“squid game” یا “بازی مرکب”، تجربه سراسر جذابی است که امکان ندارد، جزو بهترین سریال های امسال نباشد. با مجله وارونه در نقد سریال بازی مرکب همراه باشید.

باز هم یک محصول از سینمای کره جنوبی سر و صدا کرد. “سریال بازی مرکب”، سریالی است که قطعا نادر و یگانه نیست و محصولات زیادی در این سال ها مشابه این ایده ساخته شده اند. اما راز موفقیت عظیم این سریال با وجود عرضه اش در سکوت تبلیغاتی چیست؟ جواب خیلی ساده است: نگاه متفاوت سینماگران کره ای نسبت به مسائل. اگر سینمای کره را به شکل جدی دنبال کرده باشید میدانید که بعضی از مولفه های تکراری در این آثار جایی ندارند.

برای مثال در فیلم های جنایی کره ای امکان ندارد پایان خوشی را ببینید. قاتلان و تبهکاران همیشه سرنوشت پیچیده ای دارند و همه چیز با مرگ در پرده سوم فیلم به پایان نمیرسد. “خاطرات قتل”،”اشکی برای مرده وجود ندارد”، “دنیای جدید”، “شیون”، “اولدبوی”،”من شیطان را دیدم” و تعداد زیادی فیلم دیگر تنها چند مثال از نگاه متفاوت این سینما به ژانر های مختلف است. در سریال ها نیز همینطور است. “به وایکیکی خوش آمدید” که یک سریال تماما کمدی است، به خوبی وضعیت بد جوانان در جامعه کره را مشخص میکند. در این سریال اگرچه همه چیز خوش آب و رنگ است اما ناکامی های شخصیت های اصلی سریال که چند جوان هستند به خوبی در زیر متن سریال پیاده شده است و نگاه تیزبین مخاطب را طلب میکند.

مرتبط: چرا سریال squid game تبدیل به یک موفقیت جهانی شد؟ 

اسکویید گیم نیز همین گونه است. اگرچه این سریال میتوانست راه فیلم و سریال هایی مانند “آلیس در سرزمین مرزی”، “مانی هیست” و “هانگر گیمز” را ادامه دهد اما سینماگران کره ای به طرز لجوجی با تکرار و کلیشه مخالف اند. این لجاجت کره ای ها، همان عامل منحصر به فرد بودن سینمایشان در دنیا است. سریال بازی مرکب در حالی ظاهرا خودش را به عنوان سریالی در مورد چند مسایقه بقا محور معرفی میکند، که در واقع بیشتر به بررسی رابطه بین شخصیت ها و فقر و انتخاب حرف میزند. اسکویید گیم به جای اینکه راه سریال های متوسط و به تکرار افتاده ای مانند “مانی هیست” را ادامه دهد و یا مانند “آلیس در سرزمین مرزی” بی هویت و صرفا سرگرم کننده باقی بماند، به قله بلندتری نظر دارد. مجموعه فیلم های “هانگر گیمز” نیز اگرچه شباهت بسیاری به اسکویید گیم دارد اما فرسنگ‌ها از آن عقب‌تر است.

نقد سریال بازی مرکب | رابطه بازی ها و زندگی خصوصی شخصیت ها (درام)

چیزی که بازی ماهی مرکب را چند پله بالاتر از سریال های مشابه قرار میدهد، درام است. مثال های بالا در ارائه یک اثر هیجان انگیز موفق بوده اند ولی صرفا در همان نقطه متوقف میشوند. “هانگر گیمز” هیچ گاه مرگ شخصیت ها را به اتفاقی زشت تبدیل نمیکند، “آلیس در سرزمین مرزی” صرفا سریالی است که معماهای جذابی دارد، اما درامی وجود ندارد. اسکویید گیم اما با هوشمندی مثال زدنی ای این تکرار را کنار میگذارد و با متصل کردن زندگی خصوصی شخصیت هایش به بازی ها، کاری میکند که هر بازی همانگونه که برای شخصیت ها حیاتی است، برای مخاطب نیز حیاتی باشد. امکان ندارد تقلای شخصیت ها را برای جدا کردن طرح خاصی از یک آبنبات ببینید و هیجان زده نشوید.

