با نقد فیلم جنگ فردا Tomorrow War در خدمت شما هستیم. فیلم جنگ فردا، با تشابه حداکثری با دو فیلم موفق “حاشیه اقیانوس آرام” و “لبه فردا” تلاش میکند خودش را از تیر و طایفه فیلم های پاپ کورنی معمول این روزهای هالیوود جدا کند و به گروه علمی تخیلی های خوب چند سال اخیر بپیوندد، اما با شیرجه زدن درون کلیشه های این ژانر از این هدف باز می ماند. با مجله وارونه در نقد فیلم جنگ فردا همراه باشید.

اصولا فیلم های بلاک باستر پاپ کورنی که اکثر غریب به اتفاق آنها در فصل تابستان اکران گسترده می شوند، طبقه بندی خاصی ندارند. اما اگر فیلم دیدن، بخشی از تفریح روزانه یا هفتگی شما باشد به احتمال زیاد به این نکته پی برده اید که حتی بلاک باستر بی مغزی مانند “سریع و خشمگین” و یا مجموعه اکشن “جان ویک”  در یک رده کیفی قرار نمیگیرند. فیلم هایی مانند جان ویک اگرچه تمام خصوصیات معرف یک فیلم بلاک باستر و پاپ کورنی را دارند اما هرگز درجه کیفی آنها آنقدر نزول نمیکند که هم رده اکشن های اغراق شده ای مانند سریع و خشن شود.

نقد فیلم جنگ فردا

بنابراین دو نوع بلاک باستر تابستانی داریم، آنهایی که صرفا برای یکبار تماشا ساخته میشوند و تمام هدف ساختشان با کامیون های پول استخراج شده از خرید بلیط توسط سینمارو ها توجیح میشود. بلاک باسترهای پرخرجی مانند: سریع و خشن، “Meg”، کاپیتان آمریکا، ثور(تور؟)، جوخه انتحار و … جزو این دسته هستند. دسته دوم اگرچه شباهت های بسیاری با دسته اول دارند و اگرچه همچنان کامیون های پول جزو اهداف آنهاست اما رده کیفی آنها هرگز لایق صفت “فراموش شدنی” و “یکبار مصرف” نمیشود. فیلم های پرخرجی مانند: ماموریت غیر ممکن، جان ویک، لبه فردا، فیلم اول حاشیه اقیانوس آرام، تنت و … جزو دسته دوم هستند. فقط کافی است برای مقایسه، قسمت آخر ماموریت غیر ممکن را در مقابل سریع و خشمگین قرار دهید تا متوجه عمق فاجعه شوید. مقایسه فیلم های دسته اول با دسته دوم بیشتر از اینکه غیر عقلانی باشد، خنده دار است.

جنگ فردا به عنوان یک فیلم پرخرج که از اقبال بد اش( بله ویروس کرونا!)، شانس اکران گسترده در سینماها را از دست داده است و میتوانست بیش از 400 میلیون دلار فروش جهانی داشته باشد، یکی از فیلم های متعلق به دسته اول است. البته که جنگ فردا در مرز بین این دو دسته قرار دارد زیرا هم خصوصیات منفی و اعصاب خرد کن فیلم های دسته اول را دارد و هم تلاش میکند تا خودش را از آنها بیرون بکشد. بنابراین زمان میتواند ثابت کند که متعلق به کدام دسته خواهد بود. از این لحاظ که اگر قسمت جدیدی از آن ساخته شود(که قطعا همینطور است)، کیفیت قسمت دوم تاثیر مستقیمی روی آن خواهد داشت و اگر قسمت دوم ضعیف باشد پس مردم از آن به عنوان یک مجموعه معمولی یاد میکنند.

