انتخاب کردن غمگین ترین صحنه های game of thrones خیلی کار سختیه، چون این سریال پره از صحنه هایی که واقعا احساسات شما رو درگیر می کنن. الان تقریبا دو سال از زمانی که سازندگان گیم آف ترونز با فصل آخرشون حال هممون رو گرفتن می گذره. اما با اینکه فصل های آخر اصلا نتونستن مارو راضی کنن، دلیل نمیشه کل سریال رو زیر سوال ببریم. این لیست رو آماده کردم تا تو این روزهای تعطیل مروری کنیم بر غمگین ترین صحنه های game of thrones ، سریالی که خیلی طرفدار داره و همیشه تو ذهن هامون به عنوان یکی از بهترین سریال هایی که گند زدن به آخرش می مونه. 

راستی بررسی قسمت به قسمت فصل آخر رو می تونید از اینجا بخونید. بریم سراغ غمگین ترین صحنه های game of thrones

1. مرگ ند استارک

خب میشه گفت این یکی از صحنه هایی بود که به ما نشون داد، قراره با یه سریال خفن رو به رو بشیم. صحنه ای که جافری، ند استارک رو بی گناه به عنوان یه خیانت کار می کشه و سانسا رو مجبور می کنه که به جنازه پدرش نگاه کنه و اینکه آریا هم از توی جمعیت این صحنه رو می بینه خیلی برامون ناراحت کننده بود. 

شاید اگه لیست خوشحال کننده ترین صحنه های گیم آف ترونز رو می نوشتم، مرگ جافری تو رتبه ی اول قرار می گرفت. 

2. کشته شدن گرگ سانسا “لیدی” به دست ند استارک

این گرگ ها خیلی خیلی دوست داشتنی بودن و رابطه ی بی نظیر انسانها با حیوانات رو نشون می دادن، و مرگشون برای من که خیلی ناراحت کننده بود. گرگ سانسا خیلی بی دلیل مرد و شاید اگه بشه دلیلی براش ذکر کرد حماقت و جاه طلبی سانسا باشه. اینکه ند استارک اینکار و به عهده گرفت بخاطر این بود که اون گرگ از شمال اومده بود و باید به دست خودشون هم کشته می شد، خیلی صحنه ی ناراحت کننده ای بود!

3. مرگ کال دورگو

دنریس بعد از اینکه بر خلاف میلش با یه مرد وحشی ازدواج کرد که حتی نمی تونست یه کلمه باهاش حرف بزنه، ولی کم کم عاشق هم شدن و تونست به کمک همون مرد از دست برادر دیوانش نجات پیدا کنه (صحنه مرگ اونم خیلی خوشحال کننده بود) حالا باید بچه ش و کسی که عاشقش شده رو از دست بده، کسی که بهش می گفت خورشید و ستاره هام. 

4. عروسی خونین

غمگین ترین صحنه های game of thrones

کلا این قسمت خیلی غمگین بود، اینکه استارک ها چطوری بخاطر اعتمادی که کرده بودن نابود شدن، و جمله ی The Lannisters send their regards و چاقویی که پدر رمزی بولتون وارد بدن راب کرد و از اون بدتر اینکه جلوی چشمش زن حامله ش رو کشتن خیلی شوکه کننده بود. و تلاش های کتلین تالی برای نجات پسرش و آریا پشت در اون قصر خوشحال بود که بلاخره تونسته به خانوادش برسه، و گرگ راب که کشته شد واقعا ناراحت کننده بود.

5. کور شدن آریا

جاکوئن به عنوان تنبیه چشم های آریا رو کور می کنه و آریا مجبوره در اون وضع شمشیر بازی رو یاد بگیره و با اون دختر شرور مبارزه کنه و تحت تعلیمات خدای بی‌چهره قرار بگیره، بعد از اون بازهم یکی از خوشحال کننده ترین صحنه ها کشته شدن فری ها توسط آریا هستش که در ردودینگ خانوادش رو کشته بودن. 

6. وقتی آریا سگ شکاری رو رها می کنه تا با زجر بمیره!

