در این قسمت از سریال مانکن شاهد اتفاقات تراژدی عاشقانه ای هستیم. با ما در نقد و بررسی قسمت چهاردهم سریال مانکن همراه باشید.

از اینجا نقد و بررسی سریال مانکن قسمت های قبلی رو مطالعه کنید.

مانکن

چیزی که دوست دارم در ابتدای این نقد و بررسی بهش اشاره کنم، بالا رفتن سطح بازی بازیگران سریال نسبت به ابتدای سریاله. انگار هم زمان با بهتر پیش رفتن فیلم نامه ناخوداگاه سطح بازی ها هم به پیشرفت زیادی دست پیدا کرده و اوج این اتفاق رو در قسمت چهاردهم با بازی بی نظیر مریلا زارعی شاهد بودیم.

صحنه ای که کتایون پشیمونه از تو گوشی زدن به کاوه، پر از حس خشم و در عین حال عشقه، از کار خودش پشیمونه، از دست کاوه به شدت عصبانیه و شگفت زده میشیم وقتی احساس می کنیم کتایوکن کاوه رو به شدت دوست داره.

و نشون دادن تمام این احساسات بدون هیچ دیالوگی من و به این جمله رسوند که بالاخره شد!!! بالاخره یه بازی خوب تو این سریال اتفاق افتاد که تحت تاثیرم قرار بده و برای سریالی که از ابتدا تا به این جای کار بهش پر از نقد بودم همین اتفاق ساده کافیه!

نقد و بررسی قسمت چهاردهم سریال مانکن

در ادامه ی نقد و بررسی قسمت چهاردهم سریال مانکن

چون این سریال در قسمت هایی از کار اونقدر ضعیف عمل کرده که حالا دیدن این اتفاقات ساده برامون شگفت انگیز ترین چیزه.

در این قسمت ژیلا با کاوه و همتا همدست میشه و سعی در فراری دادن بهرام داره. تا به این جای کار بهرام رو از زندانی که گرفتارش بود تا حدودی ازاد کرده.

اما مهم ترین نکته در رابطه با ژیلا درست بودن حدس و گمان های منه. نسبت به این که خونواده ی اخگر بی دلیل وارد این قصه نشدن و حضورشون دلیلی منطقی داره.

 

سریال مانکن

 

همون طور که قبلا گفتم بر اساس جمله ی خود اخگر همه ی مهره ها تا اخر بازی باید چیزی برای از دست دادن داشته باشن و گویا خونواده ی اخگر همون چیزیه که اخگر به هیچ قیمتی حاضر به از دست دادنش نیست و میشه از همین موضوع استفاده های زیادی کرد.

همتا و کاوه اما در این قسمت تمام شخصیت پردازی هایی که سریال برامون ساخت و پاک کردن. بهرامی که گویا کار و زندگی نداشت به جز این که منتظر زنگ کاوه باشه برای انجام دادن کارهاش و رفع گیر و گورهای زندگیش، حالا به خاطر کاوه و همتا گرفتار اخگر شده و دقیقا همین جا کاوه به همتا پیشنهاد میده بیا یه روز و مال خودمون باشیم و همه چیز رو فراموش کنیم.

در ادامه ی نقد و بررسی قسمت چهاردهم سریال مانکن

به شخصه برام قابل هضم نیست این موضوع که یه آدم به خاطر من تو خطر باشه، یا اصلا تو خطر هم نباشه، ازش نشونی نداشته باشیم و بدونیم گرفتار آدم خطرناکی شده که ازش هر کاری بر میاد و اون وقت راحت و خونسرد به زندگیم ادامه بدم.

مخصوصا همتایی که سریال شخصیتش رو جوری برامون ساخته که مهربون و مسئولیت پذیر و ضعیفه.

در این قسمت دوباره جایی که سلمان از همتا میپرسه برای چی بهمون دروغ گفتی و دانشگاه نمیری با خیالات همتا و اون کلک همیشگی هیجان های توهمی مواجه میشیم.

همتا پا میشه و می گه من دوست کاوه هستم ما به خاطر بدهی شما از هم جدا شدیم و واسه همین کاوه با کتایون ازدواج کرد و شما به عنوان مخاطب واسه یه لحظه خوشحال میشید از این همه جسارت در نویسندگی و هیجان فیلم و در لحظه ی دیگه این آتیش فروکش می کنه چون میبینید که تمام این ها تصورات همتا بوده و کاش سریال از این ترفند سینمایی دوران تمدن باستان دست بکشه!

اما اتفاق مهم این قسمت اعترافات همتا از عشقش پیش کارمند کتایونه. کارمندی که به خوبی تونست از همتا حرف بکشه و مطمئنا تمام اون اعترافات رو صاف کف دست کتایون می ذاره. مطمئنا قسمت بعد یه قسمت طوفانیه و طوفانیه که هیچ جوری نمی تونه آتیش خشم کتایون رو خاموش کنه.

امیدوارم که این طور باشه و سریال روند خوب خودش رو همین طور پیش ببره و اصرار به اتفاقات گل و بلبل انتهای فیلم های ایرانی نداشته باشه.

در ادامه بخوانید» نقد و بررسی قسمت پانزدهم سریال مانکن ; فراری جا مانده از زمان