فیلم جنگ فردا و شباهت آن به فیلم “لبه فردا”

جنگ فردا به طور مشخص با یک فیلم شباهت های بسیاری دارد و آن هم لبه فردا است. اگر لبه فردا فیلمی بود که در آن انسانها نه با خودشان که با بیگانگان می جنگیدند، جنگ فردا نیز همین طور است. بیگانگان در لبه فردا درست مثل جنگ فردا، حیواناتی بسیار درنده و باهوش اند. منبع حضورشان مشخص نیست و انسانها در مقایسه با آنها چه از لحاظ استعداد نیروها و چه از لحاظ دانش مورد نیاز، بسیار عقب افتاده هستند. زمان، یکی از عوامل مهم در هر دو فیلم است و اگرچه در لبه فردا به شکل جذاب تر و متفاوت تری به آن پرداخته میشود اما جنگ فردا نیز از زمان و تئوری های مرتبط با آن بهره میگیرد. درست مثل لبه فردا، یک شخصیت مونث در راس داستان قرار دارد و شهرها و کشور ها نیز در همان روزهای آغازین جنگ به طور کامل دچار فروپاشی سیاسی-نظامی می شوند.

جلوه های ویژه فیلم

اما جنگ فردا با این حجم از الهامات مستقیم داستانی و ساختاری، اگرچه یک نسخه بسیار ضعیف تر و غیر هنری و بدون ظرافت های مخصوص فیلم لبه فردا است، اما هرگز سازندگان به این بهانه فیلم را دچار فروپاشی کامل نمیکنند. جنگ فردا اگرچه لبه فردا را به عنوان منبع الهامش هرچند به طور غیر مستقیم معرفی میکند، اما فقط با الگو برداری مستقیم از آن روی نمی آورد و شامل نوآوری های خاصی نیز هست. یکی از نقاط قوت فیلم، اتمسفر حاکم بر آن است. از همان سکانس های ابتدایی فیلم و تصویر کردن “کریس پرت” به عنوان نقش اصلی فیلم و اینکه وی به دنبال یک آینده شغلی جدید است به خوبی مخاطب را وارد فضای داستانی میکند. فیلم های علمی تخیلی ای که موضوع اصلی آنها هجوم بیگانگان است اصولا از دو نوع اپنینگ(Opening) استفاده میکنند: وارد کردن ناگهانی مخاطب به فضای فیلم و مقدمه چینی و سپس هجوم ناگهانی بیگانگان. این دو روش تقریبا در 90 درصد فیلم های علمی تخیلی با مضمون هجوم بیگانگان استفاده می شود و جنگ فردا از هر دو استفاده میکند.


مرتبط: بهترین فیلم ها درباره موجودات فضایی که باید ببینید؛ فضایی ها انگلیسی حرف نمیزنند!


اما نوآوری جنگ فردا در این است که هر دو روش مذکور را با ظرافتی تحسین برانگیز تلفیق میکند. “کریس پرت” پس از اینکه با رد شدن در مصاحبه کاری اش دوباره به خانه بازمیگردد (مدت زمان این سکانس کمتر از 5 دقیقه است)، پس از اینکه به تماشای فوتبال مشغول میشود، شاهد هجوم یک گروه نظامی تا دندان مسلح به زمین فوتبال است. این افتتاحیه، جدای از اینکه نوآورانه است، نوعی تناقض نیز دارد. زیرا انسان های آینده مکانی را برای هشدار به نسل بشر انتخاب کرده اند که نه تنها میلیون ها نفر مشغول تماشای آن هستند، اما هیچگونه اهمیت سیاسی-نظامی و حتی اجتماعی ندارد. تماشای فوتبال برای انسان ها کمی بیشتر از تفریح است، اما وقتی این ورزش به تریبونی برای انسان های آینده تبدیل میشود، تناقض اش نیز آشکار میشود.

نقش آفرینی ها در جنگ فردا در سطح خوبی قرار دارد

افتتاحیه جنگ فردا بلافاصله به سکانس های خبری ای متصل میشود که در آن رسانه های مشهور سراسر جهان از اعزام هزاران نیروی نظامی از تمام کشورهای دنیا خبر میدهند. این نمای نقطه نظر خبری، باعث میشود تا پیشروی داستان فیلم را با سرعت برق آسایی تماشا کنیم و فرمت رسانه های خبری دنیا، همواره به شکلی جذابی نریشن(Narration)میشو، بنابراین نه تنها این تصمیم سینمایی ترین روایت ممکن از اوضاع و احوال یک حادثه غیر منتظره است که فیلم های بسیاری از این روش استفاده میکنند.

