در این قسمت از سریال مانکن رازها بر ملا میشود. با ما در نقد و بررسی قسمت نوزدهم سریال مانکن همراه باشید.
در این قسمت از سریال مانکن روند حوصله سر بر ولی در عین حال پر اتفاقی رو شاهد بودیم.

از اینجا نقد و بررسی سریال مانکن قسمت های قبلی رو مطالعه کنید.

مسلما واضح ترین موضوع برای بینندگان این سریال عشق کتایون به کاوه است عشقی که باعث شده این اواخر دیگه کتایون رو یه شخصیت کاملا سیاه نبینیم و می دونیم که وسط این ماجرا اون هم به اندازه ی بقیه آسیب دیده.
سکانس و دیالوگ های رد و بدل شده بین کتایون و کاوه در این قسمت برام جالب بود که بالاخره نویسنده سعی کرد از دیالوگ های کلیشه ای و  ساده ی خودش دست بکشه.

نقد و بررسی قسمت نوزدهم سریال مانکن

حرف زدن کتایون در رابطه با گوشی شکسته اش، این که فروشنده بهش گفته به دیوار بکوبش روش اب بریز و هیچ اتفاقی براش نمی اوفته ولی حالا شکسته. دیگه نمیشه به حرف هیچ کسی اعتماد کرد. تمامی این جمله ها کنایه هایی به کاوه بود و کاوه هم در جواب این کنایه ها قصه رو کامل کزد که اون اگه این حرف ها رو زده کاسبه، تو چرا باور می کنی.
و واقعا کتایون چرا به کاوه امیدوار بود کاوه ای که می دونست فقط پول و ازادی پدرش براش مهم بود نه هیچ چیز دیگه ای.



به نظرم در این قسمت های پایانی کتایون از اون جنس شخصیت منفی هاست که دوسش داریم و اصلا نمی تونیم که دوسش نداشته باشیم. که شاید درکش می کنیم و حالش رو میفهمیم.
در این قسمت از سریال مانکن بعد از نوزده قسمت تلاش برای بهتر بودن رو نه  فقط در نویسندگی بلکه در کارگردانی هم شاهد هستیم.

در سکانس صحبت همتا با با فرخنده تصویر همتا پشت یک پنجره ی باز دیده میشه و بعد از گفتن جمله ی می دونی همتا برای ما از هانیه عزیزتره ؟ دوربین تصویر همتا رو واضح بهمون نشون میده و این نشون دهنده ی فاش شدن واقعیت همتا برای این خونواده است و دیدن همچین صحنه هایی در قسمت های پایانی این سریال به شخصه برای من جای  خوشحالی داره.
اما خوب هنوز هم از نقد به بعضی از قسمت ها نمیشه گذشت.

نقد و بررسی قسمت نوزدهم سریال مانکن

فرخنده ای که تا چند دقیقه ی قبل داشت تلاش می کرد همتا رو از ادامه ی این مسیر منصرف کنه در یک لحظه ی ناگهانی تعییر حالت داد و گفت من و  سلمان ارزومون این بود کاوه یه زندگی عاشقانه داشته باشه و من به عنوان بیننده همش منتظر این موضوع بودم که فرخنده اعتراف کنه تمام این تلاش ها برای این بوده که مطمین بشه همتا واقعا عاشق کاوه است اما انگار فقط به تغییر شخصیت و تصمیم ناگهانی بوده.
از بازی فوق العاده ی مریلا زارعی نمیشه حرف نزد و این قسمت نفیسه روشن بالاخره فضایی برای بازی پیدا کرد و انصافا خوب از عهده اش بر اومد.

نقد بسیار بسیار زیادی به مکالمه ی اخگر باآبتین دارم. واقعا در یه فیلم یا سریال برای ادمی که توانایی حرف زدن نداره نوشتن در حد یکی دو جمله ایده ی خوبیه ولی برای یه گفت و گوی طولانی باید فکری به حال بیننده ای کرد که به تصویر زل زده و از این اکت های تکراری و دوربین ثابتی که روی دو تصوییر سوییچ میشه احساس خستگی می کنه.
حرف هایی که ارزش آنچنانی نداشت که بیننده رو درگیر خودش کنه و فقط منتظر بودی تموم شه.



و ضعف بزرگ تر کادر بندی قاب دوربین بود که محمد صادقی در نقش آبتین مجبور بود  به طور کاملا واضحی تخته رو جابه جا کنه تا بتونیم توی کادر ببینیمش و بخونیمش و از اون جالب تر تخته وایت برد بزرگی که با خودش حمل می کرد و ماژیک آبی و قرمزی که برای یادداشت کردن نکته های مهم اخگر بهش داده شد و واقعا بعید نبود اگه یه ماژیک هایلایت هم برای هایلایت کردن نکات مهم به این سکانس بهش اضافه میشد!
همچنان وسط این همه موضوع جدی لودگی های بهرام رو میبینیم که قراره فضا رو برامون اروم تر کنه.

شاید صحنه ی قابل تامل دیگه بازی شطرنج کاوه و سلمان بود که وقتی فرخنده برای شام دعوتشون کرد صفحه روی شطرنج ثابت موند و کاوه سمت سیاه مهره ها و سلمان در سمت سفید به طرف میز رفتن.
می تونست این مفهوم سیاه و سفید با مهره های شطرنج به طرز هوشمندانه تری اتفاق بیوفته ولی به خاطر دیدن همین تلاش های کوچیک بی نهایت خوشحالم.

و در نهایت فاش شدن راز اخگر، نابود شدن زندگیش و اسیب دیدن همسرش بعد از برادرش وسط این ماجرا خشمی رو شعله ور کرده که جای هیچ بخششی رو باقی نمیذاره. و مانور زیاد روی کسی که قفل گاوصندوق رو باز کرده خبر از این میده که احتمالا اخگر به جایی از داستان میرسه که دیگه چیزی برای از دست دادن نداره و این نظریه ی مشترک بین ما که این قصه مسلما قربانیانی به همراه خواهد داشت و پر رنگ تر می کنه.

بعد از گفتن دوستت دارم توسط بهرام به ژیلا البته اگه دوباره با توهمات روبه رو نباشیم می تونیم انتظار یه پایان تراژدی رو از این سریال داشته باشیم که اتفاقا امیدوارم این طور باشه چون واقعا بعد از چند هفته دنبال کردن این سریال یه پایان گل و بلبل می تونه بدترین نوع از یک پایان باشه.

در ادامه بخوانید » نقد و بررسی قسمت بیستم سریال مانکن ؛ انتقامی سخت در راه است!