سریال بازی ماهی مرکب
دکور و طراحی صحنه تاثیرگذار، یکی از عوامل جذابیت سریال است

یکی از مواردی که باعث ارتقای کیفیت این سریال شده، رابطه ای است که سریال بین بازی ها و زندگی خصوصی شخصیت ها برقرار میکند. سریال بازی ماهی مرکب نه یک سریال کاملا هیجان انگیز است و نه یک سریال تماما درام. کارگردان هرگز یک جنبه را بدون دلیل پررنگ نمیکند بلکه تعادلی که بین این دو عنصر رعایت میکند باعث میشود تا این سریال این گونه تحسین شود.

در اپیزود اول سریال میبینیم که شخصیت اصلی سریال نه تنها خانه ای از خودش ندارد بلکه زیر انبوهی از قرض و بدهی‌هایی که عقب مانده‌اند غرق شده است. چرا نگفتم “دارد غرق میشود”؟ چون مقدار پولی که وی بدهکار است پرداخت آن را غیرممکن میکند. حالا این کلمه “غیرممکن” را به یاد داشته باشید چون در تمام لحظات سریال این کلمه عملا برای مخاطب تصویرسازی میشود.

 همچنین بخوانید: نقد سریال کره ای MY MISTER، شاهکاری درباره “تنهایی” 

“ادامه نقد سریال بازی مرکب حاوی افشائات داستانی است”

اولین نکته مورد بررسی در نقد سریال بازی مرکب این است که چرا این افراد وارد بازی ها میشوند؟ قبل از اینکه به این سوال پاسخ دهیم باید یک سوال دیگر مطرح کنیم: چگونه آنها وارد بازی میشوند؟ اگر قسمت اول را به یاد داشته باشید، میدانید که پروسه فنی وارد شدن این افراد به بازی ها توسط افرادی دلال و شیک پوش صورت میگیرد. یک دلال با بازی “گونگ یو” در ازای شرکت در یک بازی کوتاه کره ای، مبلغ زیادی پول به فرد بازی کننده پیشنهاد میدهد که در صورت پیروزی به او تعلق میگیرد.

این افراد که تمام آنها انسان های فقیر و ورشکسته ای هستند “غیر ممکن” است در جای دیگری این پول را به این سادگی به دست بیاورند. بنابراین اولین کاربرد این کلمه در نحوه وارد شدن افراد به این بازی است که دیده میشود. اما برگردیم به سوال اول. افراد فقیری که از قضا همه آنها در منجلاب مالی فرو رفته اند مجبوراند که در این بازی ها شرکت کنند، چون پرداخت بدهی هایشان به غیر از راه عجیب و مرگ آوری مانند این “غیرممکن” است.

نقد سریال بازی مرکب | بررسی مسائل اجتماعی

کارگردان به شکل فوق العاده ای نحوه ورود افراد به این بازی ها را خیلی خلاصه و چند کلمه ای توضیح میدهد (چون باید بدهی هایشان را پرداخت کنند) اما وقتی از اپیزود اول مشغول به تماشای سریال میشویم میبینیم که نه تنها داستان ورود این قشر به بازی ها در چند کلمه خلاصه نمیشود، بلکه قضیه بسیار بسیار پیچیده تر از این حرف ها است.

در قسمت اول شخصیت اصلی سریال یعنی “سونگ گی هون”، با کنایه‌های مادرش رو به رو میشود چرا که نمیتواند حضانت دختر کوچکش را پس بگیرد. سپس مبلغی را از کارت بانکی مادرش برای شرکت در قمار برمیدارد و برنده میشود. اما یکی از طلبکارانش وی را میبیند و رقم سرسام آور بدهی اش را به او یادآوری میکند. تا اینجا و طی همین چند دقیقه مخاطب متوجه میشود که که سونگ گی هون در چه وضعیت دشواری قرار دارد. مادرش برای اینکه پول وام وی را پرداخت کند با همه ناتوانی و مریضی اش مجبور است که کار کند.

