درک زبان آدم فضایی ها

می دانید که دانشمندان دلایلی برای اثبات وجود آدم فضایی ها ارائه داده اند که برای بعضی ها قابل قبول و برای بعضی ها غیرعلمی است، اما بحث امروز ما اصلا در مورد وجود داشتن یا نداشتن این بیگانگان فضایی نیست. این بار می خواهیم در مورد این صحبت کنیم که اگر روزی با این موجوات فضایی رو به رو شدیم، آیا می توانیم با آنها ارتباط برقرار کنیم؟ آیا می توانیم زبان آدم فضایی ها را بفهمیم؟

خب حالا بیایید تصور کنیم که خیلی ناگهانی با این به اصطلاح بیگانگان فضایی رو به رو شدیم. واقعا چه باید کرد؟ مسلما اولین کاری که می کنیم اظهار دوستی و صلح است. اما نکته ی اصلی اینجاست. آیا قادر خواهیم بود در صورت رو به رو شدن یکدیگر را درک کنیم؟


مطلب مرتبط : دزدیده شدن انسانها توسط آدم فضایی ها حقیقت دارد؟ 


اطلاعات علمی راه را روشن می کنند

تنها چیزی که می توان از آن مطمئن بود اطلاعات علمی مان است. اگر قوانین در تمام هستی یکسان باشد، توصیفات این قانون هم در همه جا یکسان خواهد بود. این یعنی منطق جهان یکی است و ما در هر صورت با استفاده از این منطق قادر به برقراری نوعی ارتباط با بیگانگان خواهیم بود.

البته وقتی کار به برقراری ارتباط با زبان میرسد، اوضاع خیلی پیچیده تر از اینها می شود. چرا که تنها به واسطه ی برقراری ارتباط کلامی است که می توانیم با هم همکاری کنیم و در گروه های بزرگ به فعالیت هایمان ادامه دهیم. بر همین اساس امکان دارد که در جامعه ی بیگانگان هم وسیله ای مانند زبان وجود داشته باشد. منطق حکم میکند که این بیگانگان در جامعه شان با همین زبان با هم ارتباط دارند و همکاری میکنند. درست مانند ما!

حالا سوال دیگری به ذهنمان میرسد! آیا نسل بشر قادر خواهد بود چنین زبانی را یاد بگیرد؟ چالش اصلی فرکانس صوت ما در زبان است. مثلا صدای ما 255-85 هرتز فرکانس دارد. اگر بخواهیم با سرعت نور حساب کنیم هم صدای ما چیزی در حدود 770-430 فرکانس دارد. خیلی بعید به نظر می رسد که همسایه های فضایی مان هم دقیقا با همین فرکانس ها صوت تولید کنند. چرا که پیدایش متفاوتی دارند.

اگر بخواهیم دقیق تر این موضوع را بررسی کنیم، به این نتیجه می رسیم که با چالشی کاملا تکنیکی مواجه هستیم. این قبیل مشکلات تکنیکی به راحتی حل می شوند. مثلا می توان فرکانس صدای بیگانگان را تشخیص داد و با تغییرش، آن صدا را برای انسان ها قابل فهم کرد.

ساختار گرا یا معنی گرا؟

داستان به همین جا ختم نمی شود. چالش بزرگ تر این است که آیا ما قادر خواهیم بود دستور زبان آدم فضایی ها را درک کنیم؟ دانش نوع بشر در مورد ماهیت زبان دو جواب کاملا مجزا برای این سوال دارد.

عده ای از زبان شناسان که به عنوان ساختارگراها شناخته می شوند، معتقدند انسان با نوعی دانش زمینه ای از دستور زبان متولد می شود. این یعنی نوعی نقشه ی دستور زبانی از قبل در مغز ما وجود دارد و ما با کمک همین نقشه ی از پیش تعیین شده قادر هستیم زبان را درک کنیم.

این نقشه قوانین ساده ای دارد و بر اساس این قانون هاست که می توانیم کلمه ها را شکل دهیم، آنها را کنار هم قرار دهیم تا جملات معنی دار بسازیم. جالب است بدانید که این قوانین اساسی در همه ی زبان ها یکی است. بسته به نوع زبانی که در کودکی شنیده می شود، یکی از انواع این قوانین فعال شده و در نهایت شما به زبانی خاص صحبت میکنید.


لینک مرتبط: اوموآموا؛ شهاب سنگ یا سفینه ی فضایی؟


پس یادتان نرود که در دیدگاه ساختار گراها پارامترهای دستور زبانی بسیار محدودند و با دانستن این محدودیت ها میتوان جملات غلط را از درست تشخیص داد. یکی از این پارامترهای زبانی جایگاه فعل در جمله است. مثلا در انگلیسی فعل در ابتدای جمله میاید اما در ژاپنی در انتها.

پس اگر بخواهیم با دیدگاه ساختارگراها ها پیش برویم، امکان ندارد قادر به درک زبان آدم فضایی ها باشیم. چرا که آنها ساختار زبانی متفاوتی دارند و کلا پارامترهای درونی زبانی شان با ما متفاوت است.