یکی دیگر از مواردی که جنگ فردا را از یک فیلم اکشن پرخرج بی مغز متمایز میکند، نه جلوه های ویژه کم نقص اش، که طراحی بی نظیر بیگانگان مهاجم فیلم است. طراحی بیگانگان مهاجم در جنگ فردا به معنای واقعی کلمه خلاقانه و تاثیر گذار است. صدها فیلم ترسناک و علمی تخیلی در این سالها ساخته شده و هر کدام از آنها در یک مورد با هم شباهت دارند و آن هم عدم ترسناک بودن، تاثیرگذار بودن و عدم کارکرد بیگانگان در آن فیلم است. بیگانگان در این گونه فیلم ها حالتی خنثی دارند و وسیله ای برای پایان بندی های کلیشه زده، مقابله با قهرمانان انسانی و در نهایت کشتار بدون فکر نسل انسانها اند.

نقد فیلم جنگ فردا ؛ کارکرد حضور بیگانگان در جهان داستانی

اما بیگانگان در فیلم جنگ فردا به شکلی طراحی شده اند که نه تنها مبارزه مستقیم با آنها نوعی خودکشی محسوب میشود بلکه فقط سلاح های با کالیبرهای بالاتر و سنگین تر و آن هم در صورتی که با دقت شلیک شوند میتوانند از پس آنها بر بیایند. بنابراین طراحان  جلوه های ویژه جنگ فردا با حذف برتری نظامی انسانها در مقابل بیگانگان، نه تنها باعث بالا بردن کیفیت اکشن های فیلم شده اند بلکه حضور این بیگانگان را به تهدیدی همیشگی تبدیل کرده اند. خصوصیاتی مانند قابلیت پرواز و شنا کردن در آب نیز به هرچه تعلیق زا تر کردن سکانس های فیلم منجر شده است. قابلیت های این هیولاها به گونه ای است که مخاطب دائما از خود می پرسد که چه کار دیگری از آنها بر می آید؟

جنگ فردا با این حجم از الهامات مستقیم داستانی و ساختاری، اگرچه یک نسخه بسیار ضعیف تر و غیر هنری و بدون ظرافت های مخصوص فیلم لبه فردا است، اما هرگز سازندگان به این بهانه فیلم را دچار فروپاشی کامل نمیکنند.

یکی از سکانس های درخشان فیلم جایی است که کریس پرت همراه دخترش برای تحویل محلول شیمیایی کشنده این بیگانگان به قدرتمندترین دژ انسانها در مقابل هیولاها عازم میشوند و حین اینکه فقط کمی تا تله پورت شدن به زمین در سی سال گذشته فاصله باقی مانده، هزاران بیگانه به سمت این قرارگاه حمله ور میشوند. از آنجایی که این سکانس، سکانس پایانی فیلم است پس جنگ فردا در چند زمینه مخاطب را آماده کرده است و بنابراین تمام مقدمه چینی ها موفق از آب در می آیند: اولین مورد به تهدید همیشگی هیولا ها اختصاص دارد که فیلم مدام به مخاطب این مورد را یادآوری میکند. دومین مورد به قابلیت های نامشخص این بیگانگان مربوط میشود. فیلم در هر سکانس از قابلیت های هیولاها از طریق دختر کریس پرت و یا سربازان کارکشته جنگ به مخاطب سرنخ میدهد اما هرگز به طور کامل آن را لو نمیدهد. بنابراین با شروع حمله سرسام آور بیگانگان، شوکه شدن مخاطب غیر عادی نیست و فیلم موفق میشود تا یکی از توییست های داستانی را به این شکل با موفقیت طرح ریزی و افشا کند.