گی هون در این وضعیت چه کار میکند؟ به قمار روی می آورد و در روزی که قرار است برای دخترش شام بخرد، تنها یک غذای ساده میخرد. منظورم از ساده یعنی غذایی که خودش به عنوان یک فرد فقیر مصرف میکند. حالا همه چیز با دیالوگ دخترش که میگوید چند ساعت قبل به همراه پدرخوانده ثروتمندش غذای گرانی خورده است به هم میریزد. در اینجا است که میبینیم ورود گی هون به بازی نه برای پول بیشتر و نه برای ماجراجویی بلکه برای پرداخت بدهی هایش، برگرداندن دخترش، سربلند کردن مادرش از طریق خریدن یک مغازه برای وی که آرزوی مادرش است، خلاص شدن از این زندگی نکبت وار، و هزار و یک دلیل دیگر است.

مرتبط: فصل دوم سریال squid game ؛ هرآنچه در این مورد می دانیم! 

در قسمت های اول است که متوجه میشویم که داستان گی هون و سایر شخصیت ها خیلی پیچیده تر از “آنها میخواهند بدهی هایشان را بپردازند” است و این پیچیدگی نه از طریق بازی ها بلکه از طریق ورود درام به سریال است و درام هم چیزی نیست جز روابط بین شخصیت ها و ورود به زندگی شخصی آنها.

گی هون تا قبل از ورود به بازی ها غرورش توسط همسرش شکسته میشود، پول خرید یک غذای معمولی برای دخترش را ندارد، مادرش با وضع بد بیماری اش باید به جای او کار کند و خودش هم در این چرخه گم شده است. قدم بعدی، وارد کردن گی هون به بازی هایی است که شانس برابری برای او به ارمغان می آورند تا از این وضع نجات پیدا کند. وقتی میگویم سریال بازی مرکب خیلی پیچیده تر از صرفا یک سریال بقا محور است، دقیقا منظورم همین است. بازی مرکب به شکل بی نظیری با وارد کردن جنبه شخصی افراد به داستان، نه تنها همذات پنداری مخاطب را افزایش میدهد بلکه شخصیت ها را از حالت تک بعدی همیشگی اکثر سریال ها نجات میدهد و به آنها عمق و غنا میبخشد. همین نکته درباره سایر شخصیت ها نیز صدق میکند.

اما نکته جالب در سریال این است که افراد مختلفی از تیپ های شخصیتی مختلف در سریال حضور دارند و هر کدام نماینده مفهوم خاصی هستند. این مورد، یعنی پرداختن به مسائل مختلف نه تنها شیوه خاص سینمای کره ای ها است بلکه نشان از کیفیت سریال دارد. اسکویید گیم اگرچه در ارائه یک تجربه هیجان انگیز یکی از بهترین سریال های چندسال اخیر است اما به همین جا بسنده نمیکند و حتی هدف اصلی اش طبق گفته های نویسنده و کارگردان سریال پرداختن به مسائل دیگری است که در پوشش یک سریال بقا محور ارائه میشود.

سریال بازی ماهی مرکب

“علی”، جوانی پاکستانی است که به قصد کار و مهاجرت وارد کره جنوبی شده است. اولین نمایی که از زندگی خصوصی او می بینیم یک خانه بسیار کوچک با یک همسر و فرزندی خردسال است. رییس اش با زورگویی تمام پول اش را نمیدهد در حالی که یک پاکت پول که حاوی مبلغ زیادی است به طرز نامعلومی به دست اش رسیده است. هرچه وی تلاش میکند تا مبلغ کمی از حقوق اش را از وی پس بگیرد اما رییس اش به شدت مخالفت میکند. فشار زندگی در کره آنقدر به وی فشار آورده است که مجبور میشود تا با درگیر شدن با رییس اش، پولش را پس بگیرد. طی این درگیری دست رییس اش به زیر یکی از ماشین های صنعتی میرود و باعث جراحت شدید وی میشود. واکنش علی به این موضوع چیست؟ پاکت پول را برمیدارد و فرار میکند.

