*هر وقت فکر کنی: «میخوام انجامش بدم! میخوام تغییر کنم!» خط داستانت از همون نقطه شروع میشه!*

سلام به همه خوانندگان بخش انیمه مجله اینترنتی وارونه! با بررسی قسمت ۱۶ فصل دوم انیمه Re:Zero از مجموعه بررسی انیمه Re:Zero kara Hajimeru Isekai Seikatsu همراه شما هستیم! البته به خاطر تاخیر عذرخواهم، یه سری مشکل برای ویرایش از طرف دوستان پیش اومد و دیر شد! وگرنه باید بررسی چهار روز پیش دست شما می‌بود. حالا قسمتی که اینبار پخش شد، چجور قسمتی بود؟ باید گفت این قسمت عجب قسمت فوق العاده‌ای بود! من قبل از اینکه این نیم فصل شروع بشه، Re:Zero بین انیمه‌های خوبی که دیدم یکی مونده به آخر بود! ولی الان خیلی برام جایگاه خوب و قابل قبولی پیدا کرده.

دو تا دلیل دیگه هم برای اینکه ری زیرو این همه طرفدار داره متوجه شدم:

۳. غافلگیری مغز پودرکن

۴. کارگردانی عالی.

خب قبلی از اینکه بریم سراغ بررسی قسمت ۱۶ فصل دوم Re:Zero، باید بگم بعد از اتمام متن یه کم صحبت هستش. فراموش نکنین حتماً مطالعه کنین!


مطالب توصیه شده پیش از بررسی قسمت 16 فصل دوم انیمه انیمه شروع زندگی از صفر در دنیایی دیگر Re:Zero kara Hajimeru Isekai Seikatsu


نگاه کلی به قسمت 16 فصل 2 انیمه Re:Zero

تا اینجا که درمورد اندینگ و اپنینگ درست حدس زدم. برای قسمت بعدی منتظر اندینگ هستم! کارگردانی این قسمت حرف نداشت. فقط یه سری ایراد خیلی خیلی جزئی داشت. که اصلا مهم نبودن. این قسمت کامل بود.

موسیقی‌ش! موسیقی‌ش خیلی معرکه‌ست. چه در صحنه‌های احساسی و غم‌انگیز چه جاهایی که صحبت‌های جدی میشه، خیلی روی داستان میاد، و تاثیر گذاری رو راحت، دو چنان میکنه. حتی یه خلاقیت که اینجا دیدم، در حین اینکه موسیقی داشت پخش میشد، اژدهای سوبارو، وقتی زد تو سر سوبارو موسیقی قطع شد! خیلی جالب بود.

در کل خیلی قسمت تمیزی بود. داستان روند عالی‌ای پیدا کرده. منظورم پاسخ‌های بیشتر و ایجاد سوال کمتر هستش. با این حال حس میکنم هنوز قراره کلی غافلگیر شیم. و داستان به این راحتی‌ها هم نباشه.

از نظر محتوایی هم، این قسمت ۹۰ درصد درمورد گارفیل و ۱۰ درصد در مورد بقیه مسائل بود. پیام‌های قشنگی هم توی این قسمت نهفته بود.و نتیجه اخر این شد که گارفیل به جمع دوستان سوبارو پیوست و رئیس خطابش کرد! همون مذاکره‌ای که ازش صحبت میشد. پس می‌شه گفت که از مهمترین اتفاقات این قسمت متحول شدن گارفیل و مشخص شدن ذات واقعی امیلیا بود. لحظه به لحظه‌ی این قسمت، طلایی بود.


نگاه دقیق‌تر به قسمت شانزدهم فصل دوم انیمه Re:Zero Starting Life in Another World


گارفیل

خب معلوم شد که قصد گارفیل از اومدن به مقبره، ترکوندن در ورودی هستش. تا پناهگاه رو برای همیشه ببنده و همه رو خلاص کنه! حالا دلیل اینکه میخواد ورودیو ببنده چیه؟ این هست که بتونه از همه محافظت کنه! صدا پیشه گارفیل خیلی کارشو خوب انجام میده.

