7.0امتیاز
با بررسی فیلم Dune در خدمت شما هستیم. دنی ویلنوو کارگردان نامزد اسکار فرانسوی – کانادایی، در طی دورهی فعالیتش نشان داده که اهل چالش و ریسک است و این او را به یک فیلمساز بزرگ تبدیل کرده. او در مسیر فیلمسازی کوبریکوار خودش در ژانرها و سبکهای مختلف دست به تجربه زده و میتوان گفت در همهی آنها هم موفق بوده و حالا او در آخرین تجربهاش به سراغ چالش بزرگ و عظیم دیگری رفته است. اقتباس از رمان علمی و تخیلی مشهورِ فرانک هربرت که اقتباس از آن برای سینما همواره تجربهای شکست خورده بوده است. ویلنوو قبلاً هم تجربه ساخت فیلم موفق علمی و تخیلی “ورود” (2016) را داشت اما ساخت فیلم Dune یا تل ماسه حکایت دیگری دارد.
همچنین بخوانید:
بررسی فیلم دست خدا ساختهی “پائولو سورنتینو” ؛ روزی روزگاری در ناپل
پاسخ تمام ابهامات و سوال هایتان درباره فیلم تل ماسه 2
بررسی فیلم Dune
رمان حجیم، پر طرفدار و پر فروش هربرت را به خاطر پیچیدگی داستان و شخصیتهای فراوانش از غیرقابل اقتباسترین آثار ادبی برای سینما میدانند و این برای هواداران سینمای علمی و تخیلی همواره یک حسرت بزرگ بوده است. با این حال، سعی شده از روی این رمان اقتباسهایی –هر چند نصف و نیمه- صورت گیرد.
از جمله معروفترین این اقتباسها فیلمی به همین نام توسط فیلمساز مشهور و چیرهدست آمریکایی، دیوید لینچ، است که در سال 1984 ساخته شد. اثری که منتقدین –و خود شخص لینچ- از آن به عنوان ناموفقترین فیلم کارنامهی وی نام میبرند چرا که لینچ در این اثر پر هزینه استقلال همیشگیاش را در ساخت فیلم نداشت و نسخهی پنجساعته وی از نظر تهیهکنندگان، برای اکران در آن زمان به فیلمی دو ساعته قلع و قمع شد و احتمالاً همین امر این فیلم پر هزینهی لینچ را تبدیل به ضعیفترین اثر کارنامهاش کرده است.
اما ویلنوو با علم به سرنوشت فیلم لینچ و به خاطر علاقهی وافرش به رمان فرانک هربرت و بعد از تجربهی موفقیتآمیز “بلید رانر 2049” (2017) که دنبالهی دیگر فیلم موفق علمی و تخیلی یعنی “بلید رانرِ” (1982) ریدلی اسکات داشت، تصمیم گرفت تل ماسهی فرانک هربرت را به فیلم برگرداند. در واقع میتوان گفت ویلنوو بهترین گزینه برادران وارنر برای اقتباس سخت Dune بود. گزینهای که میشود گفت موفق شده از رمان هربرت فیلم موفقی در بیاورد.
بررسی فیلم Dune | داستان درباره چیست؟ (حاوی اسپویل)
قبل از بررسی فیلم Dune به تشریح داستان آن می پردازیم. داستان تل ماسه در سال 10191 میلادی، در آیندهای خیلی دور، روی میدهد. دورانی که جهان توسط امپراتوری قدرتمندی رهبری میشود که قدرتش وابسته به مادهی مخدری ادویهمانند به نام «اسپایس» است. این ماده قدرتهای عجیب و غریبی از پیشگویی گرفته تا نامیرایی و سفر با سرعت نور را فراهم میکند. اما محلی که میتوان در آن اسپایس را کشت کرد سیارهی خوفانگیزی به نام «آراکیس» است.
با شنیدن زمزمههایی از شورش، امپراتور خاندان قدرتمند و دادگری به نام آترئیدها را به آراکیس میفرستد تا بر نحوهی برداشت اسپایس نظارت کنند و داستان اصلی با ورود پادشاه آترئیدها، دوک لتو آترئیدیس (اسکار ایزاک)، و خانوادهاش: پل آترئیدیس (تیموتی شالامه)، جانشین و تنها فرزند لتو و لیدی جسیکا (ربکا فرگوسن) به آراکیس شروع میشود.
تمرکز اصلی فیلم روی شخصیت پل آترئیدیس است که خاندانش توسط پادشاه خیانتکار و خبیث هارکوننها، ولادیمیر هارکونن (استلان اسکارسگراد)، مورد حمله و کشتار قرار میگیرد. او و مادرش که جان سالم به در بردهاند، سرگردان بیابان مخوف آراکیس میشوند. پل که در صدد بازپس گیری قدرتش از هارکوننها است با قبیلهی بومی سیارهی آراکیس به نام فریمنها آشنا میشود. از طرفی فریمنها در پل نشانههایی میبینند که او را همان منجی موعودی (مهدی) میکند که قرار است آنها را از ظلم و جور هارکوننها رها کند.
ویلنوو برای اینکه بلایی که سر فیلم لینچ آمد سر فیلمش نیاید، برادران وارنر را متقاعد کرد که تل ماسه را در دو بخش مجزا بسازد و اکران کند. این کار سبب شد که ویلنوو در طول مدت 2 ساعت نیمهی فیلم علاوه بر تصاویر مسحور کننده و جلوههای ویژه و دیجیتالی بتواند حداقل شخصیتهای اصلی داستان – پل (تیموتی شالامه) و جسیکا (ربکا فرگوسن)- را به خوبی پرداخت کند و شاید به همین دلیل است که میتوان این اثر را متفاوت از اکثر فیلمهای اکشن و بلاکباستری و بیارزش هالیوودی این سالها دانست.