اگه یادتون باشه این سگ شکاری بود که مامور کشتن دوست آریا “پارکر” بود. بخاطر همین آریا ازش کینه به دل گرفته بود و اسمش رو توی اون لیست مخصوصش نوشته بود. هرچند سگ شکاری ثابت کرد که نباید تو اون لیست حضور داشته باشه. بعد از نبردی که با برین داره، سگ شکاری خیلی زخمی میشه و به آریا التماس می کنه که کارش و تموم کنه، اما آریا اون و همونطوری رهاش می کنه تا با زجر بمیره! 

7. صحنه ای که اوبرین جلوی چشم معشوقش توسط کوه کشته شد و می دونستیم تیریون شانسی نداره!

کوه جمجمه ی اوبرین و خورد کرد و دست کرد توی چشاش!!! این یکی از چندش آور ترین صحنه های گیم آف ترونز بود. تو اون لحظه ما شانس زنده موندن تیریون در کینگزلندینگ رو خیلی کم می دونستیم و برای من که شخصیت تیریون رو خیلی دوست داشتم این صحنه ی نگران کننده و ناراحت کننده ای بود.

8. صحنه ای که تیریون “شای” زنی که عاشقش بود رو می کشه!

غمگین ترین صحنه های game of thrones

حتما قصه ی عشق قبلی تیریون توی جوونی ش رو یادتونه، بعد از اون تیریون عاشق شای شده بود و فکر می کرد عشق واقعیش رو پیدا کرده، غافل از اینکه شای یه دروغگو بوده و تو دادگاه علیه تیریون شهادت می ده!!! حتی بهش خیانت می کنه! دیدن این صحنه که بازهم تیریون ثمری از عشقش ندید خیلی ناراحت کننده بود! مرد کوچولوی مهربون 🙁

9. مرگ هودور

غمگین ترین صحنه های game of thrones

این یکی از صحنه هایی بود که موقع دیدنش انقد احساساتی شدم که گریم گرفت. هممون هودور رو یه عقب مونده ی با وفای خرزور می دونستیم. اما معلوم شد که هودور از بچگی فهمیده سرنوشتش مراقبت از برن بوده و باید اون در و نگه می داشته که برن جون سالم به در ببره و مرگش به دست وایت واکرها بوده!   ” HOLD THE DOOR”

10. شکنجه های تئون گریجوی

تئون تو یه صحنه ای موفق میشه که فرار کنه و خوشحاله از اینکه بلاخره نجات پیدا کرده، اما متوجه میشه که این یه تله بوده و اونجا تازه با رمزی آشنا میشیم! حتی با اینکه تئون یه بزدل خیانتکار بود، اما بازهم دیدن شکنجه هاش خیلی ناراحت کننده بود. به نظر من ناراحت کننده ترین شکجه ش این بود که مجبور بود شب ازدواج سانسا با رمزی دیونه و شکنجه های سانسا رو تماشا کنه!

11. سوزانده شدن شرین براتون

غمگین ترین صحنه های game of thrones

سوزونده شدن یه دختر بی گناه توسط پدرش! و فریادهاش که از مادرش می خواست نجاتش بده، اما مادرش کمترین عاطفه ای نشون نمی داد، حتما باعث بغض کردن شما هم شد!

12. کشته شدن یگریت با تیر اون پسر بچه ی لعنتی

عشق جان اسنو و یگیرت قابل مقایسه با عشق جان اسنو و دنریس نبود!!! اونا خیلی رابطه ی باحالی با هم داشتن! و اینکه اون پسربچه ی رنج آور “اولی” باعث مرگ یگیریت شد خیلی لج درار تر بود! بعدش جان اسنو مجبور بود، جسدش رو بسوزونه تا به یا وایت واکر تبدیل نشه! بذارید یه صحنه ی دیگه رو هم براتون یادآوری کنم! 

غمگین ترین صحنه های game of thrones

“YOU KNOW NOTHING JOHN SNOW”

13. کشته شدن ریکون توسط رمزی بولتون

غمگین ترین صحنه های game of thrones

این جنگ بهترین جنگ این سریال بود، و شروعش خیلی ناراحت کننده و اعصاب خورد کن بود. جان اسنو یکم مونده بود به ریکون برسه که…

بوووووم….. اون لحظه تو دلم گفتم خدایا چقدر این سریال رنج آوره!!!