البته انیمه سعی میکنه با رو به روی هم قرار دادن گارفیل و امیلیا بگه که این دو شخصیت شبیه هم هستن. هر دو نصف و نیمه هستن. ولی امیلیا محکم‌تره و گارفیل یه جورایی ضعیف‌تر، کاملا برخلاف ظاهرشون. امیلیا با اینکه براش شرکت در آزمون سخته ول بازهم ادامه میده. برخلاف گارفیل که مشخصا در حال فرار هستش.

سوبارو به گارفیل میگه که از خونواده‌ت متنفری. ولی اینجا قیافه گارفیل و صداش خیلی مظلوم میشه. درست مثل یه بچه. گارفیل به معنای واقعی کلمه عاشق مادرش بوده، و فقط میخواسته که مادرش خوشحال باشه. درسته! گارفیل تمام این مدت، دوری مادرشو با درد و رنج زیادی تحمل کرده! فقط به این خاطر که فکر میکرده مادرش رفته دنبال خوشبختی‌ش! و دردناکی داستان گارفیل اینجا معلوم میشه!

شخصیت‌های ری زیرو یکی از یکی بدبخت‌تر هستن. این داستان‌ها هم منو به این فکر واداشت که به راستی کدوم کارکتر بدبخت‌تر هستش! گارفیل همیشه به این فکر میکرده که چرا مادرش رفت. و تنها چیزی که به ذهنش میرسید این بود که خودش و فردریکا سر راه خوشبختی مادرش بودن! ولی یه اشتباه محض بود. مادرشون رفت تا پدرشونو پیدا کنه!

بررسی قسمت ۱۶ فصل دوم انیمه Re:Zero عشق مادری


حالا چند سوال پیش میاد!

یکی اینکه مگه توی انیمه نگفته بود پدر فردریکا و گارفیل یکی نیستن؟! یعنی مادرشون فقط رفت دنبال پدر گارفیل؟ اون یکی مرده؟ بعد همین پدر گارفیل کجاست و داره چکار میکنه؟ یعنی هنوز هم زنده‌ست؟ چرا خونواده‌شو به امان خدا رها کرده؟

همینطور، گویا مادر گافیل بعد از اینکه میره، کوه ریزش میکنه. طبق گفته گارفیل، باید مرده باشه. ولی طبق صحنه‌ای که نشون داده شد به نظر نمرده. چون اونجا نه خونی بود و نه جنازه‌ای. صرفا کالسکه له شده بود. پس میشه اینطور فکر کرد، که مادرش زنده‌ست.

از طرفی طبق گفته فردریکا اگه مادرشون مرده بود، مادربزرگشون باید خبر میداد. ولی خبری نداد. حالا یا واقعا اتفاقی نیوفتاده یا مادربزرگشون مرده. اصلا چرا بعد این همه سال هیچ خبری از اونور پناهگاه نیومده؟! اینو درک نمیکنم که چه رازی پشتش هست.

صحنه‌ای که گارفیل از مادرش میگفت به حدی غمگین انگیز بود، که نزدیک بود اشکمو در بیاره! گارفیل میخواست مادرش کاری کنه، که بتونه ازش متنفر باشه ولی هیچ احساسی علیه مادرش نداره. ری زیرو رابطه مادر و فرزندی رو به زیبایی هر چه تمام‌تر به تصویر میکشه. و جدا خونواده‌های ری زیرو حرف ندارن! البته اینبار جدی میگم!


در صورت علاقه می‌توانید کانال نماشای، کانال یوتوب و کانال اینستاگرام مجله وارونه رو دنبال کنید!


گارفیل میگه “میخوام از چیزی و هر کسی که توی دسترسمه مراقبت کنم. خودم یه حصار میشم!” اما این یه واقعیته که هیچکس نمیتونه یه سنگ کوینو به تنهایی بلند کنه.

تبدیل شدن گارفیل به فرم حیوانی‌ش، خیلی قشنگ و حرفه‌ای بود. اصلا فکر نمیکردم سازنده.ها چنین چیز خفنی رو اجرا کنن. صورت انسانی به حیوانی تبدیل شد. خیلی خوشم اومد از این حرکتشون! توی مبارزه گارفیل و سوبارو، واقعا فهمیدم که میشه خیلی ضعیف بود ولی پیروز شد. اینجا هم برگشت به حالت انسانی خیلی حرفه‌ای بود.

