دوستهای خوب وارونه! سلام امروز با تئوری پشت داستان چندتا از فیلم محبوب درخدمتتون هستیم. تا حالا به تئوریهای پنهون شده پشت داستان فیلمها دقت کردین؟ شده یک فیلم رو ببینید و اینقدر داستانش جذاب باشه که بشینید و درموردش تئوریهای مختلف بسازین؟ تئوریهاتون رو تا حالا به کسی گفتین؟ تئوریهای بقیه رو شنیدین؟ بعضی وقتها این تئوریها باعث میشن فیلم رو به کل از یه زاویهی دیگه ببینیم و دلمون بخواد یک بار دیگه اون فیلم رو با دونستن اون نکته، از اول تماشا کنیم! بعضی وقتها به بعضی از این تئوریها ممکنه توی دلتون بخندین ولی خیلی وقتها هم شواهد کافی برای اثباتشون وجود داره. توی این پست و پست بعد، چندتا از این مدل تئوریهای پشت فیلمها رو براتون قراره تعریف کنیم. با ما و تئوری چندتا فیلم خوب همراه باشید 🙂
بیشتر بخوانید: تئوریهای پشت داستان فیلمها که بهتر است آنها را بدانید! قسمت دوم
1.فیلم: Titanic-1997
همه میدونن که جیمز کامرون این فیلم رو بر اساس فاجعهی تلخی که برای کشتی تایتانیک در سال 1912 اتفاق افتاده بود ساخت. داستان عاشقانهی جک و رُز، 11 جایزهی آکادمی برد. ولی خب این رو میدونستین که یک تئوری هم دربارهی شخصیت عاشقپیشهی این فیلم، جک داوسن وجود داره؟
تئوری فیلم: جک داوسن، در زمان سفر کرده!
تئوری فیلم اول همونطور که تا الان فهمیدید درباره فیلم تایتانیکه. طبق یک فرضیهی خیلی مطرح بین طرفدارهای این فیلم، جک درواقع از آینده اومده و فقط به این دلیل سوار کشتی شده که رٌز رو از مرگ نجات بده، دلایل زیادی هم برای اثبات این قضیه وجود داره. واضحترین دلیلش اینه که جک دربارهی دریاچهی ویسوتا حرف میزنه که میگه قبلاً توی اون دریاچه ماهیگیری کرده بود و همچنین، از یه ترن هوایی توی سانتا مانیکا پیر صحبت میکنه. درحالی که هردوی این دریاچه و ترن هوایی، تا سالها بعد از غرق شدن کشتی اصلا وجود خارجی نداشت و هنوز ساخته نشده بودن!
بازم دنبال دلیل میگردید؟ کافیه یک نگاهی به مدل موهای جک و لباسهایی که پوشیده بیندازین، کدومش رو توی اون زمان میپوشیدن؟ مخصوصاً اون کولهپشتی که همراهش بود تا دههی 30 میلادی اصلا بین مردم مورد استفاده نبود. تفاوت استایل و ظاهرش کاملا آشکاره. شما چی فکر میکنید؟
2. فیلم: Finding Nemo-2003
پلات فیلم در جستجوی نمو به قدر کافی بیگناه به نظر میآد: یک دلقک ماهی به اسم مارلین که تازگی پدر شده، سفری رو در طی دریا شروع میکنه تا تنها پسرش رو که نجات بده که در دام یک قایق ماهیگیری افتاده بود. ولی کمی اگه بیشتر دقت کنیم، ممکنه بفهمیم داستان حرفهایی بیشتر از اینها برای گفتن داره…
تئوری فیلم: اصلاً نمویی در کار نیست!
بریم سراغ تئوری فیلم دوم. اگه سکانس شروع فیلم رو یادتون باشه، مارلین از حملهی یک باراکودا به خانوادهاش بیدار میشه و میفهمه فقط یکی از تخمهایی که گذاشته بود نجات پیدا کرده، یعنی نمو. ولی تئوری میگه که درواقع این پدر داغدار، فقط توی ذهنش خواسته باور کنه که یک پسرش زنده مونده و این یعنی اصلا نمویی در کار نیست، نمو واقعی نیست بلکه فقط یک بخشی از تخیل مارلینه تا بتونه به این روش، با غم از دست دادن کل خانوادش کنار بیاد.
این رو در نظر داشته باشید که کل فیلم انگار تمثیلی از پنج مرحلهی عزاداری یک پدر هست. 1. انکار (نمیذاشت نمو بره مدرسه چون “امن” نبود.) 2. خشم (از دست پسرش عصبانی شد چون به حرفش گوش نمیداد.) 3. چانه زنی (با همراهی یک دوست، راهی پیدا کردن پسرش میشه) 4. اندوه (میبینه که نمو همراه جریان آب بعد از کشیدن سیفون، غرق! میشه) 5. پذیرش (یاد میگیره که از غم عبور کنه و همه چی رو همونجوری که هستن بپذیره.)