هر چند که چهرهی همیشه معصوم شالامه به عنوان منجیای مسیحوار-که ساکنان بومی آراکیس، فریمنها، او را «مهدی» مینامند.- به خوبی در نگاه مخاطب جا میافتد اما بازیاش به جز در صحنههای معدودی نظیر ملاقات با گائوس (شارلوت رمپلینگ) ضعیف است. این ضعف مخصوصاً در سکانسهای اکشن و دوئل انتهایی فیلم خیلی به چشم میآید اما بازی کنترل شدهی ربکا فرگوسن سوئدی در نقش جسیکا، مادر پل، قدرتمند و درخشان است.
مرتبط: بهترین فیلم های علمی تخیلی ماجراجویی دهه ی 1970
اما اینکه میگویم این فیلم توانسته فقط دو شخصیت از انبوه کاراکترهای فیلم را پرداخت کند به این دلیل است که مشکل اصلی فیلم و پاشنهی آشیل آن را میتوان در سایر شخصیتهای داستان دانست که در حد یک تیپ ساده باقی میمانند. ایرادی که احتمالاً فیلمساز و سرمایهگذاران فیلم به آن پی برده بودند که تصمیم گرفتند که این فیلم پرهزینه (165 میلیون دلار) را با بازیگران ستاره و محبوب پر کنند تا شاید وظیفهی این شخصیتهای ساده و تخت بر دوش این ستارگان بیفتد و ضعف این کاراکترها توی ذوق مخاطب نزند و آن را بپوشاند!
یکی از این شخصیتهایی مهم رمان که در فیلم خیلی هرز رفته، کاراکتر دانکن (جیسون موموآ)، دوست قدیمی پل، است. او در رمان شخصیت به مراتب پیچیدهتر از یک آدم جنگجو و خوشهیکل دارد! هر چند که ویلنوو سعی میکند در صحنهی خیلی کوتاهی کمی پیچیدگی این شخصیت را به تصویر بکشد اما انتخاب فردی چون موموآ برای انتقال این مهم، تلاشش را بیثمر میکند! منظورم صحنهای است که دانکن به سوسکی که روی انگشتانش حرکت میکند زل میزند است.
اما در کنار این ضعف نمیتوان چشم بر قدرت تصویرسازی ویلنوو و فیلمبردارش گِرِگ فریزر و موسیقی مثل همیشه خوب هانس زیمر بست. فیلم پر است از تصاویر شگفتانگیزی که دیگر باید گفت خاص ویلنوو است. استفاده از صحرا و شن و ماسههای روان و رنگهای گرم بینظیر است و آن تصویر کرم غول پیکر تا مدتها در ذهن بیننده میماند.
بیشک ویلنوو در ساخت Dune تحت تأثیر چند فیلم مهم تاریخ سینما در این عرصه بوده است؛ ارباب حلقهها، جنگ ستارگان و Dune دیوید لینچ اما میتوان فضای حاکم و مسلط بر اثر ویلنوو را در اَبَر شاهکار استنلی کوبریک دید: 2011: یک ادیسه فضایی (1968). این تشابه مخصوصاً در مواقعی که ریتم فیلم کند میشود بیشتر به چشم میآید.
در واقع نقطهی قوت فیلم تل ماسه همین تصاویر سحرانگیزش است. میتوان این فیلم را یکی از بهترین آثار سال از نظر بصری دانست و یکی از اصلیترین نامزدهای اسکار بهترین فیلمبرداری؛ و این مدیریت و تسلط بینقص ویلنوو را بر تیم تولید (طراحی صحنه، جلوههای ویژه، فیلمبردار، صدا، گریم، لباس و …) را نشان میدهد.
مرتبط: زیباترین فیلمها از لحاظ بصری
اما موسیقی هانس زیمر (که برای این فیلم پیشنهاد کریستوفر نولان را برای فیلم Tenet رد کرد.) چیزی بیش از یک موسیقی معمولی است که ما در فیلمهای اکشن و تخیلی سراغ داریم و البته از زیمر چیره دست غیر از این هم انتظاری نداریم و میتوان او را هم از نامزدهای قطعی بهترین موسیقی اسکار امسال دانست. زیمر موسیقی عجیب و خاصی برای تل ماسه در نظر گرفته است؛ استفاده از نواهای اپرایی در کنار موسیقی راک و آوازهای بومی که به خوبی به ریتم فیلم کمک میکند.
قطعاً حتی با وجود اینکه فیلم Dune قرار است در دو قسمت ارائه شود باز هم برای کسانی که رمان هربرت را خواندهاند اثری ناقص است. انتظار اینکه آن رمان را بشود عین به عین به فیلم درآورد انتظاری گزاف و بیجاست.
با وجود این هر چند که رمان هربرت در برابر فیلم شدن مقاومت میکند و حتی اگر قسمت دومی هم برای تل ماسه ساخته نشود باز هم نمیتوان Dune را، تصاویر با شکوهش را، تیم بازیگری حرفهای، گردههای اسپایس را و آن بیابان درخشان زیر نور آفتاب را دید و لذت نبرد و این تماماً به سیطره و تواناییهای کارگردانی است که توانسته خودش را به عنوان یکی از ماهرترین فیلمسازان حال حاضر هالیوود نشان دهد. ویلنوو دقیقاً همان کسی است که احتمالاً بتواند سینمای علمی و تخیلیِ (و همچنین هالیوودِ) بیرمق و کلیشهای این سالها را نجات بدهد.
امیدواریم که از بررسی فیلم Dune لذت برده باشید. مثل همیشه نظرات خود را با ما به اشتراک بگذارید.
در ادامه بخوانید: فیلم های علمی تخیلی که به واقعیت پیوستند!