شناخت گراها چه می گویند؟

زبان آدم فضایی ها

حالا میرویم سراغ دومین جواب! یعنی دیدگاه شناخت گراها! بر اساس اعتقادات این گروه از زبان شناسان معنی منتقل شده در زبان از دستور زبان خیلی مهم تر است. این جمله را در نظر بگیرید. «شیما پارچ کرد». این جمله از لحاظ دستور زبانی کاملا درست است اما از لحاظ معنایی کاملا غلط بوده و هیچ معنی را نمی رساند.

بر همین اساس است که شناخت گرایان می گویند برای فهمیدن یک زبان، دستور زبان به تنهایی کافی نیست. دانش لغوی و شناختی از کلمات هم برای درک یک زبان لازم است. تنها با همراهی این دو فاکتور یعنی، دستور زبان و معناست که می توانیم بفهمیم در ذهن گوینگان زبان دیگر چه می گذرد.

ارگانیسم های مشابه در محیط های متفاوت

به این مثال توجه کنید. ارگانیسم های موجود در دنیای ما به روش های متفاوت و در محیط های متفاوتی تشکیل شده اند. اما در عین حال شباهت هایی هم دارند. مثلا چشم و بال پرندگانی که در نقاط متفاوت تشکیل شده است خیلی با هم فرق دارد اما در عین حال شباهت هایی هم دارند. مثلا پرنده هایی هستند که فقط و فقط درنیوزلند پیدا می شوند.

همین پرندگان رفتارهایی دارند که در نقطه ای بسیار دورتر در پستانداران دیده می شود. تمام این مثال های حاکی از این است که در دیدگاه شناخت گراها تفاوت کاملا درک شده. اما امکان درک متقابل در عین وجود تفاوت ها وجود دارد. پس می توان به این نتیجه رسید که ما و بیگانگان فضایی با اینکه کاملا با هم فرق داریم و در محیط های متفاوتی رشد پیدا کرده ایم قادر به درک هم خواهیم بود.


مطلب پیشنهادی: چرا دولت‌ها در مورد موجودات فضایی دروغ می‌گویند؟ 


مفاهیم مشترک بین گونه های متفاوت

خیلی ها معتقدند که اساسی ترین و بنیادی ترین مفاهیم انسانی در بین گونه های متفاوت مشترک است. مثلا درکمان از آینده، گذشته و حال، شباهت، تفاوت، تولید مثل و مرگ. شناخت گراها معتقدند که با در نظر گرفتن مفهوم شناختی که در اساس اجسام دور و برمان نهفته است می توانیم با بیگانگان ارتباط داشته باشیم.

مثلا این طور در نظر میگیریم که بیگانگان هم مانند ما تولیدمثل بیولوژیک دارند. پس هر دو میتواینم درک کنیم که گروه هایی که به شبیه‌اند از یک نوع بیولوژی و متفاوت ها از نوع دیگری هستند. به این میگویند درک شناختی از دور و برمان.

اما سوال اینجاست! آیا دیدگاه شناخت گراها درست است؟ بر اساس تحقیقاتی که بر سلول های عصبی مغز انجام شده، انسان ها با دانش زمینه ای از دستور زبان به دنیا نیامده اند. بنابراین ساختار از پیش تعیین شده ای برای یادگیری زبان وجود ندارد.

این را هم در نظر بگیرید که ما گاهی از راه هایی غیر از زبان با هم حرف میزنیم مثلا با اشاره. زبان اشاره نمی تواند جزیی از ساختار از پیش تعیین شده باشد، اما ارتباط بین افراد را برقرار میکند. پس خیلی هم نمی شود به دیدگاه ساختارگراها اعتماد داشت. خب تا به این جای کار کفه ی ترازو به سمت شناخت گراها سنگینی می کند.

ما می توانیم زبان آدم فضایی ها را درک کنیم!

بر همین اساس میتوان نتیجه گرفت که بله! ما میتوانیم به درکی از زبان آدم فضایی ها برسیم. البته حتما جنبه هایی از زبان این موجودات خواهد بود که برایمان قابل درک نیست. به این مثال توجه کنید. آیا ما قادر هستیم شعرهای زبانی غیر از زبان مادری مان را آن جور که باید و شاید درک کنیم؟ البته که نه!

شعر بخش شناختی از هر زبانی است و هیچ کس به اندازه گوینده همان زبان مادری نمیتواند از آن سر در بیاورد. حتی در صورت ترجمه ی شعر هم بخش قابل توجهی از معنی از بین می رود. در مورد بیگانگان هم همین مثال صادق است.

کلام آخر

کلام آخر اینکه میتوان خوش بینانه به این داستان نگاه کرد. شاید ساختار دنیای فیزیکی، بیولوژیکی و اجتماعی مان و شناخت مفهوم این ساختار ها بتواند در برقراری ارتباطمان با بیگانگان کمکمان کند. چرا که زبان از شناخت و درک معنایی ساخته شده! با شناخت معناهایی که از اطرافمان داریم به درک زبان آدم فضایی ها هم خواهیم رسید! البته با قبول این فرض که آنها واقعا وجود دارند!

در ادامه بخوانید: آیا موجودات فضایی اهرام مصر را ساخته اند؟