و اگه هنوز هم قانع نشدید، نمو در زبان لاتین یعنی “هیچکس!”
3. فیلم: the Dark Knight-2008
اگه فقط یک چیز از این فیلم ساخت 2008 باشه که هر طرفدار فیلم ابرقهرمانانیای خوب توی ذهنش مونده باشه، بازی افسانهای هیث لجر به عنوان جوکره که بعد از مرگش، بابتش اسکار گرفت. با وجود کاراکتر پیچیدهای مثل جوکر، البته که تئوریهای زیادی وجود داره دربارهی اینکه چرا و چی شد که جوکر، بهترین فرد شرور توی فیلمها شد.
بیشتر بخوانید: بهترین فیلم های ابرقهرمانی که باید ببینید ؛ ژانر محبوب این روزهای هالیوود!
چرا کاپیتان آمریکا نتوانست چکش ثور را در Avengers 2 بلند کند؟
تئوری فیلم: جوکر در جنگ عراق بوده و جانبازه!
خیلی از طرفدارهای بتمن، داستانهای متفاوتی دربارهی گذشتهی جوکر رو حدس زدن اما هیچ کدوم از این تئوریها، منطقیتر از اونی نیست که میگه جوکر درواقع یک سرباز در جنگ عراق بوده و از بیماری PTSD (اختلال اضطراب پس از حادثه) رنج میبرده. این نه تنها دلیل خوبی برای زخمهای روی صورتش و دانش زیاد جوکر راجع به مواد منفجره و سلاح گرم هست، بلکه بینش عمیقتری از جنون و روانپریشی اون رو نشون میده.
مثلا در یک صحنه، جوکر به تلخی یک صحنه اشاره میکنه و میگه اگه “یه کامیون پر از سرباز” منفجر بشه، هیچکس “پلک هم نمیزنه” و ناراحت نمیشه. ممکنه ریشهی خشم و نفرتش به این برگرده که سرباز جنگی نامتعادل از لحاظ روحی و غمگین باشه؟
4. فیلم: Willy Wonka & the Chocolate Factory-1971
همه این فیلم نمادین رو که بر اساس داستان معروف چارلی و کارخانهی شکلات سازی نوشتهی رولد دال ساخته شده میشناسن: یک صاحب کارخانهی شکلات سازی، پنج بلیط طلایی رو توی پنج تا شکلات قرار میده و پنج بچهای که به طور شانسی این بلیطها رو پیدا کنن، میتونن از کارخونه بازدید کنن. ولی آیا تا حالا فکر کردین که شخصیت اسرار آمیز آقای ویلی وانکا، بیشتر از چیزی باشه که توی فیلم به چشممون میاد؟
تئوری فیلم: ویلی وانکا درواقع یک قاتل سریالیه!
تئوری فیلم چهارم! اگه تا حالا حس کرده باشین که یک جای کار این داستان قند و نباتی میلنگه، تنها نیستین و احتمالاً حق دارین: خیلیها گفتهان که ویلی وانکا درواقع یک قاتل باهوش و حواس جمعه که عاشق اینه که بچهها رو فریب بده تا وارد کارخونهاش بشن و برای مرگشون طی حوادث ظاهراً اتفاقی نقشه بکشه.
این توضیح میده که چرا وونکا در طول فیلم از “حوادث”ی که براشون پیش میاد، متعجب میشه و همینطور اینکه چرا همیشه وقتی یکی از بچهها با سرنوشتش روبرو میشه، اومپا لومپاها شروع میکنن به رقص و پایکوبی. این یک پیچیدگی عجیب و تاریک در یک داستان کودک کلاسیکه!
5. فیلم: مجموعهی Harry Potter- 2001-2011
با وجود این داستان پرهیجان و دراما (و صد البته چندین اسپین آف) که هشت فیلم از روی هفت کتاب براش ساخته شده، تعجبی نداره که مجموعهی هری پاتر با تئوریهای بیشماری دربارهی این دنیای پر از سحر و جادو روبرو بشه. اما تئوریای که در ادامه مطرح میکنیم دربارهی جادوگرها نیست، دربارهی یک خانوادهی مشنگ هست که خوب میشناسیمشون: دورسلیها!
بیشتر بخوانید: اگر پاترهد هستید، این 14 فیلم از فیلمهای شبیه هری پاتر را از دست ندهید!!
تئوری فیلم: رفتار بیرحمانهی دورسلیها با هری پاتر، دلیل خاصی داشته.
