سریال LOKI ساخته دیزنی پلاس (Disney+) طرفداران بسیاری برای خود دست و پا کرده است. اما طرفداران این سریال بعد از تماشای آن به دنبال فیلم و سریال های شبیه لوکی هستند تا همچنان بتوانند کمی در حال و هوای سریال لوکی بمانند. در ادامه ما فیلم و سریال هایی را به شما معرفی می کنیم که شاید از حضورشان در این لیست تعجب کنید، اما آنها از جهات مختلف شبیه LOKI هستند و می توانید از تماشایشان لذت ببرید.
سریال لوکی با تمرکز بر روی خودِ خدای شرارت (God of Mischief)، مخاطبینش را به وضعیتی بغرنج و پیچیده، مملو از جوامع مخفی، شروران مسافر زمان و موجودات قدرتمندی که به تانوس چهرهی یک مقلد را میدهند، میفرستد. همانطور که بینندگان، لوکی (تام هیدلستون) را در تلاش برای جستجوی «گونه»ی شیطانی و به دست آوردن جایگاهش در سازمان رسیدگی به تناقضات زمان (TVA) دنبال میکنند، سؤالات بیشماری به وجود میآید: ماهیت واقعی سازمان تیویای چیست؟ همراهان واقعی لوکی کجا مخفی شدهاند؟ آیا با توجه به وجود نگهدارندگان زمان، آزادی عمل (اختیار) در جهان سینماییِ مارول میتواند وجود داشته باشد؟
فیلم و سریال های شبیه لوکی
با وجود اینکه «لوکی» سرگرمکننده است، شیوههای بیانی و ایدههایی که به سراغشان میرود، چیزهای جدیدی نیستند: سفر در زمان، جهانهای موازی و انواع حقههای شیطانی که عناصر اصلی بسیاری از فیلمها و سریالهای تلویزیونی هستند؛ بعضی از آنها نیز به طور واضح پیوندهایی غیرمنتظره با جهان سینمایی مارول دارند. اگر مشتاق آشنایی با شروران پیچیدهی بیشتری هستید که ویژگیهای علمی-تخیلی، سورئالیستی و شوخطبعی خاص خودشان را با هم ترکیب و به اثر میآورند، لیست فیلم و سریال های شبیه لوکی که معرفی خواهیم کرد، میتواند آثار مشابه باکیفیتی را به شما ارائه دهد.
16. The Adjustment Bureau (2011) / ادارهی تعدیل
کمئوی مت دیمون بهعنوان بازیگر آزگاردیِ نقش لوکی در فیلم «ثور: رگناروک»، که تصویری تحریفشده از مرگ عللالظاهر قهرمانانهی او نشان میداد، این فیلم را با استقبال بالای بینندگان مواجه کرد. اما پیدا کردن ارتباطاتی عجیبتر میان او و شخصیت لوکی در سال 2011، به لطف فیلم «ادارهی تعدیل»، میتواند همهی شما را شگفتزده کند.
این فیلم که براساس داستانی کوتاه، نوشته شده در سال 1954، توسط فیلیپ کی. دیک (رماننویس افسانهای ژانر علمیتخیلی) ساخته شده است، روایتگر ملاقات دیوید دوریس (مت دیمون) با نیمهی گمشدهی خود الیز (امیلی بلانت) در یک رویارویی تصادفی است. ملاقاتی که در نهایت تأسف، با رد شدن عشق آنها توسط ادارهی تعدیل (جامعهای مخفی که با دستکاری زمان و مکان، انسانها را مجبور به دنبال کردن خواستههای خود میکند) با چالشهای متعددی روبهرو میشود.
به گفتهی این اداره، دیوید با دور شدن از الیز میتواند رئیس جمهور شود، اما عدم رعایت آن میتواند منجر به «تنظیم مجدد» او و پاک شدن تمامی خاطراتش گردد. خوشبختانه، دیوید میتواند از یک مأمور دلسوزاین اداره، هری (با بازی فالکون پیشین، آنتونی مکی) کمک بگیرد؛ کسی که به او نشان میدهد چگونه دخالتها و تصمیمات اداره را دور بزند.