یه چیز جالب دیگه هم بود که هم این قسمت و هم قسمت قبل نظرمو جلب کرد. این بود که وقتی گارفیل مشت میزنه تو صورت یکی، واقعا مشت میخوره. قبلا یه چیز کلیشه‌ای وجود داشت که یکی مشت میزد، طرف یا جا خالی میداد یا یکی دستشو میگرفت یا خود مشت زننده بیخیال میشد و نمیتونست بزنه یا …! خلاصه به یه نحوی مشت به هدف نمیخورد. ولی ری زیرو Re Zero این کلیشه رو شکست.


گارفیل و بازهم گافیل!

بررسی قسمت ۱۶ فصل دوم انیمه Re:Zero عشق مادری

حقیقت جالب دیگه‌ای که انیمه به ما نشون میده، این هست که گارفیل یه نماد هست. نماد آدم‌هایی که از نبود دیوارها میترسن. ولی خودشونو قوی نشون میدن. حتی اگه دیواری وجود نداشته باشه، خودشون دیوار میشن و محدودیت لازمو ایجاد میکنن.

در آخر هم حرف سوبارو رو درمورد “قدرت توی تعداده” قبول میکنه. و بخاطر رام میره که آزمونو شرکت کنه. تا جایی یادمه گارفیل اجازه ورود به مقبره رو نداشت. اما حالا، انگار این صلاحیت بهش برگشته.

حالا بریم سراغ آزمون گارفیل. اول بگم که این حرکت کردن گارفیل و حرکتش توی راهرو خیلی نمادین بود. گارفیل دونه‌دونه درها رو باز میکنه و با گذشته خودش مواجه میشه. میشه اینطور گفت که موانع رو برمیداره و با خودش رو به رو میشه.

در ادامه گارفیل ازمونو قبول میشه. ولی به فردریکا میگه تو تنها کسی هستی که میتونم روش حساب کنم. من فکر میکنم پناهگاه آزاد میشه و فردریکا و گارفیل با هم یه تیم میشن. احتمالا هم برن دنبال پدر و مادرشون بگردن. سوبارو هم چون باعث میشه گارفیل به یاد بیاره که مادرش عاشقش بوده، توسط گارفیل رئیس خطاب میشه.

حالا گارفیل میخواد کاری که بقیه ازش انتظار دارن رو انجام بده. اینم اضافه کنم که یکی از جذابیت‌های انیمه ری زیرو لبخند و دندون‌های گارف و فردریکا هستش! و عجیب‌ترین حقیقت ری زیرو مشخص میشه! گارف ۱۴ سالشه و کلاس هشتمیه! اما گارفیل به نظرم سومین شخصیت خفن این انیمه هستش. کلا شخصیتش خفنه! دیگه کارگردانی حالات چهره و دندون‌هاش و غیره به کنار.


رام

رفتار رام با گارفیل خیلی جالبه. در عین اینکه در کنارشه ولی جوری وانمود میکنه انگار مقابلش هستش. درسته رفتار دوستانه‌ای نشون نمیده، ولی عین روز روشنه که به گارفیل اهمیت میده.

جالب‌تر اینکه گارفیل میپرسه یعنی من لیاقت ندارم؟ رام میگه نمیشه. اگه احساسات واقعی یه خانم رو میخوای بشنوی سخت تر تلاش کن! و گارف رو به آزمون دادن تشویق میکنه، تا گارف بتونه با تلخی گذشته‌ش کنار بیاد.

خب قرار دادن این دو شخصیت کنار هم، به داستان جذابیت خاص خودشو بخشیده. اینکه رام اینقد رک واقعیت‌ها رو میگه یه بُعد جذاب دیگه از شخصیتش هستش.

*رام: گارف، تو احمقی. پس فکر کردن بی فایده‌ست. از این به بعد، با کله‌ای خالی مبارزه کن و به چیزی فکر نکن. هم بخاطر من هم بخاطر امیلیا.*


امیلیا

خب امیلیا همون اول که گارفیل میخواست ورودیو خراب کنه، جلوش درمیاد! خود من اینجا تعجب کردم که چرا امیلیا که اینقد ضعیف بود، یهو اینقد قوی شد. کسی که همیشه از ترس به خودش میلرزه، با چشم‌های جدی وایساد جلوی گارف!