این سکانس نه خنده دار است و نه تامل برانگیز، بلکه واقعیت جامعه کره جنوبی است که مانند تمام کشورهای جهان درگیر مشکلات عدیده ای است. اسکویید گیم با این سکانس نه تنها پیش زمینه خوبی از زندگی علی به مخاطب نشان میدهد، بلکه یک مسئله را هم در جامعه کره بررسی میکند: وضع رقت انگیز مهاجران در این کشور. بنابراین وقتی با علی در بازی آشنا میشویم به خوبی میدانیم که برای چه وی به اینجا پا گذاشته است.

مرتبط: بهترین فیلم های کره ای | کودتایی از شرق آسیا علیه هالیوود 

شخصیت دیگری که سریال بررسی میکند یک سرپرست به نام “چو سانگ وو” در یک شرکت اوراق بهادار است که در محله او را با قبول شدنش در دانشگاه دولتی سئول میشناسند. محله ای که وی در آن زندگی میکند کاملا فقیرنشین است و بنابراین یکی از افتخارات محله آنها همین قبول شدن یک جوان در بهترین دانشگاه کشور است. اسکویید گیم با وارد کردن چو سانگ وو به سریال، نه تنها قدرت دراماتیزه کردن سکانس ها را افزایش میدهد (به دلیل اعمالی که چو سانگ وو بعدا انجام میدهد) بلکه باز هم طبق سنت همیشگی اش، یک مسئله اجتماعی را بررسی میکند.

سانگ وو جوانی است که روزی بسیار سخت درس خوانده تا در بهترین دانشگاه کشور پذیرفته شود. سپس وارد بازار کار شده تا زندگی اش را شروع کند. شخصیت پلید وی از همینجا شروع میشود. کم کم با دور زدن مردم و دزدیدن پول هایشان با روش های خاص رشته تحصیلی اش، سانگ وو دیگر به انسانی تبدیل میشود که نفع شخصی، سرلوحه مسیر زندگی اش میشود. وقتی در قسمت ششم مخاطب از فریب خوردن علی توسط سانگ وو شوکه میشود، بلافاصله تمام اطلاعات شخصیتی او در ذهنش مرور میشود. اگرچه قسمت ششم حاوی مرگ های دردناک بسیاری است و همه آنها شوکه کننده و تراژیک هستند اما در عین حال ما از سرنوشت تمام آنها آگاه بودیم اما فکر میکردیم این انسان ها حداقل در یک بازی منصفانه، “منصفانه” بازی میکنند.

بنابراین وقتی زندگی علی با یک تیر در سرش به پایان میرسد، در واقع حاوی چند نکته است: اول اینکه این سکانس درواقع مروری است بر تمام کارهای پلیدی که سانگ وو انجام داده است و حقیقت وحشتناک آن این است که قرار نیست این سکانس نتیجه گیری آن باشد بلکه این اعمال ادامه دار خواهند بود. پس وقتی علی با حقه سانگ وو میمیرد، در واقع سریال میخواهد بگوید که حقیقت سانگ وو همین است. او چرا پا به این بازی گذاشته است؟ چون مبلغ زیادی بدهکاری دارد و این بدهکاری ها مستقیما نتیجه دزدی های وی از مردم و کلاهبرداری او بوده است.

در اینجا هم سانگ وو با “فریب” دادن علی (کاری که همیشه میکند) راهش را به مرحله بعد باز میکند. همانطور که با فریب دادن مردم، راهش را برای یک زندگی بهتر هموارتر میکرد. پایان این فریب کاری ها، مخفی شدنش از دست همه طلبکاران و حتی مادرش است و این پایان خوشی نیست، در عین حال پایان فریب دادن هایش در بازی هم به سیاه ترین و واقعی ترین شکل ممکن به سرانجام میرسد. سرنوشت سانگ وو از همان ابتدا مشخص بود و این قدرت سریال را در شخصیت پردازی و پایان قصه کاراکترها نشان میدهد.

