیادی داشت.

دیالوگ فوق العاده ی پدر شاید یکی از دیالوگ های ماندگار این فیلم باشه “هیچ وقت برای هیچ کاری نقشه نکش. چون اونوقت هیچ انتظاری نداری و حتی اگه همه چیز خراب شه اونقدر آسیب نمیبینی که برنامه هات درست پیش نرفته”

شاید براتون عجیب باشه یه فیلم و اینقدر نکته! و این جزو فوق العاده ترین ویژگی های این فیلمه.
مثلا تو سکانسی دیگه وقتی بارون باعث پر شدن فاضلاب و ترکیدن لوله ها و آب گرفتگی خونه ی اون خونواده ی فقیر شده بود، زمانی که مجبور شده بودن شب رو در استادیوم بگذرونن صبح زن خونواده ی ثروتمند با این جمله روزش رو شروع کرد امروز هوا پاک و صافه چون دیروز بارون بود و لذت برد از روزی که باعث بدبختی آدم های دیگه ای بود.

این که حتی ساده ترین اتفاقات هم تاثیرات مختلفی رو روی آدم های مختلف میذاره، یه بارون ساده می تونه یه زندگی رو به نابودی بکشه و تاثیرش جای دیگه این باشه که هوای پاک و صاف و زیباتری به چشم یک آدم بیاد.



یا جایی که تولد پسر خونواده ی ثروتمند بود و مرد خونواده ی فقیر داشت بعد از شب سختی که بیرون از خونش گذروند و بی خوابی خودش و خونوادش، تدارکات تولد پسر رو میدید و میز رو باز می کرد و پدر خونواده ی ثروتمند بهش گفت: میز رو آروم باز کن پسرم خوابه.
جایی که خونواده ی فقیر زیر میز پنهان شده بودند و مجبور بودن صدای لذت خونواده ی ثروتمند رو بشنون پر از خشم شدن.

جایی که پدر خونواده داشت سوییچ ماشین رو به مرد ثروتمند میداد تا پسرش رو به بیمارستان برسونه به خاطر بوی بد مرد ازش فاصله گرفت و سوییچ رو ازش نگرفت و این خشم چند برابر شد. حتی جایی که جون پسرش در خطر بود اختلاف طبقاتی رو به رخ کشید.
در حالی که دختر مرد فقیر داشت جون میداد هیچ کس بهش توجه نمی کرد چون جون طبقه ی مرفه مهم تر بود.

نکته ی جالب دیگه ای که شاید در فیلم بهش دقت نکردید این بود که تمام خونواده های ثروتمند سئول فامیلیشون پارکه. و اگر غیر این بوده باشه یعنی جزو خونواده ی سطح پایینی هستند. شاید نکته ای که ازش بی اطلاعید اینه که سئول فقط دو دانشگاه خوب داره و اگر کسی وارد این دو سه تا دانشگاه شد که مطمئنن شغلش حاضره و زندگی خوبی خواهد داشت و اگر نشد مطمئنا شغل مناسبی نخواهد داشت و همین باعث شده کنکور تبدیل به یه غول بزرگ برای جوانان کره ای بشه که مطمئنا ثروتمندان در این نبرد برنده اند.



و این می تونه حتی پایان فیلم رو با معنا تر کنه زمانی که پسر خونواده در نامه ای خطاب به پدرش می گفت: من درس می خونم و کار خوبی پیدا می کنم و پولدار میشم و این خونه رو می خرم و نجاتت میدم. آیا اون پسر بدون ثروت و حمایت توانایی انجام همچین کاری رو داشت؟؟؟

نقد و بررسی فیلم parasite (انگل)

در این فیلم دو نوع قشر فقیر به تصویر کشیده شد. یک از اون ها سعی می کردن ادای پولدار ها رو در بیارن. ندیمه ی قدیمی خونه و شوهرش وقتی تنها بودن می رقصیدند به تابلوها نگاه می کردن و شاید ازش سر در نمیاوردن ولی به ظاهر نشون میدادن ازش لذت میبرن چون می خواستن شبیه پولدارها باشن.

از طرف دیگه خونواده ای بودن که تازه وارد این خونه شده بودن ولی حتی سعی هم نمی کردن شبیه پولدارها رفتار کنن به محض تنها شدن رفتن سراغ نوشیدنی و تفریحاتی که از جنس فقر و زندگی گذشتشون بود.

اما این دو خونواده در یک چیز مشترک بودن و اون این بود که اهمیتی نداره، تو وقتی فقیری مهربونی جایی نداره، تو گوشت تن بقیه رو هم می خوری که حقت رو بگیری و دقیقا بر می گردیم به دیالوگ مادر خونواده ی فقیر “منم اگه ثروتمند بودم مهربون بودم” و این همون مفهوم فوق العاده ی فیلمه.



ما درگیر یک خونواده ی ثروتمند اصیل نبودیم. ما درگیر یه خونواده ی تازه به دوران رسیده بودیم خونواده ای که به ظاهر در فیلم در بالاترین نقطه قرار داشتن ولی اگه دقیق تر می شدیم اونا هم سر جای خودشون نبودن.

اینو می تونین تو جمله های ابتدای آشنایی با این خونواده ببینید. اینا رو از امریکا خریدیم. این تیرها چون آمریکایین خراب نمیشن! و در واقع این جمله ها نشون میده خونواده ی ثروتمند ما هم داره سعی می کنه ادای بهتر از خودش رو در بیاره.

این فیلم که یکی از شانس های بزرگ اسکار امساله رو به هیچ وجه از دست ندید. و نظرات خودتون رو با ما به اشتراک بذارید.