14. ازدواج سانسا با رمزی بولتون

وقتی سانسا با جافری ازدواج کرد، زیاد ناراحت نشدیم، چون خیلی اون موقع بدجنس بود. اما وقتی سانسا با رمزی ازدواج کرد ما از قبل می دونستیم که قراره چه بلایی سرش بیاد و بعد از سختی هایی که تو کینگزلندینگ کشیده بود دیگه حقش نبود که حالا با رمزی طرف شه، شب عروسیشون یکی از ناراحت کننده ترین صحنه ها بود و بازهم اضافه کنم که صحنه ی کشته شدن رمزی توسط سگای خودش تو لیست خوشحال کننده ترین صحنه ها قرار می گیره!

15. وقتی “ویسریس” اژدهای دنریس توسط نیزه ی اژدهای شب زده شد!

فکر می کنم از این صحنه به بعد بود که دیگه گیم اف ترونز اون گیم اف ترونز قبلی نشد! این صحنه خیلی ناراحت کننده و دلهره آور بود. اما بعدش با اون زنجیرهایی گنده ای که معلوم نیست وایت واکرها از کجا آورده بودنش و اون آتیش لیزری اژدها که دیوار شب و خراب کرد، خیلی خرابش کردن!

16. وقتی “وون وون” همون غول وفادار کشته شد!

این اتفاق هم تو جنگ حرومزاده ها رخ داد! نیروهای رمزی عقب نشینی کرده بودن و فکر می کردن در امان می مونن که وون وون با اخرین انرژی که براش مونده در قصر رو می شکونه! همون موقع که داره به جان اسنو نگاه می کنه رمزی یه تیر به چشمش می زنه که تیر خلاصه!

17. کشته شدن “سامر” برای محافظت از برن

قبل تر گفتم که من این گرگ هارو خیلی دوست داشتم و این صحنه کلا خیلی صحنه ی دلهره آور و ناراحت کننده ای بود که یه حیوون چطوری جونش فدای صاحبش میکنه و بعدش هم که هودور می میمیره و صحنه رو ناراحت کننده تر می کنه!

18. داستان سوخته شدن صورت سگ شکاری

ساندور کلگان یا همون سگ شکاری وقتی داره با سانسا حرف میزنه راز سوختگی صورتش رو فاش می کنه و میگه داداشش “کوه” بخاطر اینکه داشته با اسباب بازی های اون بازی می کرده، صورتش رو روی آتیش گرفته و این دلیل فوبیایی هستش که از آتیش داره. این شگرد این سریاله که باعث میشه حتی عاشق شخصیت هایی بشی که تو قسمت های اول ازشون متنفر بودی! (به نظرم نبرد این دو تا برادر تو قسمت آخر از مسخره ترین صحنه های این سریال بود)

19. وقتی جیمی لنیستر با برین از ننگ قاتل پادشاه بودن حرف می زنه!

شاید از جیمی بدتون بیاد بخاطر اینکه باعث فلج شدن برن شد، اما من ازش خوشم میومد! اون بخاطر خانواده و عشقش هرکاری می کرد! و صحنه هایی که با برین داشت، خیلی باحال بودن! تو صحنه ی حمام ننگین، وقتی دستش قطع شده و آسیب دیده اس، رازهای دلش رو برای برین فاش می کنه. اون پادشاه دیونه رو کشته بود که مردم و نجات بده چون پادشاه می خواسته همه رو با آتش سبز بکشه و داد می زده KILL THEM ALL اما همه به جای اینکه از جیمی تشکر کنن ازش متنفر بودن!

20. کشته شدن میساندی

اگه دقت کرده باشید از فصل آخر فقط همین صحنه رو توی لیست قرار دادم که به نظرم همین کافیه! دنریس هیچوقت تسلیم سرسی نمی شد و فرقی هم نداشت که کی قراره فدا بشه، و آخرین کلمه ی میساندی “Dracarys” به دنریس فهموند که باید سرسی و به خاک و خون بکشه و این کار رو هم کرد، مرگ میساندی جلوی چشم های دنریس و معشوقش “کرم خاکستری” خیلی ناراحت کننده بود. 

در ادامه بخوانید: