با نقد و بررسی سریال The Mandalorian همراه ما باشید. اکثر ما سری جنگ ستارگان رو بیشتر از اینکه با شخصیت های کاریزماتیک و یا دنیای عظیمش بشناسیم، با دوئل جدای ها و سیث ها، نماد های خیر و شر در کهکشان دور میشناسیم. اصلا اولین چیزی که در دنیای جنگ ستارگان چشم آدم رو به خودش جلب میکنه همون شمشیر های نوری جذاب هستن که در رنگ ها و طرح های مختلف (تبلیغ شد که!) آدم رو جذب نبردها میکنن.

 کار تا جایی پیش رفت که به شخصه فکر میکردم دلیل اصلی لذت نبردنم از اسپین آف های جنگ ستارگان (سولو و روگ وان) هم نبودن همین لایت سیبر ها و دوئل هاست! یعنی برای خودم مشکل نبودن جدای ها و سیث ها رو بزرگتر از شخصیت پردازی سطحی، داستان دم دستی و نزدیک تر شدن اکشن های سری به کلیشه های ژانر علمی تخیلی توی اسپین آف ها میدونستم. البته قطعا اشتباه میکردم؛ و سریال The Mandalorian هم اشتباهم رو بهم نشون داد!

استار وارز از اون سری فیلم هاییه که داره با فیلم های جدیدش دنیای خودش رو نادیده میگیره و سعی داره فقط به طرفداران اون چیزی رو نشون بده که از قبل میخواستن و از ریسک کردن فرار کنه. با خودتون فکر کنید اگه جدای ها و سیث ها و لایت سیبرهاشون رو از فیلم های جدید جنگ ستارگان جدا کنیم، چقدر جذابیت باقی میمونه؟



نقد و بررسی سریال The Mandalorian

اما توی همین دوران، The Mandalorian با ترکیبی از ژانر وسترن و اپرای فضایی جنگ ستارگان، و همینطور جدا کردن جدای ها و سیث ها و صد البته شمشیر های نوری از داستان اصلی پا به میدون گذاشته. اوایل به همین خاطر نه امید آنچنانی به مندلورین داشتم و نه اشتیاق آنچنانی برای دیدنش؛ ولی با تمام این اوضاع باز هم مندلورین تونست تجربه لذت بخشی رو رقم بزنه و من رو با خودش طی هشت قسمت همراه کنه.

در مندلورین ما ماجراهای یک شکارچی جایزه بگیز رو دنبال میکنیم که توی یکی از ماموریت های خودش، با هدفی مواجه میشه که زندگی اون رو در ادامه دستخوش تغییر میکنه. این هدف چیزی نیست جز نسخه کودک استاد یودا که اسمی هم نداره و طرفداران بهش لقب بیبی یودا رو دادن (اگه هنوز سریال رو ندیدید، متاسفم! یکی از غافلگیری های سریال رو لو دادم!)

نقد و بررسی سریال The Mandalorian



بیبی یودا از همون اولین لحظه حضورش، با طراحی بی نهایت جذاب خودش، راهش رو به دل بیننده باز میکنه و بعد از مندو، تبدیل به کلیدی ترین عنصر سریال میشه. این جذابیت اینقدر زیاده که ممکنه فصل های بعدی رو نه با شخصیت ها و نه با دنیای جنگ ستارگان، بلکه با بیبی یودا بشناسن! لحظات تعامل بیبی یودا و مندو رو میشه از بهترین لحظات سریال دونست. لحظاتی سراسر حس خوب و انرژی مثبت که میتونه برای ادامه سریال سرحال نگهتون داره.

داستان مندلورین بین قسمت های ششم و هفتم یعنی پس از سقوط امپراتوری و در آغاز کار جمهوری جدید جریان داره. در این زمان، کهکشان در هرج و مرج خالص قرار داره و جمهوری جدید هنوز نتونسته خودش رو کاملا جایگزین امپراتوری کنه. سریال به خوبی از دنیایی که توی اون جریان داره و بازه زمانی ای که عمیقا جای خالی اون در داستان احساس میشد، استفاده میکنه. در کنار این اتفاقات، مندلورین هم به سراغ نقاط جدیدی در دنیای جنگ ستارگان میره و هم عناصر همیشگی و خاطره انگیز این دنیا رو درون خودش داره.

نقد و بررسی سریال The Mandalorian



کمی از شخصیت ها هم صحبت کنیم. خود شخصیت مندو با بازی عالی پدرو پاسکال، واقعا ستاره اصلی سریاله. اگرچه در کل سریال چیزی از صورت پدرو پاسکال دیده نمیشه، ولی پاسکال با حرکات بدن خودش و همینطور لحن صداش به خوبی نقش آفرینی خودش رو ارتقا میده.

شخصیت پردازی هم اگرچه از نقاط قوت سریال محسوب نمیشه، اما از شخصیت پردازی مندو ایراد آنچنانی نمیشه گرفت. مندو یک شخصیت تنها، کم حرف و در ظاهر فاقد احساسه؛ ولی در باطن احساساتی داره که بعد از اولین ملاقاتش با بیبی یودا و یادآوری گذشته ی خودش، همه اون ها رو به پای بیبی یودا میریزه.

