فیلمی که بازیگر نقش اولش به تنهایی دلیل بزرگیه برای این که این فیلم رو حتما تماشا کنید. با ما در نقد و بررسی فیلم judy (جودی) همراه باشید.

فیلمی که داستان زندگی جودی گارلند، هنرپیشه و خواننده ی آمریکایی رو به تصویر می کشه.
ایفای نقش جودی گارلند بر عهده ی “رنه زلوگر” بود که بدون شک بهترین بازی کارنامه ی کاری خودش رو ارائه داد و برای ایفای این نقش برنده ی عنوان بهترین بازیگر نقش اول زن گلدن گلوب هم شد.



نقد و بررسی فیلم judy (جودی)

کارگردان این فیلم “روپرت گولر” روایت زندگی جودی گارلند رو برای تجربه ی جدیدش انتخاب کرد، و اگرچه شبیه به تمام فیلم، زندگی نامه های هالیوودی روندی شتابزده و سریع رو پیش گرفت، اما به شدت موفق عمل کرد و تا آخرین لحظه بیننده رو پای فیلم نگه میداره.

قبل از شروع نقد و بررسی این فیلم می خوام به شرح مختصری از زندگی جودی گارلند اشاره کنم. زنی که اون رو در نقش دوروتی گیل، در دهه ۶۰ در اثر ماندگار “جادوگر شهر آز” به یاد میاریم. گارلند در برهه ای از زندگی خودش دچار اعتیاد شدیدی شد، که دلیل اون هم فشارهای روحی شدیدی بود که از کودکی باهاش درگیر بود.

اما در مدت کوتاهی از زندگی هنریش، وقتی اعتیاد اون رو از خود واقعیش دور کرده بود، وارد نمایشی پنج هفته ای میشه که براش شبیه نقطه ی عطفی در زندگیش بود. هر چند این نقطه ی عطف هم پایانی ناخوشایند براش داشت.
جودی در سن ۴۷ سالگی میمیره و یکی از نقدهای بزرگ به این فیلم پایان زندگی گارلنده، که درست بهش پرداخت نشد.

شروع فیلم جودی از سال ۱۹۶۸ بود، جایی که جودی دو فرزند به اسم لورنا و موئی داره. مادری که به شدت نسبت به فرزندانش احساس تعهد می کنه، اما نه از نظر مالی و نه از نظر روحی توانایی حمایت فرزندانش رو نداره.

ما در ۱۱۸ دقیقه باید زندگی زنی رو ببینیم که تمام زندگیش در دو کلمه خلاصه میشه: قربانی هالیوود!

کسی که شبیه به یک ماشین از قرص های نیروزا برای ۷۲ ساعت کار مداوم استفاده می کرد و با قرص ۴ ساعت می خوابید و دوباره به کار ادامه میداد. کسی که تمام مدت با این که اصلا اضافه وزنی نداشت، باید تو یه رژیم خیلی سخت باقی می موند. و استفاده از همین قرص ها و اعتیادش به آمفتامین اون رو درگیر اعتیاد به مواد دیگه کرد.

جودی هر بار که به روی صحنه میاد و ما محو آواز خوندنش میشیم، لحظه به لحظه افکار و درونیات و گذشته ی این زن رو با خودمون مرور می کنیم و به نظرم این از معجزه های رنه است. کارگردانی یا نویسندگی عجیبی رو از این فیلم ندیدیم و تنها ویژگی بارز این فیلم بازی درخشان رنه بود که به تنهایی تمام ضعف های فیلم رو پوشش داد.

اما در بخش کوتاهی از فیلم به گذشته و رسیدن شخصیت جودی به امروز بر می گردیم. ما روند اجرای ۵ هفته ای جودی و تلاش صادقانه اش رو برای برگشت به زندگی رو دنبال می کنیم و به شدت دردناکه برای زنی که گذشته ای به اون سیاهی داشت، همچنان تاریکی رقم خوردن.

