در قسمت سوم سریال هم گناه شاهد تقابل دوباره ی پدر و پسر هستیم. با ما در نقد و بررسی قسمت سوم سریال هم گناه همراه باشید.
نقد و بررسی قسمت های قبل رو می تونید از اینجا بخونید.
در سکانس افتتاحیه ی این اپیزود وارد رابطه ی نه چندان خوب فریبرز و همسرش میشیم.
جایی که هم چنان فریبز برای لیلا و پسرش گریه می کنه و جالب این جاست که ما در این سکانس میفهمیم فریبرز بدون این که لیلا رو طلاق بده، زندگی جدیدی رو شروع کرده و به طبع طبیعیه که حالا همسرش به شدت احساس خطر کنه.
اما بعد از این سکانس میرسیم به جایی که پیمان و لیلا در حال صحبت کردن هستن و پیمان از مادرش میپرسه نکنه هنوز دوسش داری و لیلا در جواب میگه تازه اولشه.
این تازه اولشه، می تونه جواب های زیادی رو به بیننده بده.
نقد و بررسی قسمت سوم سریال هم گناه
این که اولا احساسمون اشتباه بوده و لیلا به جای عشق، زنی پر از خشمه و از طرف دیگه مطمئنا اتفاق خیلی مهمی افتاده که لیلا همسرش رو ترک کرده، و نه تنها اونو تنها گذاشته بلکه خشم زیادی رو سال ها با خودش یدک کشیده.
اما میشه این رو هم حدس زد اتفاقاتی افتاده که به نوعی می تونیم اون رو پاپوشی برای به هم ریختن زندگی فریبرز در نظر بگیریم.
برای همچین قضاوت هایی خیلی زوده و باید صبر کنیم تا سریال کمی پیش بره تا بتونیم در رابطه باهاش حرف بزنیم.
اما یکی از اتفاقات خوب این سریال که اون رو با روند آزار دهنده ی سریال دیگه متفاوت می کنه، حضور احسان کرمی به عنوان پسر خواننده ی این خونوادس و شاید به جرات یکی از زیبا ترین صحنه های این سریال زمانی بود که گیتار به دست گرفت و شروع به خوندن کرد. و همین که ما مجبور نبودیم موزیک ویدئوهای ازار دهنده ی وسط سریالی رو دنبال کنیم و برای شنیدن موسیقی اون رو به عنوان بخشی از روند داستان دنبال می کنیم بی نهایت امیدوار کننده است و زیبایی وجود موزیک در سریال چند برابر شد.از خوندن احسان کرمی شیفت می کنیم روی دیالوگ بازیگران دیگه و هم چنان زیر صدای اون ها صدای آواز خوندنش رو میشنویم و روند این چنینی به حال و هوای خاص سریال خیلی کمک کرد.
اما مهدی پاکدل در نقش فرهاد که در این سریال نقش برادر فریبرز رو به عهده داره، در این اپیزود کمی از حالت گنگ خودش خارج شد. در نهایت ما فهمیدیم که اون بی نهایت نگران زندگی هدیه است و نمی خواد که با این ازدواج اجباری زندگیش رو به نابودی بکشه. اما این که به چه دلیل این حجم از نگرانی براش وجود داره و این نگرانی فقط از روی احساس مسئولیته یا عشقی که به هدیه داره، موضوعیه که باید در قسمت های بعد بهش بپردازیم.
اما در رابطه با سیما، دختر فرید که این قسمت خیلی بهش پرداخته شد. دختری متفاوت و مقید به عقاید شخصی خودش که زیر بار حرف زور نمیره. دختری که روز خواستگاریش از خونه فرار می کنه و شب خواستگاریش دیرتر از همه به مراسم میرسه.
دختری که هیچ علاقه ای به ازدواج نداره، و گویا تمام خواستگارهاش رو با ترفندی از میدون به در می کنه. این که چطور این خواستگار مورد تایید رو فراری داد که فرید این قدر از دستش عصبانی شد رو باید در قسمت بعد دنبال کنیم.
البته تلاش مسعود رایگان برای طرز سیگار به دست گرفتن و به نوعی تقلید از سیگار کششیدن های توماس شلبی و سریال پیکی بلایندرز هم برام جذاب بود. تا باشه از این تقلیدها!
در کل این سریال عملکرد تکنیکال قوی تری نسبت به هم نوع های خودش داره اما این که فیلم نامه هم به همون اندازه کشش داره تا مخاطب رو با خودش همراه کنه سوال مهمیه که الان برای جواب دادن بهش زمان مناسبی نیست.
از طرف دیگه امیدوارم شخصیت پردازی ها دچار تزلزل نباشن که تا به این جای کار نتونستیم شخصیت مهم داستان یعنی فریبرز رو به خوبی درک کنیم. این که مردیه که پابند قوانینه و همیشه و تو هر شرایطی درست عمل می کنه یا پلیسیه که به خاطر منافع خودش مجرم رو رها می کنه.
این قسمت از نظر من نمره ی پایینی رو دریافت می کنه چون، اونقدر من رو با خودش درگیر نکرد و حرف خاصی برای گفتن نداشت.
امیدوارم این سریال نا امیدمون نکنه.
در ادامه بخوانید:
