با نقد و بررسی قسمت سوم فصل اول سریال watchmen همراه ما باشید. قسمت سوم بیشتر از هر چیز مدرکیه برای اینکه بدون دونستن پیش زمینه دستانی واچمن نمیتونید ارتباط لازم رو با سریال برقرار کنید. شاید قسمت های قبلی بجز گروهی نژادپرست با ماسک رورشاخ و باریدن موجودات عجیب از آسمان و حضور آزمندیاس، نکته ی دیگه ای نداشت که کاملا به داستان کمیک گره خورده باشه، ولی این قسمت با اختصاص داشتنده به شخصیت سیلک اسپکتر (Silk Spectre) ثابت کرد این واچمن هنوز هم همون واچمنه.

از اینجا بررسی قسمت های قبلی سریال watchman را مطالعه کنید.


ادامه نقد و بررسی قسمت سوم فصل اول سریال Watchmen داستان سریال، کمیک و فیلم اون رو اسپویل می‌کنه!

شبح ابریشمی (سیلک اسپکتروم) اسم مستعار دوتا از قهرمانان مهم داستان اصلی واچمنه. مخصوصا شبح ابریشمی دوم که یکی از شخصیت های اصلی بود.

نقد و بررسی قسمت سوم سریال واچمن

این قسمت با تمرکز روی شبح ابریشمی دوم در زمان حال(که حالا یکی از مامورین FBI)شده، نشون میده که اگه فکر می‌کردید این سریال کلا جدا از کمیکه در اشتباه بودید. عده ای بودن که میگفتن تا اینجا سریال تنها ربطی که به کمیک داشته تاریخچه دنیاش و شخصیت آزمندیاسه. اما توی قسمت سوم اتفاقاتی میوفته که نشون میده سازنده ها برنامه ای برای شخصیت های قدیمی دارن.

قسمت سوم از داخل وسیله ای شروع میشه که ظاهراً مردم با استفاده از اون میتونن پیام های خودشون رو برای دکتر منهتن(که الان توی مریخه) بفرستن. زنی میاد و شروع می‌کنه به تعریف یه جوک! این زن کسی نیست جز معشوقه قبلی دکتر منهتن یعنی لوری بلیک. لوری بعد از کنار گذاشتن کارهای ابرقهرمانی، فامیل پدرش کمدین(ادوارد بلیک) رو برای خودش انتخاب کرده. لوری طی چند قسمت لطیفه خودش رو تعریف می‌کنه و واقعا هم نویسندگان توی این قسمت کارشون رو به بهترین شکل ممکن انجام دادن که لطیفه ی لوری رو به یک چیز  هوشمندانه تبدیل میکنه. مضمون لطیفه ای که لوری تعریف میکنه اینه که ابرقهرمانان دنیای واچمن هیچ کدومشون شخصیت های سفیدی نیستن و مشکلی دارن که مانع رستگاری اون ها میشه.



نایت آول در داستان واچمن از معقول ترین قهرمانان بود و اگه قرار بود یکی رو به عنوان قهرمان شریف انتخاب کنم حتما اون رو انتخاب میکردم. ولی اساسی ترین ویژگی واچمن خاکستری بودن اونه. حتی نایت آول هم مشکلات خودش رو داره. مسئولیت پذیری!

دنیل درایبرگ وقتی هویت نایت آول دوم رو برای خودش انتخاب کرد یعنی مسئولیت بزرگی رو قبول کرده. اما آلن مور با شخصیت نایت آول کنایه ای به بتمن و قانون اصلی اون یعنی به قتل نرسوندن مجرمین زده. اگه کسی مسئولیت قهرمان مردم بودن رو قبول می‌کنه یعنی باید پای کارهای سختش(کشتن) هم از خودش شهامت نشون بده. اما دنیل در انجام این کار ناتوانه.

نقد و بررسی قسمت سوم سریال واچمن

آزمندیاس هم در نگاه اول شاید شرور داستان به نظر بیاد ولی باید به این نکته هم توجه کرد که از وقوع یک جنگ هسته ای جلوگیری کرده. اما به چه قیمتی؟ آدریان وایت شاید دیگه مشکل مسئولیت پذیر نبودن رو نداشته باشه ولی وضعش از نایت آول بهتر نیست. آزمندیاس وقتی که هدف خوبی داشته باشه دیگه براش هیچ اهمیتی نداره که با استفاده از چه روشی به اون میرسه. مثل نجات جهان از یک جنگ اتمی با استفاده از قربانی کردن افراد بیگناه زیادی در این راه. این روش اون رو به هیولایی تبدیل کرده که حتی میشه گفت لیاقت قهرمان بودن رو نداره.