مرتبط: بهترین فیلم های علمی تخیلی با موضوع ربات ها


این سکانس از دو جهت دیگر نیز سکانس درخشانی است: اتمسفر و جنگ بین دو جبهه. جنگ فردا نه تنها با استفاده مطلوب از طراحی بیگانگان اش موفق میشود تا ظاهر ترسناک فیلم را حفظ کند و روی آنها برای تنش زا تر کردن سکانس های اکشن فیلم حساب کند بلکه اتمسفرسازی مطلوب فیلم نیز باعث میشود در کنار سکانس های مبارزه و شلیک های بی امان سربازان، یک پرده سوم جذاب را تحویل دهد. سکانس های اکشن جنگ فردا نه درباره کشتار هیولاها توسط انسانها و نه درباره به تبر بسته شدن و تکه پاره شدن بدن هیولاها در نمایی آهسته، بلکه درباره نامشخص بودن آنها و ضعف شدید انسانها در مقابل آنهاست.

اکشن پایانی فیلم بیش از اینکه اغراق شده و کمیک باشد، مضطربانه و تنش زا است. شخصیت ها در این جنگ، نه تنها راه فراری ندارند بلکه از هر طرف مورد حمله بی امان بیگانگان قرار میگیرند. کریس پرت و دخترش بیش از اینکه به راحتی راه عبور خود را از میان آنها باز کنند، بیشتر در حال تلاش برای هرچه بیشتر زنده ماندن هستند. نتیجه، جنگی است که همه فاکتور های یک سکانس اکشن شلوغ باکیفیت را تیک میزند: از جلوه های ویژه کم نقص تا انفجارها و شلیک های بی شمار، از کات های سریع تا تخریب شدن گسترده مکان مورد هجوم قرار گرفته.

نقد فیلم جنگ فردا ؛ فیلمنامه ضعیف/عدم وجود منطق داستانی در دو پرده آخر

اما جنگ فردا هر چه قدر در افتتاحیه خوب عمل میکند و هر چه قدر زمینه هایی مانند جلوه های بصری و اکشن های پرخرج و شلوغ کم کاری نمیکند، در فیلمنامه ضعیف ظاهر میشود. موردی که باعث عدم حضور جنگ فردا به گروه فیلم هایی مانند لبه فردا میشود، فیلمنامه ضعیف و قابل پیشبینی آن است.

منطق داستانی در فیلم مخصوصا در پرده سوم به حدی فاجعه وار میشود که اگر قدرت جلوه های ویژه و اکشن های شلوغ اش نبود، هیچ فرقی با یک فیلم کم بودجه ضعیف نداشت. فیلمنامه جنگ فردا نه تنها در پرداخت شخصیت ها شکست میخورد، بلکه رابطه عاطفی بین کریس پرت و دخترش را نیز نیمه کاره رها میکند. اوج کاری که نویسندگان برای عمیق جلوه دادن این رابطه و هر چه تاثیر گذارتر شدن تاثیر آن بر روی مخاطب انجام داده اند، به دیالوگ های طولانی رد و بدل شده بین آنها مربوط میشود.

نقد فیلم جنگ فردا

هنگامی که آنها در ساحل همدیگر را ملاقات میکنند، چند دقیقه از فیلم به درد و دل های دختر کریس پرت اختصاص پیدا میکند. مشکل این جا است که زمانی این دیالوگ ها برای مخاطب اهمیت پیدا میکنند که نویسندگان به این رابطه اهمیت بدهند. تمام کارکرد این رابطه عاطفی، فقط و فقط به جهت کلیشه های این ژانر است. زیرا در اکثر فیلم های این ژانر، همواره شخصیت اصلی با یک رابطه عاطفی درگیر است. میخواهد یک رابطه عاطفی و عاشقانه باشد، مانند لبه فردا و یا اهمیت خانواده و تلاش شخصیت اصلی برای نجات دادن آن از این آخرالزمان. بنابراین رابطه عاطفی ای که در فیلم زمان قابل توجهی را در بر میگیرد، به هیچ عنوان نه برای مخاطب اهمیت پیدا میکند و نه وی را کنجکاو نگه می دارد.