البته این ایراد داستانی نیست. امیلیا تمام مدت ما رو فریب داد! شایدم بخاطر از دست رفتن حافظه‌ش اینطوری شده بود. خلاصه من از همون اول هرگز نه به امیلیا اعتماد داشتم و نه ازش خوشم میومد.


سوبارو

بررسی قسمت ۱۶ فصل دوم انیمه Re:Zero عشق مادری

سوبارو رشد شخصیتی جالبی پیدا کرده. و این اصلا ناشیانه و یا یک دفعه‌ای اتفاق نیوفتاده و قابل درک هستش.سوبارو علاوه بر حرفهای خیلی قشنگی که زد، موسیقی و صدا ها هم برای صحنه به قدری مناسب بود که مخاطب رو هر چه بیشتر با خودش همراه کرد.

مبارزه سوبارو و گارفیل کوتاه و جالب بود. سوبارو ویژگی خفنی که داره، این هستش که با اینکه ضعیفه، ولی همه تلاششو میکنه و آخرش موفق هم میشه! شجاعت و جرئت خیلی زیادی هم داره که سوبارو رو بهتر میکنه.

علاوه بر اون مقاومت خیلی بالایی هم داره. مثلا وقتی گارفیل مشت زد تو صورتش، سرش پرت نشد. هر چند دندونش کنده شد، ولی نه داد زد، نه تکون خورد. دمش گرم!

سوبارو بین حرف‌هاش اسم رم رو اورد. فک میکنم قسمت‌های بعدی قراره بازهم رم رو ببینیم. نکته مهم دیگه‌ای که درمورد سوبارو وجود داره، دست نامرئی‌ای هستش که سوبارو به گارفیل زد. خود سوبارو میگه:

«ما رو باش با اجرای افتضاح اول از تکنیک جدیدمون!»

اولا با کی حرف زد؟ با خودش؟ دوما این قدرتو دقیقا از کجا اورده؟ چجوری اجراش کرده؟ یعنی ربطی به اسقف‌های اعظم داره؟ ممکنه سوبارو یکی از اونها باشه؟

طبق قسمت‌های قبلی بقیه میگفتن سوبارو، اسقف اعظم تکبره. از طرفی بئاتریس هم بهش گفت تنبلی در تو لانه کرده. اما خود سوبارو میگه عامل ساحره تنبلی هستش. دوباره میگه اراده غیبی خداست.

اگه اینطوریه چرا میگه “اجرای اول از تکنیکمون”؟ اینجا واسه من خیلی گنگ بود. من حس میکنم سوبارو یکی از اسقف های اعظم هست و خودش نمیدونه.

علاوه بر این، بالاخره ریوزوها پیداشون شد. بالاخره هم معلوم شد وقتی امیلیا خواب بود، سوبارو کجا رفت. رفت تا با پاک، یه سری نقاشی و جمله انگیزشی واسه آزمون امیلیا به جا بذارن.


پاک

معلوم شد که وقتی امیلیا خواب بود، سوبارو تونسته پاک رو به کریستال فردریکا منتقل کنه. در آینده حتما بیشتر شاهد حضورش خواهیم بود. و کلا جریان پاک خیلی عجیبه. من همچنان حس میکنم پاک یه نسبت خانوادگی با امیلیا داره. یا پدرشه یا مادرشه یا یکی دیگه از فامیل هاشه. وقتی سینمایی پیوند یخی ری زیرو رو دیدم، بیشتر به این مطمئن شدم.

وقتی پاک میخواست امیلیا رو از توی یخ در بیاره، یه صداهایی به یاد میاورد که من پایین‌تر براتون نوشتم. و جالب‌تر اینکه صدایی که این حرف‌ها رو میزنه، خیلی شبیه صدای اکیدنا (ساحره طمع) هستش:

مراقبت از او با حفظ فاصله، این حد وسط بین وجودت و آرزویی که در قلبت داریه. هر چند اجازه دخالت بی جهت نداری. محافظت از او، این دلیل وجودیت تو و هدف اصلی‌ت در زندگی هست.