با لیست بلندبالای استعدادها و ستارگانی که MCU به آنها علاقهمند است، تعجبآور نیست که چندین بازیگر مارول در این فیلم حضور پیدا کرده اند؛ حتی جان اسلتری، همان هاوارد استارک، به عنوان عاملی مخالف در این سازمان حضور پیدا میکند. با همهی اینها، همچنان قابل توجه است که چه سازمان تیویای و چه ادارهی تعدیل، برای تعیین سرنوشت انسانها از چنین تاکتیکهایی، با بالاترین شدت استفاده میکنند. مسئلهای که این موضوع را به ذهن بینندگان میآورد که شاید صحنهی مرگ دیمون در «ثور: رگناروک» نه یک اتفاق، بلکه هشداری برای لوکی باشد که مبادا با TVA وارد جنگ شود!
“کمئو به حضور کوتاه و افتخاری شخصی معروف در یک اثر میگویند.”
15. Catch Me If You Can / اگه میتونی منو بگیر
حتما حضور این عنوان در لیست فیلم و سریال های شبیه لوکی شما را متعب کرده، اما هنرمند نابغه و کلاهبرداری که با شوخطبعی و دلربایی خود همواره قسر در میرود؟ مرد قانونی که میخواهد او را کنار خود داشته باشد؟ طراحی صحنهی پر زرق و برق و زیبا؟
بله درسته! گرچه ممکن است که «لوکی» متعلق به قلمرو اسطورهها باشد، اما فیلم کلاسیکِ استیون اسپیلبرگ در سال 2002، با اسم اگه میتونی منو بگیر، بر اساس داستان زندگیِ واقعی فرانک آبیگنیل افسانهای ساخته شده است. درست حدس زدید: جهان ما هم میتواند نسخهی ویژهی خود را از خدای شرارت داشته باشد.
آبیگنیل، با بازی لئوناردو دیکاپریو، بینندگان را به چرخهای ماجراجویانه میکشاند که در آن میتواند هویت یک معلم فرانسوی جایگزینشده، یک خلبان هواپیما، یک مأمور سرویس مخفی، یک پزشک و یک وکیل را جعل کند (و همهی اینها در حالی است که به وسیلهی چکهای جعلی، میلیونها دلار پول نقد از طریق آنها به دست میآورد). آبیگنیل تحت تعقیب یک مامور FBI، کارل هانرتی است، اما موفق میشود سالها از این قانون فرار کند. سرانجام او شغل جدیدی پیدا میکند، کمک به افبیآی برای دستگیری افرادی مانند خود.
مایکل والدرون، نویسندهی اصلی سریال لوکی، آزادانه اعتراف میکند که «اگه میتونی منو بگیر» الهامبخش رابطهی لوکی و مأمور موبیوس (با بازی اوون ویلسون) بوده است. جالب اینجاست که مدتها بعد، این فیلم توسط یک کمدی موزیکالِ نامزد جایزهی تونی اقتباس شد. آیا این میتواند به این معنی باشد که به زودی ورژن موزیکالی از لوکی را هم شاهد خواهیم بود؟
14. The Silence of the Lambs / سکوت برهها
سکوت برهها برای کسانی که استفاده از جنبههای شوم جنایتکاران، به شیوهای سودمند را دوست دارند، این موضوع را آشکار میکند که آنتونی هاپکینز قبل از بازی کردن نقش اودین هم میتوانسته مهارت کنترلگری خود را به لوکی یاد دهد. مهم ترین دلیل حضور سکوت بره ها در بین فیلم و سریال های شبیه لوکی شباهت های شرورانهی دکتر هانیبال و لوکی است. هاپکینز، بهعنوان دکتر هانیبال لکتر، همان قاتل و آدمخوار نابغهی معروف، تخصص خود را در زمینهی شناخت خصوصیات جنایتکاران به کلاریس استارلینگ (با بازی جودی فاستر)، کارآموز افبیآی، برای پیگیری قاتل سریالی، بوفالو بیل (تد لواین)، ارائه میدهد. همانطور که استارلینگ به ملاقات با لکتر در سلول خود ادامه میدهد، مشخص میشود که این پزشک حقهباز به افکار استارلینگ نفوذ کرده و اطلاعاتی که میخواهد از او به دست میآورد.