برگردیم سر داستان اصلی. لوری بلیک که قبلاً خودش یکی از قهرمانانی بوده که نقاب میزده، حالا به FBI پیوسته و به دستگیری قهرمانان خودسر می‌پردازد و میشه گفت توی کارش بهترینه. توی خونه ی لوری چندتا نکته مهم وجود داشت که میتونیم بهشون اشاره کنیم. اول از همه سناتور کین. برای یادآوری بگم که سناتور کین همون فردیه که برای برای دادن پیشنهاد تحقیق بر روی پرونده قتل جاد کرافورد، سراغ لوری میاد.



واچمن دنیای تضادهاست. سناتور کین و پدرش هم یکی از این تضاد ها محسوب میشن. پدر سناتور کین در سال 1977 همون فردی بود که قانون منع فعالیت قهرمانان نقاب دار رو تصویب کرد و حالا پسرش همون فردیه که قانون نقاب گذاشتن مأموران پلیس رو بعد از وقایع شب سفید، تصویب کرده.

نکته دوم پرنده خونگیه لوری بلیکه. یک جغد که فکر میکنم معلوم باشه که چه معنی داره. لوری توی دوران جوانیش با دو فرد مهم رابطه داشته. یکی قوی ترین موجود هستی یعنی دکتر منهتن و دیگری دنیل درایبرگ، نایت آول دوم(جغد شب). پرنده خونگی لوری یک اشاره خیلی واضح به رابطه این دو نفر بود. نکته سوم باز هم مربوط به نایت آوله. جایی که گفت و گویی لوری و سناتور کین به اقدامات کین برای رسیدن به مقام ریاست جمهوری میکشه. کین برای ترغیب لوری جمله ای رو میگه که ما رو از وضعیت فعلی دنیل آگاه میکنه. اون میگه که با استفاده از اختیارات ریاست جمهوری میتونه جغدی رو از قفس آزاد کنه که قطعا به این معنیه که نایت آول در حال حاضر توی زندانه. من احتمال میدم به خاطر اینکه از اتفاقات پیش اومده به دست آزمندیاس و دسیسه های دیگران آگاه بوده، کارهایی انجام داده که اون رو به زندان انداخته. شاید هم بر خلاف قانون به فعالیت ابرقهرمانی خودش ادامه داده و دستگیر شده.

توی این قسمت لوری بلیک به مرکز پلیس هم میره. جایی که بعد از قتل جان کرافورد، پر شده از افرادی که مضمون به فعالیت با سوار نظام هفتم هستن و پلیس در حال بازجویی از اون هاست. نکته جالب اینه که لوری از قبل همه پلیس های مهم مثل لوکینگ گلس و نایت سیستر(همون آنجلا) رو شناسایی کرده و از هویت واقعی اون ها خبر داره. معلوم نیست این اطلاعات رو FBI در اختیارش قرار داده یا اینکه خودش با تحقیق به هویت این افراد پی برده. البته با توجه به مهارت های لوری گزینه دوم محتمل تره.



گفته بودم که این قسمت نسبت به دو قسمت قبل روند آهسته تری داره. ولی دیگه اونقدر هم بدون زد و خورد نیست. طی مراسم خاکسپاری کرافورد، یکی از نیروهای سواره نظام هفتم با بمب و عملا به صورت انتحاری وارد وارد مراسم میشه و احتمالا با توجه به صحبت های فرد تروریست، قصد اون ترور سناتور کین بوده. اگرچه من خودم به سناتور مشکوکم و به نظرم ممکنه که با توجه به اینکه توی مرام داستان واچمن نیست که هیچکس کاملا خوب باشه، پس بعید نیست همون‌طور که احتمالا کرافورد عضوی از سواره نظام هفتم بوده، سناتور کین هم عضوی از اون باشه. احتمالا فساد در اداره پلیس و حتی دولت بیشتر از این حرف ها باشه و کم کم افراد بیشتری رو میبینیم که دو روی خوب و بد دارن.

در ادامه بخوانید »

برگردیم به جوکی که لوری در حال تعریف کردنش بود. سومین فردی که لیاقت رستگاری رو ندارن دکتر منهتنه. دکتر منهتن دیگه به پوچی ای رسیده که از نظرش انسان مرده و زنده تفاوتی ندارن و فکر کنم خودتون دیگه میدونید که به دکتر منهتن امیدی نیست. اما اوایل لطیفه، لوری درباره فردی معماری میگه که توی کارش عالیه و کارش رو به دخترش هم یاد میده. توی یکی از طرح های این معمار یک آجر اضافه میاد و معمار نگران میشه که کجای ساختمانی که ساخته مشکل داره. دختر معمار پیش اون میاد و میگه که این آجر اضافه نیست و اونو به هوا پرتاب می‌کنه. اینجا لوری جوک رو قطع می‌کنه و می‌ره سراغ جوک قهرمانان که تعریفش کردیم. حالا توی ادامه این لطیفه خدا که حکم بهشتی شدن و یا جهنمی شدن افراد رو با بشکن میده زنی رو میبینه که وایساده. پیش زن میره و بعد از گفت و گویی آجری به سر خدا میخوره و سر اون رو متلاشی می‌کنه.