اما اون دلیل چی بوده؟
هر پاترهدی یادش میاد که چقدر خانوادهی دورسلی همیشه نسبت به هری نامهربون و بدجنس بودن، ولی به این فکر کردین دلیل این بدفازی دورسلیها چی بوده اصلاً؟ یک تئوری وجود داره که میگه دلیل بدجنس بودن پتونیا، دادلی و ورنون با هری، این بوده که هری درواقع یکی از هورکراکسهای ولدمورت بوده!
همونطور که میدونیم، هورکراکسها تاثیر منفی روی اخلاق آدمهای اطرافشون میذاشتن. یادتونه توی قسمتهای آخر مجموعه که هری، رون و هرمیون هورکراکس رو نوبتی نگه میداشتن، چقدر بداخلاق میشدن؟ خب از اونجایی که هری هم خودش یه هورکراکسه، منطقی به نظر نمیاد که روی آدمهای اطرافش که سالها باهاش زندگی کرده بودن، تاثیر منفی گذاشته باشه؟
6. فیلم: Alladin-1992
یکی دیگه از فیلمهای کلاسیک دیزنی، علاءالدین و چراغ جادوست که داستان مشخص و بدون پیچیدگیای داره: یک جیببر فقیر، اتفاقی چراغ جادویی رو پیدا میکنه که غول چراغ جادو، میتونه سه تا از آرزوهاش رو برآورده کنه. یعنی برای همچین داستان جذابی هم ممکنه تئوریای وجود داشته باشه؟ بله! سرنخ اگه میخواید، به غول چراغ جادو دقت کنید.
بیشتر بخوانید: آواتار آخرین بادافزار ؛ صحبتی در باب رستگاری شاهزاده زوکو!
تئوری فیلم: اتفاقات فیلم در یک دورهی پسا آخرالزمانی شکل میگیرن!
تا به حال دقت کردین که چطور با اینکه غول چراغ جادو بیش از ده هزار ساله که توی چراغ زندانی شده، ولی همه چی رو درمورد فرهنگ عامه (مثل تاثیر آرنولد شوارتزنگر) میدونه؟ یک فرضیه میگه که طبق باور خیلیها شاید داستان علاءالدین اصلاً توی گذشته اتفاق نیفتاده، بلکه درواقع در یک آیندهی آخرالزمانی شکل میگیره که فقط چندتا کشور در عربستان (که در آینده بهشون میگن عربگاه) از این آخرالزمان نجات پیدا کردهان.
اون صحنه رو یادتون بیاد که غول چراغ جادو، درمورد لباسای علاءالدین میگه که “خیلی قرن سومی” هستن. اگه غول چراغ جادو قرن سوم رو یادش میاد و ده هزارسال هم توی چراغ زندونی بوده باشه، یعنی سالی که بلاخره از چراغ بیرون اومده حداقل حداقلش سال 10300 بعد از میلاده!
7. فیلم: Pulp Fiction-1994
این فیلم متفکرانهی جنایی ساختهی کوئنتین تارانتینو، چندین داستان به هم پیوسته رو از لس آنجلس، با جزئیات روایت میکنه. گمانهزنیهای زیادی از سمت طرفداران دربارهی این فیلم وجود داره، اما تئوریای که اینجا مطرح میکنیم، مستقیما دربارهی یکی از شخصیتهای اصلی داستانه…
تئوری فیلم: کیف دستی، حاوی روحِ مارسلوس والاسه!
محتوای این کیف، یکی از سوالبرانگیزترین اسرار فیلم پالپ فکشنه، اما یکی از این تئوریها جالبتر از بقیهی اونهاست: خیلی از طرفدارای فیلم میگن که محتوای کیفی که فرد آدمکش اون رو به دست میاره، شامل “روح” رئیس گانگسترشون، مارسلوس والاس هست که قبلا روحش رو شیطان فروخته بود.
یادتون میاد رمز قفل کیف چند بود؟ درسته، 666! عددی که به شیطانی بودن معروفه. همینطور پشت سر مارسلوس والاس، یک بانداژ وجود داشت که به متن کتاب مقدس اشاره میکنه: شیطان روح شما رو از پشتِ سرتون میدزده. علاوه بر همهی اینها، چه چیز دیگهای اون درخشش آسمونی رو موقع باز شدن کیف توجیه میکنه؟
8. فیلم: Home Alone-1990
فیلم تنها درخانه داستانی جذاب دربارهی پسریه که شب کریسمس توی خونه تنها میمونه و باید در مقابل دزدها از خونه محافظت کنه. این فیلم یکی از فیلمهای کلاسیک دربارهی تعطیلاته که هرزمان از سال بخواین میتونین تماشاش کنین. ولی این رو یادتون نره که یک تئوری تاریک هم دربارهی این فیلم به ظاهر خانوادگی وجود داره که دربارهی ارتباط کوین مکالیستر جوان با یک شخصیت معروف از یک فیلم دیگهست. حدس میزنید کدوم شخصیت از چه فیلمی باشه؟
تئوری فیلم: کوین در بزرگسالی، همون شخصیت جیگساو در فیلمهای “اره” هست
یک تئوری وجود داره که بر اساس اون، فیلم “تنها در خانه” مبدأ شکلگیری قاتل سریالی “جیگساو” هست که در فیلمهای ترسناک “اره”، به اسم جان کرمر شناخته میشه. طرفدارای این تئوری، به ارتباطهای زیادی که کوین رو به اره مرتبط میکنه اشاره میکنن. این ارتباطهای شامل ظاهر شبیه به هم، رفتارهای خشن و کلکهایی که میزنه میشن.