سکانسهای فاستر و هاپکینز در کنار هم برجستهترین ویژگی فیلم هستند. طرفداران شباهتهایی را میان بازجویی لکتر و ارتباط لوکی با بیوهی سیاه (اسکارلت جوهانسون) در «انتقام جویان» (2012) مشاهده کردهاند. دقیقاً مانند لکتر، لوکی در زندانی شیشهای (که برای هالک طراحی شده است) گیر کرده است؛ همان زمانی که ناتاشا برای کشف نقشهاش به وی مراجعه میکند. در حالی که لوکی سعی میکند بازیهای ذهنی خود را با او انجام دهد، ناتاشا حتی در مهارت بیشتری برای نفوذ به ذهن او دارد. او به سرعت لوکی را وادار میکند تا اطلاعات مهمی را فاش کند. شاید وقتی اودین در حال آموزش تاکتیکهای بازجویی بود، لوکی باید بیشتر به حرف پدر خود گوش میداد.
همچنین بخوانید: 10 تا از بهترین فیلم های راز آلود و جنایی تمام دوران
13. The One / یکهتاز
سازمان رسیدگی به تناقضات زمانی (TVA) ممکن است خود را وقف حفظ «خط زمانی مقدس» جهانهای موازی خود کند، اما چه اتفاقی میافتد وقتی همین جهانهای موازی به یک پلیس احتیاج پیدا میکنند؟ در این صورت، ممکن است لازم باشد که از خدمات سازمان جهانهای کوانتومی، که در فیلم یکهتاز (با بازی جت لی) در سال 2001 معرفی میشود، استفاده کنید. گرچه گابریل یولا (شخصیتی که لی آن را بازی میکند) زمانی از عوامل این نیروی پلیس بوده است، اما وقتی متوجه میشود میتواند با کشتن انواع گونههای خود، جذب انرژی آنها و تبدیل شدن به «یکتای» خداگونه، تواناییهای فوق بشری پیدا کند، تبدیل به فردی سرکش میشود.
تا زمان شروع فیلم، یولا 123 مورد موردنیاز خود را کشته و برای رسیدن به هدف نهایی، فقط کافی است یک نفر دیگر (یک افسر پلیس به نام گیب لا) را بکشد. خوشبختانه، گیب به لطف اقدامات یولا تواناییهای فوق بشری هم دارد؛ او با یک مأمور جهانهای موازی دیگر (با بازی جیسون استاتهام) همکاری میکند تا قاتل میانبعدی خود را از بین ببرد.
یکهتاز یک ماجراجویی جذاب با توئیستی علمی-تخیلی است. در یک سکانس خندهدار، سازمان تصاویری از تمام گونههای کشته شدهی یولا را به او نشان میدهد؛ بهانهای برای جت لی تا به پوشیدن کلاهگیسها و گیسوان بور روی بیاورد. سکانسی که به نظر میرسد شباهت زیادی به صحنهای از قسمت دوم لوکی، به اسم گونه، دارد که در آن سازمان، همهی همزادهای لوکی را که دنبال او بودهاند نشان میدهد. موافقید؟!
12. The Time Traveler’s Wife / همسر مسافر زمان
لوکی و مامور موبیوس در «لوکی» با شور و اشتیاق در مورد آزادی عمل بحث میکنند، موضوعی که در «همسر مسافر زمان» (2009) نیز به شکلی عمیق مورد بررسی قرار میگیرد. در حالیکه این فیلم درامی عاشقانه است و به ژانر ماجراجویی و اکشن تعلق ندارد، اما در بین فیلم و سریال های شبیه لوکی جای می گیرد و بازیگران متعددی از فیلمهای مارول را در خود میبیند. برجستهترین آنها، اریک بانا (بازیگر بروس بنر در «هالک» 2003)، در نقش هنری است.
مردی با یک بیماری ژنتیکی خاص که باعث میشود به طرزی غیرارادی در طول زمان سفر کند. گرچه این توانایی عجیب و غریب، فقط بدی ندارد؛ بهخصوص جایی که آیندهی هنری برای برقراری ارتباط با کلر (ریچل مک آدامز)، هنرمند زیبایی که قبلاً دیوانهوار عاشقش بوده است، به گذشته باز میگردد. همسر مسافر زمان بودن آسان نیست؛ هنری و کلر باید با این واقعیت کنار بیایند که نمیتوانند جنبههای خوب یا تراژیک سرنوشت خود را تغییر دهند
این فیلم، آغاز گرایشی منحصربهفرد در هالیوود برای ریچل مکآدامز، با حضور در فیلمهایی که عاشق مسافران زمان میشود است. مکآدامز به دنبال «همسر مسافر زمان»، در فیلمهای سفر در زمانِ «نیمه شب در پاریس» (2011)، «دربارهی زمان» (2013) و «دکتر استرنجِ» امسییو (2016) ظاهر میشود. گرچه به شکلی عجیب، او هرگز به همراه معشوقهی خود در زمان سفر نمیکند. شاید وقتی که دوباره در سری بعدی فیلم، «دکتر استرنج در چندجهانی دیوانگی» (2022)، ظاهر شد بتواند استفن را متقاعد کند که او را نیز با خود به برخی از نقطه عطفهای تاریخی ببرد.