اما هر چه به پایان فیلم نزدیک میشویم، منطق داستانی نیز افت شدیدی پیدا میکند. یکی از بدترین آنها سکانسی است که یک دانشمند و کریس پرت برای پیدا کردن رد بیگانگان، نیاز به یک متخصص مواد آتشفشانی دارند. در کمال تعجب، آنها به سراغ یک نوجوان دبیرستانی می روند که در فیلم به عنوان یک خوره موضوعات آتش فشانی معرفی می شود. اما اینکه وی چگونه می تواند این حجم از اطلاعات تخصصی را در کمتر از چند دقیقه به کریس پرت و دوست دانشمندش توضیح دهد، سوال نیست بلکه سوال این است که یک نوجوان 17-16 ساله چگونه چنین اطلاعاتی را مثل آب خوردن تجزیه و تحلیل میکند؟

اگر سکانس کمی جلوتر ادامه پیدا میکرد احتمالا شاهد مکان یابی دقیق سفینه بیگانگان نیز توسط او بودیم! خب خبر خوب این جا است که وی در ادامه چنین کاری نیز میکند. مورد دیگر به سفر گروهی تیم کریس پرت به همراه پدرش به آسمان کشور روسیه و فرود آمدن آنها روی سرزمین این کشور مربوط می شود. در فیلم های بسیاری که تعدادشان کم کم از شمارش خارج شده است، شاهد این هستیم که شخصیت ها به راحتی وارد مرز روسیه می شوند و سپس ماموریت خود را در آن تاسیسات انجام می دهند و برمیگردند! بنابراین جنگ فردا ادامه دهنده چنین پروپاگاندای غیر مستقیمی است که در فیلم های دیگر نیز شاهد آن بوده ایم.

موردی که باعث عدم حضور جنگ فردا به گروه فیلم هایی مانند لبه فردا میشود، فیلمنامه ضعیف و قابل پیشبینی آن است.

 در انتهای نقد فیلم جنگ فردا باید بگویم این فیلم با تمام نکات مثبت اش، از چند جهت ضربه می خورد و باعث می شود که این فیلم، فیلمی فراموش شدنی اما خوب باشد و به کیفیت فیلم هایی مانند لبه فردا و حاشیه اقیانوس آرام دست پیدا نکند. منطق داستانی، عدم گسترش جهان داستانی، فیلمنامه بد و قابل پیشبینی، شخصیت های تک بعدی و طنازانه شدن فیلم در پرده دوم و سوم (بر خلاف پرده اول عبوس فیلم) از مواردی هستند که باعث سقوط این فیلم میشوند.

نکات مثبت اما چشمگیر ولی اندک هستند: جلوه های ویژه کم نقص، اکشن های شلوغ با کیفیت و طراحی و کارکرد بیگانگان در جهان فیلم. جنگ فردا بیشتر مانند فیلمی است که قدر خودش را نمی داند و به سطح خاصی راضی است، در شرایطی که سازندگان با تزریق کشنده عناصر کمدی، کمیک و شوخ بودن دو پرده نهایی، در حالی که شانس اکران در سینما را ندارد، سعی در جلب توجه مخاطبان کم سن و سال و عموم سینمارو ها را دارند، این تلاش صرفا مذبوحانه، به قیمت فراموش شدن جنگ فردا در قفسه های خاک گرفته ژانر علمی تخیلی میشود. در حالی که این فیلم میزبان یکی از بهترین نوع بیگانگانی است که در این چند سال تماشا کرده ایم.

امیدواریم که از نقد فیلم جنگ فردا لذت برده باشید، مثل همیشه نظرات خود را با ما در میان بگذارید.

در ادامه بخوانید: بهترین فیلم های جیسون استاتهام ؛ مروری بر 20 سال حضور در سینما