نقد و بررسی قسمت سوم سریال Watchmen



توی این لطیفه معمار احتمالا مادر لوری بوده که توی دوره خودش یک قهرمان معروف بوده و دخترش لوری هم بر خلاف میل باطنی خودش و به اصرار مادرش، راه اون رو در قهرمان شدن ادامه میده. پس دختر معمار همون لوری بلیک میشه. لوری نه تجهیزات نایت آول رو داره، نه هوش سرشار آزمندیاس و نه قدرت های خداگونه ی دکتر منهتن. تنها چیزی که اون رو از بقیه مجزا می‌کنه تلاش خودشه. احتمالا لوری برای آینده با توجه به لطیفه ای که تعریف میکنه، برنامه ی خاصی داره. باید ببینیم که چی پیش میاد.

برگردیم به خاک سپاری کرافورد. قبل از حمله سوار نظام هفتم به خاکسپاری، آنجلا و لوری با هم دیداری دارن که اونجا لوری کنایه ای هم به نیروهای پلیس و آنجلا میزنه. همون‌طور که میدونید لوری بلیک مجریان خودسر قانون رو دستگیر میکنه(همون قهرمانان). لوری به آنجلا میگه که حتی خودش هم نمیدونه که چطور تفاوت مأمورهای پلیس و قهرمانان نقاب دار رو میفهمه. ما که از بیرون داریم داستان رو میبینیم بهتر از هر کس دیگه ای حرف اون رو میفهمیم. پلیس ها دقیقا همون کاری رو میکنن که قهرمانای نقاب دار قبلا انجام میدادن. به هر کس که مشکوک میشن سراغش میرن و دستگیرش میکنن. حتی کارهایی مثل شکنجه رو هم که کاملا با قانون در تضاده رو هم انجام میدن. حقوق شهروندی و گرفتن وکیل برای متهمین براشون معنایی نداره و هر کاری که از نظرشون درست باشه انجام میدن. همین ها تشخیص تفاوت بین قهرمانان و پلیس ها رو سخت میکنه. همین عقاید هم باعث ایجاد یک تنش و لج بازی بین آنجلا و لوری میشه.



البته که به رسم دو قسمت قبل سری هم به آزمندیاس میزنیم و رسماً هویت اون به عنوان آزمندیاس/آدرین وایت تایید میشه. به نظر میاد که وایت توی جایی خارج از آمریکاست و دور اون هم افراد نقاب داری مثل خودش زندگی میکنن. مثل همون فرد به اصطلاح شکاربانی که برای وایت نامه ی تهدید برانگیزی ارسال میکنه و حد و حدود اون رو براش مشخص میکنه. وایت نقشه هایی هم داره که هنوز ماهیت اون ها مشخص نیست. تنها چیزی که مشخصه اینه که وایت ارزشی برای جون خدمتکاران کلون خودش قائل نیست و تاختراعاتش از اون ها به عنوان موش آزمایشگاهی استفاده میکنه. حدس من اینه که وایت به دنبال راهیه تا بتونه دکتر منهتن رو به زمین بکشونه. اما اینکه هدفش بعد از اومدن دکتر منهتن چیه مشخص نیست.

آخرین نکته ای که توی نقد و بررسی قسمت سوم سریال Watchmen بهش اشاره میکنیم درباره ماشینیه که به صورت ناگهانی از آسمون افتاد. آخر این قسمت ماشینی جلوی پای لوری بلیک سقوط میکنه که به نظر میاد همون ماشینی باشه که پدربزرگ آنجلا درون اون بود و یک شئ سفینه مانند اومد و ماشین رو همراه با پدربزرگ آنجلا برد. با توجه به اینکه توی ماشین خبری از کسی نبود میشه نتیجه گرفت که جای ویل امنه. و اینکه گفته بود با افرادی اون بالا بالا ها دوسته فقط یه کنایه خشک و خالی نبوده و جدا دوستاش اون بالا بالا ها هستن.

قسمت سوم فصل اول سریال Watchmen با روند آروم خودش و تمرکز روی یکی از شخصیت های قدیمی داستان نشون داد که در حال مقدمه چینی برای اتفاقات بزرگ تریه. باید منتظر بمونیم و ببینیم سازنده ها توی قسمت های آینده چه برنامه ای برامون دارن.

ممنون از اینکه با نقد و بررسی قسمت سوم فصل اول سریال Watchmen همراه ما بودید. نظرات و پیشنهادات خودتون رو حتما از طریق بخش کامنت ها با ما در میون بزارید.

در ادامه بخوانید » نقد و بررسی قسمت چهارم و پنجم سریال Watchmen ؛ مرد آینه ای