اگه به اون دختر زیادی نزدیک بشی، چیزی که شخصیتت رو شکل میده، خاطراتت، افکار و اهدافت، همگی از بین میرن. و اون موقع‌ست که تو دیگه خودت نخواهی بود!

با توجه به این سخنان گران‌بها، پاک توی دردسر بدی افتاده.


اکیدنا

بررسی قسمت ۱۶ فصل دوم انیمه Re:Zero عشق مادری

خب اکیدنا بالاخره میاد. اکیدنا هم خیلی شاخه! کلا انیمه ری زیرو، فقط یه شخصیت مزخرف داشت که اونم امیلیا بود. تاکید میکنم “بود”. با این سکانسی من دیدم امیلیا هم یه شخصیت جالب میشه. هر چند خودم فقط حس تنفرم بهش بیشتر شد!

اینجا معلوم میشه امیلیا فرزند ساحره هستش! البته شایدم خود ساحره هستش. اگه فک کنیم خود ساحره‌ست، یه چیزایی جور در میاد یه چیزایی نه! امیلیا میگه “من ساحره منجمد هستم!” یعنی خودش داره میگه من ساحره هستم. “تسلیم نفرت یه ساحره دیگه نمیشم.” باز هم داره تایید میکنه من حتما ساحره هستم. یعنی بخاطر همین توی اولین برخوردش با سوبارو، خودشو ساتلا معرفی کرد؟ ممکنه اون روز عمدا به سوبارو کمک کرده باشه تا سوبارو رو به خودش علاقه‌مند کنه؟

در این صورت چرا اسقف تنبلی میگفت امیلیا باید کالبد ساحره بشه؟ ممکنه امیلیا درمورد قول رزوال برای آزادی جنگل هم دروغ گفته باشه؟ اصلا ممکنه که امیلیا خودش کل جنگل رو یخ زده باشه؟


مطالب پیشنهادی پس از بررسی قسمت 15 فصل دوم انیمه Re: Life in a different world from zero


علاوه بر این همه سوالی که یهو به ذهنم هجوم اورد، منظور اکیدنا از جمله «لذت طلب خودخواهی که عاشق تویی هستی که اون پسر بخشیده… » رو هم خوب نفهمیدم! کمی ترسناک شد. یعنی منظورش اینه شخصیت خوب امیلیا رو سوبارو ساخته و امیلیا ذاتا بد هستش؟


جمع بندی بررسی قسمت ۱۶ فصل ۲ انیمه ری زیرو Re Zero

بررسی قسمت ۱۶ فصل دوم انیمه Re:Zero عشق مادری

گارفیل که به سوبارو پیوسته، میتونه برای ماجرای عمارت خیلی مفید باشه. مشخصا هم قسمت بعدی راجع به گذشته امیلیا خواهد بود و حقایق زیادی برامون روشن خواهد شد. در نتیجه، قراره بازهم توسط ری زیرو غافلگیر بشیم. اما به نظرم قسمت ۵ نیم فصل دوم فصل دوم انیمه Re:Zero قراره حتی غافلگیر کننده‌تر هم باشه.


نکات پایانی بررسی انیمه‌ای قسمت شانزدهم فصل دوم انیمه Re:Zero

۱. لطفا هر نظری انتقادی پیشنهادی دارین مودبانه بگین. اگه مشکلی با سبک نوشتن هم دارین حتما بگین. ولی اینو بگم من علاقه ای ندارم به صورت خشک و کتابی بنویسم. و این هیچ ربطی به سن یا سطح سوادی نداره. فقط میخوام برای همه قابل درک باشه، همین.

۲. لطفاً هر پیشنهاد یا نظری راجع مطالب بعدی دارین از طریق بخش کامنت برامون بنویسید. به همه نظرات حتما توجه میکنم. حتی اگه در پاسخ کامنت به نظر بیاد دارم مخالفت میکنم!

۳. اگه موضوع یا انیمه خاصی مدنظرتون هست که میخواید درباره‌ش بنویسم، حتما توی کامنت ذکر کنید. و اگه نظر برعکسشو دارید هم همینطور.


مرسی که تا اینجا ما رو در “قسمت ۱۶ فصل دوم Re:Zero” همراهی کردین. تا درودی دیگر بدرود.