مرتبط: 12 فیلم درباره سفر در زمان که باعث میشوند همه چیز را زیر سوال ببرید!
11. Midnight in Paris / نیمهشب در پاریس
شاید بپرسید که چطور در «لوکی»، میان تام هیدلستون و اوون ویلسون چنین شیمی عمیقی برقرار است؟
پاسخ احتمالی این است که آنها فرصت بهتر کردن آن را در «نیمهشب در پاریس» (اثر وودی آلن) داشتهاند. در این جستجوی پرشور و دلنشین در تاریخ، ویلسون نقش گیل پندر، فیلمنامهنویسی غرق در نوستالژی را ایفا میکند؛ شخصیتی که رویاهایش برای تبدیل شدن به یک رماننویس، با تمسخر آرزوی رفتن به پاریس توسط نامزد ماتریالیستش، اینز (ریچل مکآدامز)، از بین میرود.
با این وجود در طی تعطیلاتی که او در پاریس دارد، گیل ماشینی پیدا میکند که او را به دههی 1920، به جشنی با حضور نوابغی مثل ارنست همینگوی (کوری استول) و اسکات فیتزجرالد (تام هیدلستون)، میبرد. او حتی عاشق معشوقهی سابق پابلو پیکاسو، آدریانا (ماریون کوتیار)، نیز میشود، اما وقتی با فرصت خود برای سفری عمیقتر در تاریخ مواجه میشود، شروع به ارزیابی نگاه ایدهآلگرایانهاش به گذشته میکند.
در حالی که سکانسهای هیدلستون و ویلسون پراکندهاند، دیدن ویلسون در نقش مسافر زمانی که دائم بیتابی میکند و هیدلستونی که لهجهی آمریکایی به خود گرفته است بسیار سرگرمکننده است. این فیلم، همچنین ویلسون و مک آدامز را که در «مهمان ناخوانده عروسی» (2005) شیمی عالی به نمایش گذاشته بودند، دوباره کنار هم قرار میدهد؛ اگرچه وقتی اینز راز سفرهای گیل در زمان را میفهمد، او را باور نمیکند. شاید اگر او در مورد لیست بلندبالای فیلمهای سفر در زمان ریچا مکآدامز اطلاع داشت، داستان طور دیگری رقم میخورد…
The Mystery of D.B. Cooper .10 / اسرار دی.بی کوپر
احتمالاً بسیاری از شما پس از تماشای قسمت اول «لوکی»، نام دی.بی کوپر را گوگل کردهاید تا در مورد هواپیما ربای بدنام، تنها کسی که موفق به انجام یک دور زدن امنیت هوایی در سال 1971 شده است، اطلاعات بیشتری کسب کنید.
دی.بی کوپر، که به عنوان یکی از نامهای مستعار لوکی در دنیای سینمایی مارول شناخته میشود، همچنان یک شخصیت اسرارآمیز به حساب میآید که داستانش در چندین فیلم و نمایش تلویزیونی مورد بازنگری قرار گرفته است. فیلم کمدی «بدون پارو» (2004)، داستان گروهی از دوستان را در تلاش برای یافتن غنایم گمشدهی کوپر را روایت میکند، در حالی که «فرار از زندان» یک زندانی با جرائم خفیف، چارلز وستمورلند (موس واتسون)، را نشان میدهد که از محل گم شدن پولهای او قبل از مرگ خبر دارد.
برای کسانی که به کاوش واقعی این هواپیما ربای مرموز علاقهمندند، مستند شبکهی اچبیاو، به اسم «اسرار دی.بی کوپر» (2020)، مصاحبههای متعددی با افراد درگیر در پروندهی اصلی ارائه میدهد. با این حال، وقتی صحبت از این مظنونین میشود، هویت کوپر پیچیدهتر نیز میشود. آیا او بود که هواپیمای ریچارد فلوید مککوی جونیور را ربود؟ یا او نمایندهی بیمهی دوآن وبر بود که ادعا میکرد کوپر در بستر مرگ خود به سر میبرده است؟ صادقانه بگویم، در پایان مستند، باور کردن اینکه کوپر همان لوکی است، برای شما شاید آسانتر شده باشد.