نقد و بررسی فیلم judy (جودی)

رنه به شدت جودی رو زندگی کرد، به طوری که از تک تک حالت ها و رفتاراش میشد زنی آشفته و شکست خورده رو ببینی.

جودی به روی صحنه بر می گرده و آواز می خونه و دنیایی پر از رنگ رو نشون طرفداراش میده. اما سکانس های بعد از اجرای جودی سکانس های سیاهی ان. اشک هاش، قرص خوردن هاش و افسردگی هاش و این ترفند کارگردان برای نشون دادن واقعیت زندگی زنیه که شادی رو برای مردم زمزمه می کرد.

یکی از بهترین ترفند های فیلم سکانسی بود که جودی پر از خشم وارد صحنه میشه و به آدم هایی که بهش بی احترامی می کنن دهن کجی می کنه، قبل از این سکانس فلش بکی به گذشته ی جودی داریم که به عوامل فیلم و کمپانی در نوجوونیش بی اعتنایی کرده و بی توجه به عواقب کارش، دقیقا کاری که نباید انجام بده رو، انجام می ده و داخل استخر می پره.

این بی پروا بودن زنی رو نشون می ده که همیشه خواسته بجنگه، اما چه در گذشته و چه در زمان حال فقط به جرم این که خواسته خود واقعیش باشه، همیشه تنبیه شده و مجبور به عذر خواهی.



ملاقات جودی با دو تا از طرفدارهاش هم به شدت جذاب بود. طرفدارهایی که اون رو یه الهه میدیدن، ولی جودی اونقدر بی اعتماد به نفس بود و وجود خودش رو حقیر میدید که وقتی برای شام دعوتش کردن گفت نمی خوام مزاحم بشم، در صورتی که قبول کردن اون دعوت برای اون دو نفر تحقق یه آرزوی محال بود.

دیالوگ فوق العاده ی جودی این بود که “من فقط یک ساعت در روز جودی ام و بعد از اون بخشی از یه خونواده ام و انگار سخته که باشم.” طلاقش و فرزندانی که دیگه نمی خواستن کنارش باشن و حجم بزرگی از درد زنی رو نشون میده که فقط آرامش و عشق می خواست.

ورود مردی که جودی اون رو برگ برنده ی خودش می دونست و حس می کرد، در حالی که برای اولین بار عشق رو پیدا کرده بود تلخ ترین بخش و شاید ضربه ی نهایی به این زن بود.

 نقد و بررسی فیلم judy (جودی)

نقد و بررسی فیلم judy (جودی)

زنی که برای اولین بار روی صحنه از عشق می خوند، در صورتی که اون مرد فقط و فقط به فکر نقشه های پول ساز خودش بود. این زن در تمام زندگی خودش ابزار بود و این تراژدی ترین بخش این داستانه.

اما همچنان این زن می خواست که قوی بمونه و داشت دنبال طنابی تو گوشه ای از زندگیش میگشت که بهش چنگ بزنه، و تمام اینها در این دیالوگش خلاصه میشه که “بیرون هنوز برف میاد، سه تا بچه ی قشنگ دارم و خیلی چیزها هست که به خاطرشون خوشحال باشم.”

آخرین اجرای جودی فوق العاده بود، هرچند که تمام اجراهای فیلم تاثیر گذار بود، ولی بی پروایی جودی در خوندن و رقص آخرش به شدت فوق العاده بود.
جودی شش ماه بعد از کنسرت های لندنش درگذشت، در حالی که فقط ۴۷ سال داشت.
در انتهای فیلم همه ایستاده زنی رو تشویق کردن که به شخصه از دیدن زندگیش درس های بزرگی گرفتم.

این فیلم قصه ی دردهای زنیه که شهرت و هالیوود و تجارت پیچیده ی اون، نابودش کرد.
پیشنهاد می کنم این فیلم فوق العاده رو از دست ندید.