خود بیبی یودا رو هم میشه ورژن متفاوتی از بیبی گروت در دنیای سینمای مارول دونست! شخصیت بامزه و جذابی که توی هر صحنه ای که حضور داشته باشه، کل اون صحنه رو مال خودش میکنه. از طرف دیگه بیبی یودا یک جنبه رازآلود هم و معمایی هم به واسطه ی مجهول بودن سرگذشتش و هدف امپراتوری از به دست آوردنش، به سریال اضافه میکنه.

نقد و بررسی سریال The Mandalorian



اما باقی شخصیت ها تعریف آنچنانی ندارن و تنها ویژگی مثبتشون بازیگرانشونه که کارشون رو به خوبی انجام میدن اما باز هم توانایی این رو ندارن که توی ذهنتون مدت زیادی موندگار بشن. اگرچه با توجه به اینکه هرکدوم از شخصیت های فرعی حداکثر دو قسمت در سریال حضور دارن و مدت زمان هر قسمت هم معمولا کمتر از چهل دقیقست، قابل درکه که زمان کمتری به اون ها برسه.

جلوه های ویزه از غافلگیر کننده ترین نکاتیه که میتونید در طول سریال ببینید. جلوه های ویژه سریال مندلورین رو به راحتی میشه حتی با فیلم های جدید مجموعه جنگ ستارگان هم مقایسه کرد(با کمی مبالغه) که واقعا برای یک سریال دستاورد بزرگیه! البته در جاهایی هم از جلوه های ویژه کمتری استفاده شده تا بیشتر حس فیلم های اولیه استار وارز به مخاطب القا بشه. 

همونقدر که جلوه های ویژه خوب از آب در اومده، در مبارزات هم کم گذاشته نشده. با اینکه ممکنه به نظر بیاد نبرد ها بدون لایت سیبر کمی خسته کننده باشن ولی سازندگان برای اینکه این ایراد به مبارزاتشون وارد نشه هم فکرهایی کردن. سازندگان در مبارزات همونقدر که به تیراندازی با بلستر ها یا همون تفنگ های دنیای جنگ ستارگان اهمیت دادن، به نبرد های تن به تن هم نگاهی انداختن تا با استفاده از اون، مبارزات رو از یکنواختی در بیارن.

نقد و بررسی سریال The Mandalorian



یکی از نکاتی که در مبارزات دوست داشتم این بود که مندو برعکس جدای ها و سیث ها که عملا غیرممکنه تیری بهشون برخورد کنه، در خطر اصابت تیر قرار داره و حتی بارها در طی سریال هم تیر بهش برخورد میکنه! 

نکته دیگه ای که هیجان مبارزات و کل سریال رو بالا میبره، موسیقی محشر  لودویگ گورانسونه که کلا توی سطح دیگه ایه. از هر نوع موسیقی که مد نظرتون باشه یه قطعه درخشان وجود داره که به تم داستان اصلی هم میخوره. اگه بخوایم ویژگی های مثبت سریال رو طبقه بندی کنیم، آلبوم موسیقی ساخته شده توسط گورانسونه قطعا جزو بزرگترین ویژگی های مثبت سریال قرار میگیره. 

نقد و بررسی سریال The Mandalorian

موسیقی گورانسونه حتی لایق تقدیر بیشتری هم هست. کمی که فکر کنیم میبینیم سری جنگ ستارگان از به یاد موندنی ترین موسیقی های دنیای سینما رو داره و اینکه سریالی در این دنیا ساخته بشه که از اون موسیقی به یادموندنی جان ویلیامز استفاده نکنه ولی جای خالی موسیقی ویلیامز حس نشه هم با توجه به نداشتن هیچگونه شباهتی بین موسیقی ویلیامز و گورانسونه، واقعا شگفت انگیزه!



در پایان نقد و بررسی سریال The Mandalorian مندلورین باید گفت که مندلورین قطعا از بهترین ساخته های دنیای جنگ ستارگان محسوب میشه! محصولی که نشون میده محبوبیت این سری فقط به خاطر یک مشت جدای و شمشیر های نوریشون نیست! حتی میتونه باعث بشه حسرت بخورید که فیلم های سولو و روگ وان میتونستن چقدر بهتر باشن و از دنیایی که درش جریان دارن نهایت استفاده رو ببرن. اگه از افرادی هستید که تا الان از دنبال کننده های جنگ های ستاره ای بودید، پس توی دیدن مندلورین شک نکنید؛ اگه هم تا حالا چشمتون به جمال استار وارز روشن نشده، باز هم فرصت دیدن ترکیبی از ژانر وسترن و اوپرای فضایی و یکی از نازترین موجودات دنیا رو از دست ندید.


ممنون از اینکه با نقد و بررسی سریال The Mandalorian همراه ما بودید. حتما نظرات و پیشنهادات خودتون رو از طریق بخش کامنت ها با ما در میون بزارید.