همچنین بخوانید: بهترین فیلم های علمی تخیلی قرن بیست و یک که باید ببینید ؛ تا سقف آسمان، تا ته رویا!
9. Spider-Man: Into the Spider-Verse مرد عنکبوتی: ورود به دنیای عنکبوتی
لوکی لیستی بلندبالا از همزادها میسازد، اما حتی او هم نمیتواند با انواع دیگر خود اینچنین تطبیق پیدا کند. برعکس قهرمان دیگر جهان مارول، یعنی مرد عنکبوتی. انیمیشن برندهی اسکار، مردعنکبوتی: ورود به دنیای عنکبوتی (2018) که با موفقیتهایش شناخته میشود، به همه یادآوری میکند که هر شخصی میتواند نقاب بر سر بگذارد.
برای مایلز مورالس (شامیک مور)، ابرقهرمانها بچههای نمونهای هستند که تنها در خیابانها دیده میشوند. اما این قبل از آن است که عنکبوتی جهنده او را گاز گرفته و مایلز را محکوم به محافظت از جهانهای موازی کند.
خوشبختانه، مایلز توسط تعدادی عنکبوت قهرمان از جهانهای دیگر کمک به دست میآورد؛ قهرمانهایی شامل پیتر بی. پارکر میانسال (جیک جانسون)، زن عنکبوتی (هیلی استنفیلد)، اسپایدرمن نوآر (نیکلاس کیج)، پنی پارکر (کیمیکو گلن) و اسپایدرهم (جان مولانی). مایلز تحت تعلیم دوستان جدید خود، یاد میگیرد که چطور به نسخهی خود از مرد عنکبوتی تبدیل شود و همهی آن واقعیتی که به دنبالش است را سالم به مقصد برساند.
در میان المانهای بصری خیرهکننده و موسیقی متن شگفتانگیز، مرد عنکبوتی: ورود به دنیای عنکبوتی داستانی عمیق و صمیمانه دربارهی دنبال کردن غرور مرسوم و ساختن سرنوشت خود است. ممکن است لوکی نزاعی برای پیدا کردن یک همزاد ارشد باشد، اما مردان و زنان عنکبوتی میدانند که هرکدامشان نقشی برای ایفا کردن در شبکهی چندجهانی دارند.
8. Sliding Doors / درهای کشویی
ممکن است تیویای (TVA) به مقابله با نسخههای سرکش و انشعابات زمانی بپردازد، اما یکبار آلومی از جهان سینمایی مارول، با خوشرویی و تنها به وسیلهی تعقیب متروهای شهری، دو سرنوشت جداگانه را برای خود رقم زد. فیلم فانتزی رومانتیک «درهای کشویی» (ساخته شده در سال 1998)، داستان هلن (پپر پاتز سابق، گوئینت پالترو) را روایت میکند که متناوباً سوار مترو میشود و آن را از دست میدهد؛ او از این طریق به دو واقعیت موازی کشیده شده و این موضوع، به فیلم این اجازه را میدهد که دو داستان جداگانه از زندگی او تعریف کند.
در واقعیتی که هلن میتواند سوار مترو شود، او زودتر به خانه میرسد، دوست پسر خود را در تخت خواب با یک زن دیگر میبیند و تصمیم میگیرد زندگی خود را با عشق جدید و دلربایش، جیمز (جان هانا)، از سر بگیرد. اما در واقعیتی که او مترو را از دست داده است، او همچنان از دروغهای دوست پسر خود بیخبر بوده و در نهایت به چندین شغل پارهوقت مشغول میشود، همانطور که دوست پسر شتابزدهاش سعی میکند خیانت خود را از او پنهان کند.