هنوز قانع نشدین؟ به این فکر کنین که کودکی پر از ترس کوین، باعث شده در اره 2 خودش رو نشون بده؛ مخصوصا توی یک صحنه کوین کوره رو به عنوان یک هیولا نشون میده که ممکنه بعدا به عنوان جیگساو، برای زنده زنده سوزوندن یک نفر در اون، ازش الهام گرفته باشه!
9. فیلم: مجموعهی Toy Story-1995-2019
این فیلم انیمیشنی پیکسار، داستان خیالی اسباببازیهای پسر جوانی هست که زنده میشن و ماجراجوییهای جالب و هیجانانگیزی رو تجربه میکنن، ولی ممکنه توی این چهار قسمت، متوجه چیزی نشده باشیم؟ البته که همینطوره! مخصوصا اینکه پیکسار، عاشق اینه که اینجور سرنخهای مشکوک توی فیلمهاش بذاره…
تئوری فیلم: سید، همون فرد مسئول جمعآوری زبالهها در قسمت سوم فیلم هست
احتمالاً بیشتر مردم بعد از اینهمه سال، داستان توی استوری اولی رو فراموش کردن، ولی طرفدارهای پر و پا قرص توی استوری متوجه یه نکته تو قسمت سوم فیلم شدن: مرد مسئول جمعآوری زباله که فقط در یک صحنه از فیلم حضور پیدا میکنه، شباهت زیادی به سید داره (و حتی همون تیشرت رو پوشیده!). سید هم که میدونید، همسایهی اندی بود که توی قسمت اول، اسباببازیهارو اذیت میکرد و وقتی وودی و دوستانش بهش نشون دادن که زنده هستن و حرکت میکنن، حسابی اون رو ترسوندن.
وقتی سید میگه علت تصمیمش واسه جمعآوری زبالهها این بوده که اسباببازیهارو از دورانداختهشدن نجات بده و فهمیده که همشون درست مثل بچهها زنده هستن، ماجرا از اینی هم که هست جالبتر میشه. از همه چی هم بگذریم، همچین شوک بزرگی مثل اینکه بفهمی عروسکها زنده هستن قطعاً مسیر زندگی آدم رو تغییر میده، نمیده؟
10. فیلم: Monsters, Inc – 2001
سخته تصور کنیم چطور یک تئوری از طرفدارای فیلم، میتونه به کل طرح این فیلم محبوب کودکان رو زیر سوال ببره. فیلم داستان خیالی یک دنیای پر از هیولا رو تعریف میکنه که داخلش صدای جیغِ بچهها یک منبع پاک و تجدیدپذیر انرژی محسوب میشه. اما تا حالا به این فکر کردین که دقیقا چرا بچهها توی این دنیای هیولایی، اینقدر سمّی و واگیردار محسوب میشن؟
تئوری فیلم: هیولاها از مرگ سیاه یا همون طاعون میترسن!
با توجه به تکنولوژی پیشرفتهای که دنیای کارخانهی هیولاها داره، راحت میشه فهمید که هیولاها مدتهاست به دنیای انسانها در رفت و اومد هستن… یعنی از کی؟ بیاین بگیم از قرون وسطی. یک تئوری طرفدارای فیلم اینه که اولین باری که هیولاها با دنیای انسانها ارتباط برقرار کردن، زمانِ طاعون بوده و به خاطر همین هم از همون زمان تا الان به شدت میترسن که با انسانها تماس فیزیکی پیدا کنن.
این تئوری وقتی منطقی به نظر میرسه که دقت کنین طاعون بوبونیک، از طریق “کک” واگیر داشت و به خاطر همینه که وقتی یه دونه جوراب روی کمر یه هیولا پیدا شد، اونقدر همشون ترسیده بودن! (وقتی جوراب رو برداشتن، پشمهای بدن هیولا رو تراشیدن!)