فیلم درخونگاه، فیلمی که مفهومش قربانی هرج و مرج داستان شد. با ما در نقد و بررسی فیلم درخونگاه همراه باشید.



نقد و بررسی فیلم درخونگاه

فیلم درخونگاه، فیلمی که قرار بود ادای دینی باشه به مسعود کیمیایی از سمت سیاوش اسعدی.
فیلمی که با اومدن اسم مسعود کیمیایی توقع یه فیلم قهرمان پرور رو در ما به وجود میاره.
قهرمانی که با اومدن امین حیایی و استایل مربوط به خودش، امینی که حالا وارد دنیای چینی ها شده، که تن زخمی و روح آسیب دیده ی خودش رو در جسم یه قهرمان برای خونواده و نزدیکانش وارد ایران می کنه.

در ابتدای فیلم نحوه ی تصویر برداری و انتخاب قاب ها به شدت به چشم میاد. اما گمراهی خاصی هم در همه جای این روایت مشاهده میشه.
نمیشه تشخیص داد زمستونه یا تابستون چون تو خونه گرمشونه و بیرون هوا سرده.
رضا میثاق با بازی امین حیایی بعد از چند سال به ایران برگشته در حالی که خونوادش یه سال آخر ازش بی خبر بودن.
رضا یه برادر دو قلو داره که بعد از سه سال بعد از پایان جنگ هنوز اثری ازش پیدا نشده.

این فیلم یه روایت سیاهه. کارگردان فقط سیاهی ها رو دیده و هیچ نقطه ی مثبتی رو برای بیننده شرح نداده. خونواده ای که هر کدوم از اعضاش از فضاحت خاصی رنج میبرن.



عجیبه که این فیلم با دیدگاه نقادانه ی عجیبش تونست به جشنواره ی فجر راه پیدا کنه. شاید اعتقاد خیلی ها بر این باشه که این جشنواره حالا دیگه میدون رو برای هر نوع اعتقاد و دیدگاهی باز کرده تا هر کس آزادانه نظرش رو بیان کنه. اما اعتقاد من اینه که این فیلم اونقدر نماد گرایانه برخورد کرده که حتی خود کارگردان هم در رسوندن مفهوم دچار سردرگمی شده و در این شرایط مطمئنا مخاطب نمی تونه اون چه رو که در ذهن کارگردان بوده دریافت کنه.

در فیلم خانواده مفهوم خودش رو از دست داده. شخصیت ها سر درگمن. به نظرم تنها شخصیتی که درست و پر مفهوم از آب در اومده بود، مادر بزرگ خونواده بود که می تونیم اون رو به نوعی نمادی از کشور و اصالت در نظر بگیریم. اصالتی که توان حرکت  نداره، که چشماش به خوبی نمیبینه. به ظاهر همه مواظبشن اما وقتی منافع شخصی وسط بیاد هلش میدن و دفترچه حساب رو از زیرش بر میدارن، اصالتی که شاهد از هم پاشیده شدن تمام آنچه ساخته در مقابل چشماشه.

رضا از خانواده یا وطنش دل کند، از جنگ فرار کرد و ۸ سال بعد با زخم های بیشتری به کشور برگشت.

کنایه هایی در فیلم وجود دارد که شاید نقدی به جنگ و دفاع مقدس و کشته شدن جوونای ایران باشه.
چرا رضا بعد از ۸ سال برگشت؟ کارگران باز هم با استفاده از نماد و سمبل ۸ ساله رضا رو وارد جنگ کرد. جنگی که حتی جوونایی رو هم که مستقیم نجنگیدن رو درگیر کرد و بهشون زخم زد.



پدر خونواده، پدری که سیاست های غلط در پیش گرفته، سیاست هایی که خانواده یا در باطن نمادیش وطن رو به خطر انداخته.
رفیق رضا که تو زندان بود و هم رزمش در نظر بگیرید. هم رزمی که پای خودش رو از دست داده، رفیقی که پلاکش رو به رضا پس میده که میگه هیچ خیری توش نبوده.
مردی که بزرگ ترین مشکل زندگیش گرایشات جنسیشه. این انتقاد به کجای شرایطه؟

اما از همه مهم تر زندانبانی که پر از خشم بود. نماد آدمی بود که تو این جمله خلاصه میشه که “اگه خدا ببخشه بنده اش نمیبخشه”. کسی که به پست و مقامی رسیده و انسانیتش رو از دست داده.

 نقد و بررسی فیلم درخونگاه

“پانته آ پناهی ها” فاحشه ی با مرام فیلم. کسی که در نهایت رضا به اون پناه میبره. این نشون دهنده ی چیه؟ این که ادم درست این روزهای دنیامون کیان؟

بازی فوق العاده امین حیایی، ژیلا صامتی که به واقع لایق دریافت سیمرغ هم بود و بازی پانته آ پناهی ها که از ویژگی های خوب این فیلم بود.

سیاوش اسعدی با عدم شجاعت پیش رفت. سعی کرد در پشت پرده ای تاریک حرف هاشو بزنه و این پشت پرده بودن از اهدافش دورش کرد. اما در بدبینانه ترین حالت ممکن باعث شد به دلیل نامفهوم بودن فیلم و انتقاداتش وارد جشنواره بشه و توجه بیشتری بهش جلب بشه.

شاید فیلم برای مخاطب عام یه روایت ساده باشه از یه زندگی و قصه ی ساده. اما هر کدوم از اون ادم ها و اتفاق ها نمادی بودن که زیر لایه هاشون می تونستی واقعیت رو ببینی.

در واقع حتی پایان بندی فیلم که رضا متوجه شد خونوادش همه چیزش رو ازش گرفته و اونو ترک می کنه، کنایه ای به حال ناخوش جووناییه که چیزی برای از دست دادن ندارن و مجبور به ترک وطن میشن.
اما به کجا پناه برد؟؟به کجا پناه میبرن؟؟؟

اتفاقا فکر می کنم این دور زدن سانسور هر چند شاید برای همه ی مخاطبان قابل لمس نبود، اما باعث شد در پس خلاقیتی، این روایت چند لایه ای و پر مفهوم شه.

در کل این فیلم برای مخاطب عام هم فیلم لذت بخشیه، پس اگر طرفدار دیدن فیلم های ایرانی هستید دیدنش رو بهتون پیشنهاد می کنم.