این فیلم محبوبیت زیادی پیدا کرد و فرضیهی “مسیرهای جایگزین” آن در اپیزودهای بسیاری از نمایشهای مختلف تلویزیونی از جمله فریزر، اسکرابز، اجتماع، غیبگو و کیمی اشمیت شکستناپذیر مورد استفاده قرار گرفت. سریال تک فصلی «بیدار» نیز اساساً همین پیشفرض را قرض میگیرد؛ در این اثر جیسون آیزاکز در نقش یک کارآگاه، درگیر جابجایی میان دو واقعیت است که در یکی از آنها همسرش زنده میماند و پسرش از دنیا میرود و در دیگری، پسرش زندگی میکند و همسرش از دنیا رفته است.
7. Sliders / لغزندهها
«لغزندهها» سریالی پنج فصلی است که در آن قهرمانان ما در سفری برای بازگشت به خانهی واقعی خود، از یک جهان موازی به جهان دیگر وارد میشوند. در این سریال جری او’کانل (که بعدتر سوپرمن و شزم را در انیمیشنهای DC صداپیشگی کرد)، جان ریس-دیویس (گیملی در «ارباب حلقهها») و همچنین کلونت دریکس، کاری وورر و سابرینا لوید ایفای نقش کردهاند.
وقتی کوئین مالوری (او’کانل) ماشینی میسازد که دروازهی کرمچالهها را به بعدهای دیگر باز میکند، دوستانش را متقاعد میکند که با او به سرزمینهایی دیگر «بلغزند». آنها از واقعیتهایی بازدید میکنند که در آنها، اسپانیا در جنگ اسپانیا -آمریکا پیروز شده، پنیسیلین هرگز اختراع نمیشود و دایناسورها هرگز به انقراض نخواهند رسید. متأسفانه، لیز خوردن بسیار خطرناک میتواند باشد. به همین دلیل با کشته شدن یا گم شدن شخصیتهای اصلی، خیلی زود تقریباً تمامی آنها با ترکیبی جدید جایگزین میشوند.
اپیزودهای سریال «لغزندهها»، گسترهی وسیعی از موضوعات و داستانهای مختلف تشکیل میدهند؛ از داستانهایی شبیه به توایلایت زون (که در آنها نقشهای جنسیتی عوض میشوند) گرفته تا داستانهایی طولانی در مورد نبرد اسلایدرها با نژاد کروماگز (نژادی که از تکنولوژی برای خالی کردن معادن دنیاهای دیگر استفاده میکنند). ممکن است در نگاه اول این موضوع کمی ناجور و عجیب بهنظر برسد، اما همین امر به سریال اجازه میدهد تا انواع مختلف داستانگویی را تجربه و کشف کند. همانطور که در سریال لوکی شاهد آن بودهایم.
مرتبط: بهترین فیلمهای ترسناک با موضوع آدم فضاییها که میخکوبتان میکنند!
6. The Good Place / جای خوب
طرفداران «لوکی» بسیار با یکدیگر بحث میکنند که آیا TVA، واقعاً سازمان خیرخواهانهای که ادعا میکند است یا نه. چیزی که طرفداران سریال تلویزیونی «مکان خوب» کاملاً با آن آشنا هستند. وقتی النور شلستروپ (کریستن بل) میمیرد و وارد یک زندگی پس از مرگ بهشتگونه میشود، با اشتباهی که در مورد آن مرتکب شده است برخورد میکند. چراکه او دقیقاً مخالف یک زندگی عالی روزهایش را گذرانده است. وقتی النور میفهمد که روحهای «بد» دیگری مانند او در این قلمرو آسمانی وجود دارند، دچار شک میشود که آیا «مکان خوب» واقعاً همان چیزی است که به نظر میرسد یا خیر.
با نمایش همان نوشتههای هوشمندانهای که طرفداران از لوکی انتظار دارند، «مکان خوب» چرخهی خاص خود را با سفر در زمان، اخلاق و آزادی عمل ارائه میدهد. با توجه به اینکه برای النور و دوستانش دشوار است که بتوانند افراد بهتری شوند و در این مکان خوب قرار بگیرند، لوکی نیز ممکن است این مکان را به اندازهی سازمان خسته کننده بداند. گرچه با توجه به توئیستهای ثابت نمایش، ممکن است دوباره با آنجا روبرو شود.