اما هرچقدر سریال در ارائه شخصیت پردازی و پرداختن مسیری مشخص فوق العاده عمل میکند، همین مسیر را نسبت به شخصیت های دیگر تکرار نمیکند. مثلا شخصیت کشیشی که در سریال وجود دارد، به جز چند دیالوگ سطحی و تکراری، کارکرد دیگری ندارد. یا زنی که ابتدا در گروه یکی از خلافکاران عضو میشود، اما بعد مورد خیانت قرار میگیرد، نه پرداخت درستی دارد و نه مخاطب از وجود یا عدم وجودش متاثر میشود.

“کانگ سه بیوک”، یا همان دختری که از کره شمالی فرار کرده است، دیگر شخصیتی است که اگرچه عمق شخصیت های اصلی را ندارد اما به هیچ وجه ضعیف و سطحی پرداخت نشده است. سه بیوک دختری است که طی فرار خانواده اش به کره جنوبی مادرش کشته میشود و پدرش نیز به اسارت گرفته میشود. داستان جدیدی است؟ خیر. اما اسکویید گیم نرمش و لطافت سریال “سقوط بر روی تو” را در مورد کره شمالی ندارد. راستش را بخواهید تمام اخباری که از این کشور به بیرون درز میکند تماما منفی هستند و بیشتر از اینکه شبیه سریال “سقوط بر روی تو” باشند، شبیه جدیت فیلمی مانند “انگل” و سریال اسکویید گیم است.

مرتبط: 7 فیلم نفس گیر از سینمای کره جنوبی که حتما باید ببینید! 

سریال بازی ماهی مرکب

بنابراین سه بیوک مجبور میشود تا برادر کوچکش را بدون مادر و پدرش فراری دهد و خب سرانجام این کار، سپردن برادرش به یتیم خانه و عازم شدن خودش برای انجام مسابقه ای است که میتواند با پول جایزه آن، پدرش را به کمک یک دلال و برادرش را نجات دهد و زندگی خوبی را شروع کنند.

اسکویید گیم به سادگی نشان میدهد که پدیده فرار انسان هایی از کره شمالی به کره جنوبی سرنوشت خوبی ندارد. درست است که دیگر آنها در معادن کار نمیکنند و یا تحت حکومت دیکتاتوری ای نیستند اما بیشتر آنها یا در راه کشته میشوند، یا یکی از اعضای خانواده باقی میماند که قدرت ایستادن روی پایش را در جامعه کره جنوبی ندارد و به زودی به شکل های مختلفی تباه میشود. عده ای دیگر توسط ماموران اطلاعاتی کره جنوبی به خدمت گرفته میشوند و در قبال زندگی ای ساده، اطلاعات میدهند. اسکویید گیم اگرچه به عمق این مسئله نمیپردازد و مانند فیلمی مثل انگل، ریشه های آنرا بررسی نمیکند اما همین خلاصه ناقصی که از این پدیده میدهد، به اندازه کافی ارزشمند است.

نقد سریال بازی مرکب | بررسی چند سکانس کلیدی

در ادامه نقد سریال بازی مرکب باید گفت نویسندگی و کارگردانی گاهی مکمل یکدیگر و گاهی رقیب یکدیگر‌اند. در قسمت های اول، نویسندگی و کارگردانی در کنار هم اتمسفر فوق العاده ای را خلق میکنند. در قسمت های آخر، کارگردانی به طرز غافلگیر کننده ای در سطح بالاتری قرار میگیرد. به عنوان مثال در قسمت های اولیه، وقتی که گی هون در تقلای این است که از یک دستگاه، عروسکی را به مناسبت تولد دخترش برنده شود، تقلای گی هون مرتبا و با تکرار نشان داده میشود. اگر فقط با سکانسی رو به رو بودیم که گی هون بدون تقلا یک عروسک را برنده میشد، نه تنها بار دراماتیک سکانس غذا خوردن با دخترش از بین میرفت بلکه بخشی از شخصیت پردازی وی نیز ناقص میشد.