5. Doctor Who / دکتر هو
دکتر هو یکی دیگر از آثار با کیفیت در بین فیلم و سریال های شبیه لوکی است. سازمان TVA بهعنوان بزرگترین قدرتِ دنیای سینمایی مارول شناخته میشود، اما مأمورین آن میتوانند با رقابتی گستردهتر از سوی «اربابان زمان» در سریال طولانیمدت «دکتر هو»، ساختهی شبکهی تلویزیونی بیبیسی، روبرو شوند. به خصوص وقتی که بتوانند با «دکتر» ملاقات کنند. از سال 1963، دکتر با استفاده از جعبهی پلیس (تاردیس) تقریباً به همهی نقاط تاریخی سفر میکند و آنها را به دنبال خود میکشاند. بنابراین، او در مورد کسانی که این خط زمانی (تایملاین) را تهدید میکنند یا به افراد بیگناه آسیب میرسانند، عدالت را برقرار میکند.
ساده است که «لوکی» را به عنوان نامهای عاشقانه از MCU به دکتر هو ببینیم. درست مانند دکتر، سازمان تیویای نیز به دنبال «نقاط ثابت زمانی» (مانند مرگ فریگا) است. اتفاقی که لازم است بارها و بارها روی دهد. همچنین این نشانه که نسخهی «شیطانی» لوکی (که تحت تعقیب سازمان است) زنی لوکی-شکل است، با دشمن دکتر، مرشد، که به یک ضدقهرمان زن تبدیل شده است، مقایسه میشود؛ درست همانند دکتر سیزدهم (جودی ویتکر)، یعنی اولین دکتر زن. همچنین، این موضوع که لوکی قبل از فوران کوه وزوویوس در قسمت دوم، دست به انجام هرجومرجی بدون عذاب وجدان میزند، با عمل پزشک دهم (دیوید تننت)، در سال 79 میلادی (یا به قول خودش روز وولکانو)، که بازدید خود را از شهر پمپئی در روز «آتشسوزی پمپئی» انجام میدهد قابل مقایسه است.
حتی اگر فرض کنیم که دیدن لوکی به عنوان نسخهای اخلاقمدارانهتر از دکتر سخت است، اما او بار دیگه با ما جذابیتهای فراوان دکتر را به اشتراک میگذارد.
4. Doraemon / دورامون
فیلمی که تقریباً در تمام کشورها بهجز آمریکا شناخته شده است، «دورامون» ژاپنی، یک فرنچایز طولانی است که با عناوین مانگا، انیمه و مجموعه فیلم موفقیتهای فراوانی کسب کرده است.
فیلم داستان سادهای دارد. دورامون یک گربه ربات از قرن ۲۲ است که به گذشته بازگشته تا به جد صاحب خود، نوبیتا، کمک کند زندگی بهتری داشته باشد و به نسخهی بهتری از خودش تبدیل شود. متاسفانه، نوبیتا کسی جز یک پسر ۱۰ سالهی تنبل نیست که از ابزارهای آینده، صرفاً برای تحت تاثیر قرار دادن دیگران استفاده میکند. همان کاری که لوکی جوان در موقعیتی مشابه انجام میداد.
همچنین نوبیتا و دورامون موفقیتهایی هم به دست میآورند؛ هم در زمان خودشان و هم در زمانها و مکانهای دیگر. از آنجا که دورامون یک ماشین زمان دارد، در بخشهایی از داستان میبینید که آنها به نقاط مختلف تاریخ نیز سفر و ماجراجویی میکنند. حتی در یکی از داستانها، نوبیتا سگ و گربههای ولگرد را نجات میدهد و با آنها یک تمدن پیشرفته میسازد. تا جایی که آنها حتی نوبیتا را بهعنوان یک خدا پرستش میکنند!
اگرچه دورامون معمولاً بهعنوان یک محصول کودکانه در بازارها به فروش میرسد، اما بسیاری از فیلمها و انیمههای آن موضوعات سنگینی مثل حیوانآزاری و اهمیت به محیط زیست دارند. به حدی که بسیاری از بزرگسالان حین تماشای دورامون اشک ریختند.
مرتبط: بهترین انیمه های سینمایی تاریخ که حتما باید تماشا کنید
3. Levergae / اهرم نیرو
چه چیزی جالبتر از این است که یک خدای شرور با فرشتهها همکاری کند؟ پنج شخصیت بامزه که هر کدام مهارتهای منحصر به فردی دارند چطور است؟ کسانی که به سبک رابین هود از یقه سفیدها دزدی میکنند و عدالت را برقرار میکنند. چه اتفاقی میافتد وقتی یک هکر، یک دزد، یک مبارز، یک جیببر و یک حقوقدان با هم همکاری کنند؟ سریال «اهرم نیرو» راجع به چنین داستانی است.