سریال بازی ماهی مرکب

در آخرین دقایق قسمت آخر، گی هون با پیرمردی ملاقات میکند که در بازی، از او حمایت کرده بود. این سکانس اگرچه شوک آور است اما شوکه کننده تر از اتفاقات بعد از آن نیست. درست است که فلسفه به وجود آمدن بازی ها به شکل کاملی “نقل” نمیشود اما این ادعا نمیتواند اثبات کننده این حقیقت تلخ باشد که چنین انسانهایی با چنین افکاری وجود دارند. گی هون در تمام مدت بازیچه هوس رانی و تفریح افراد بسیار ثروتمندی بوده که تمام تفریحات دنبا برایشان کسل کننده شده است و حالا به دنبال به جان هم انداختن انسانها برای ارضای افکار و تفریحات شیطانیشان هستند. سکانس بعد از این افشاگری، حرکت دواری است که دوربین به دور سر پیرمرد اجرا میکند.

وی با لحنی شاد از این میگوید که اگرچه ماهیت بازی ها اینگونه است اما او دلش برای هیجان بازی های کودکی اش تنگ شده است. بنابراین چنین تصمیمی گرفته است. اوج کار کارگردان جایی است که وی با این حرکت دوار روی چشمان وی، از او تجسمی هیولاوار و شیطانی ایجاد میکند و این تجسم، همان ماهیت واقعی این پیرمرد است. تناقض وحشتناکی که این سکانس ایجاد میکند، باعث میشود تا لب به تحسین بگشاییم: فردی با لحنی شاد از کثیف ترین و ضدانسانی ترین اعمالی که بشر میتواند مرتکب شود سخن میگوید. مانند این است که یکی از آشنایان فرد، خبر فوت یکی از اعضای خانواده او را با لحنی مسرور بدهد. تناقض وحشتناکی که هیچ کس قادر به درک کردن و پذیرشش نیست.

در سکانسی دیگر، که بدون اغراق یکی از بهترین سکانس های تلویزیونی چندسال اخیر است، گی هون وقتی بازی را برنده میشود، اولین کاری که میکند این است که به خانه اش برمیگردد. تصور مخاطب این است که با ورود گی هون به خانه با غرزدن های مادرش رو به رو میشود و ادامه داستان… . کاری که اسکویید گیم میکند این است که به وحشتناک ترین شکل ممکن تصور ذهنی مخاطب را سلاخی میکند. گی هون با ورود به خانه، با جنازه مادرش که چندروز است از مرگش گذشته رو به رو میشود. ماجراجویی اختیاری و در عین حال اجباری گی هون منجر با مرگ مادرش میشود. این سکانس آنقدر سیاه و تلخ است که در کمتر سریالی دیده میشود. اسکویید گیم با این سکانس نه تنها پوچ بودن ماهیت این بازی ها را ثابت میکند بلکه تمام کاری که گی هون انجام داده است نیز بی معنی میشود.

گی هون بعد از انجام این بازی ها دیگر آدم سابق نیست و حالا با صحنه مرگ مادرش به ناجوانمردانه ترین و غمگینانه ترین و ناگهانی ترین شکل ممکن مواجه میشود. هیچکس نمیخواهد عزیزترین فرد زندگی اش به این شکل بمیرد و حالا گی هون را در این وضعیت بگذارید تا متوجه شوید در همان بالین مادر است که دچار فروپاشی روانی میشود(رنگ کردن موهایش نیز به همین مسئله برمیگردد). کمتر سریالی چنین سکانس های کثیف و دلهره آوری دارد. اسکویید گیم فارغ از مقایسه هایی از این دست که سریالی و انیمه ای مشخص شباهت غیرقابل انکاری با آن دارند، سریالی فوق العاده و ارزشمند است که نه تنها ثابت میکند نگاه سینماگران کره ای چقدر میتواند جذاب و متفاوت باشد بلکه چگونه میتوان از دل سرگرمی، پیام های ارزشمندی را دریافت کرد.

امیدواریم از نقد سریال بازی مرکب لذت برده باشید. مثل همیشه نظرات خود را با ما به اشتراک بگذارید.

در ادامه بخوانید: بهترین فیلم های اکشن قرن بیست و یکم