دقیقاً مانند مامور موبیوس که لوکی را برای کار با سازمان TVA استخدام میکند، این سریال هم شخصیت نیت فورد یا همان “Honest Man” را در خود میبیند که قصد دارد از شرکتهایی که اموال مردم را سرقت کردهاند، دزدی کرده تا بتواند به این شکل “اهرم نفوذ” را برای برقرار کردن عدالت به قربانیان این شرکتها بدهد. نیت بهخوبی وجههی مجرم شریکهای خود را نمایان میکند تا به وسیلهی آنها سرقتهایش را عملی کند. کار به جایی میرسد که راههای عجیب و غریب آنها، نقشههای نیت را به هم میریزد. او تا رسیدن به فصل دو در زندان است.
«اهرم نیرو» که معمولاً با مجموعههای کلاسیکی مثل ماموریت غیرممکن مقایسه میشود، دارای شیمی عالی میان شخصیتهای خود است. شخصیتهای مبهمی مثل پارکر کلپتومانیا (با بازی بث ریسگراف) و هاردیسون (با بازی آلدیس هاج).
2. The Flash / فلش
شاید معرفی یکی از آثار دیسی کامیک در لیست فیلم و سریال های شبیه لوکی که مربوط به مارول است عجیب باشد، اما بیایید صادق باشیم، در سریال «فلش» آنقدر با سفر در زمان و جهانهای موازی سرگرم میشوید که از امکان ندارد از دیدنش پشیمان شوید.
سریال فلش که بر اساس کمیکبوکهای شخصیت فلش ساخته شده، داستانهایی مختلف از او را ارائه میدهد که در یکی از آنها، شخصیت اصلی، بری آلن، با جهانهای موازی مواجه میشود. اپیزودهایی مثل اپیزود «به زمین خوش آمدید» (Welcome to Earth) از فصل دوم یا «دیگر کلمات: بخش اول» (Elsewords Part1) از فصل پنجم بسیار خیرهکننده و جذابند. این سریال، جهان سریال «سوپرگرل» را هم بهعنوان یک دنیای موازی دیگر پایهگذاری میکند؛ تا وقتی که آن دنیا هم در کراساور «بحران در زمینهای بیکران» با جهان فلش ادغام شود. موضوعی که شاید جذابترین ویژگی آثار ابرقهرمانی باشد.
همچنین، اپیزود بحران در زمینهای بیکران به سازندگان این فرصت را میدهد تا به تمام فیلمها و سریالهای DC، که قبل از دنیای توسعهیافتهی Arrowverse وجود داشتند، ادای احترام کنند. از بتمن (۱۹۶۰) تا سری فیلمهای سوپرمن ریچارد دونر؛ شاید دیسی بیش از حد روی این داستانگوییهای چندبعدی تاکید داشته باشد، اما حداقل در این یک مورد از مارول موفقتر بوده است.
1. Rick and Morty / ریک و مورتی
آشنا بهنظر رسیدن مقابلههای خدای شرارت (لوکی)، با آزار و اذیتهای سیستم قانونگذارِ ناشی از بههمریختگیهای زمانی و مکانی، ممکن است به این علت باشد که پیش از آن چند قسمت از انیمیشن شاهکار ادالت سویم (Adult Swim) را دیده باشید.
لوکی همان طور که فضایی آنارشیستی و خاص شبیه به ریک و مورتی به اشتراک میگذارد، اشتیاق خود به استفاده از مفاهیم علمیتخیلی، برای طرح سوالات بسیار عمیق و هستیگرایانه در مورد زندگی و اهمیت آن را نشان میدهد. این اتفاق تصادفی نیست، زیرا مایکل والدرون، نویسندهی اصلی سریال، پیش از این در تیم نویسندگان ریک و مورتی فعالیت داشته است. البته، به لطف شخصیتهای اصلی خود این دو نمایش از یکدیگر بسیار متفاوتند. اگر ریک مجبور میشد با کار اداری و روشهای پایانناپذیر سازمان کنار بیاید، بدون شک شروع به استفاده از اسلحهی لیزری خود میکرد تا زمانی که کاملاً خالی شود.
امیدواریم که از معرفی فیلم و سریال های شبیه لوکی لذت برده باشید، لطفا مثل همیشه نظرات خود را با ما به اشتراک بگذارید.