دریاچه تار و هویر

ظهر روز پنج شنبه به قصد دریاچه تار و هویر به همراه بردیا فرانک غزل و ادیب به سمت شهر دماوند حرکت کردیم. هوا گرم و آفتابی بود. بعد از رسیدن به شهر دماوند ادیب ماشینش رو در یک جای مطمئن پارک کرد و پنج نفری با ماشین بردیا وارد بخش چنار شرق شدیم و به جاده ای خاکی رسیدیم.

ار ابتدای جاده تا دریاچه حدود یک ساعت راه هست که با ماشین آفرود به راحتی میشه ازش عبور کرد. اما ماشینهای معمولی هم توی اون جاده دیده میشن. در مسیر چشمه ی آب شیرینی‌ هم وجود داره که میتونید آب مورد نیازتون رو از اونجا تهیه کنید.

بعد از حدود یک ساعت رانندگی و عبور از کنار چند چادر عشایر که کندوهای عسل داشتن به دریاچه تار رسیدیم. کنار دریاچه کانکس نگهبانی و محیط بانی وجود داره که محیط رو برای شب مانی خانواده ها امن میکنه. دریاچه هویر کمی بالاتر از تار، کوچکتر ولی بکر تر هست.

بعد از رسیدن به هویر ماشین رو پارک کردیم و از پاکوب کنار دریاچه به سمت انتهای دریاچه حرکت کردیم که حدودا بیست و پنج دقیقه طول کشید. کنار دریاچه در بعضی نقاط قسمتهای سنگی ای وجود داره که میتونید از روی اونها داخل دریاچه شیرجه بزنید، البته اینو اضافه کنم که نسبت به سالهای قبل آب دریاچه حدود چند متر پایین اومده.

بعد از برپایی کمپ و زدن چادرها کمی استراحت کردیم و بعد مشغول بازی های مختلف شدیم و بعد از اون هم به دنبال جمع کردن چوب راهی تپه ها شدیم.

این منطقه پوشش گیاهی متراکمی نداره و رسما چوب خوبی برای هیزم وجود نداره و هیچ درختی هم نیست که سایه ای به شما بده. ما به ناچار از خارها و بوته های خشک شده برای هیزم استفاده کردیم.

با اینکه در تابستان و در اوج گرما به اون منطقه رفتیم، شب سردی رو پیش رو داشتیم و ما هم چون وسایل گرمایشی زیادی (کت پر، پلار) همراه نداشتیم بعد از خوردن شام و چای آتیشی روونه ی چادرهامون شدیم و به خواب رفتیم. صبح حدود ساعت نه بیدار شدیم. آفتاب به شدت میتابید و باعث گرمای زیاد داخل چادر میشد‌.

عده ای که برای تفریح به دریاچه اومده بو

دن بیشتر میشدن، قایق های مختلفی رو هم روی دریاچه دیدیم. بعد از خوردن صبحانه با بردیا غزل و فرانک به سمت تنگه و تپه های پشت دریاچه رفتیم. زمین مملوء از بوته های آویشن بود که بوی اونها مارو حسابی مدهوش کرده بود.

چشمه هایی رو هم در بالای تپه ها دیدیم که به رودخونه میریختن و در نهایت به دریاچه سرازیر میشدن.
بعر از آویشن چینی و ولو شدن روی تخته ی سنگی‌بزرگ دوباره به سمت چادرها برگشتیم و آماده ی آبتنی شدیم.

عکس : فرزانه شهروی

به آب زدیم، سرد بود، اما قابل تحمل. تشک بادی رو هم باد کردیم و به دریاچه انداختیمش و روی اون میتونستیم دراز بکشیم و از آفتاب سوزان لذت ببریم!

افراد دیگه ای هم با انواع مختلف قایق های بادی، موتوری، پدل برد، کایاک و ….روی آب مشغول کیف و حال بودن.
از روی صخره ها داخل آب شیرجه میزدیم‌ و حسابی عکس و فیلم گرفتیم. ساعت حدود دو بعد از ظهر بود که غزل شروع به پختن ناهار فوق العاده خوشمزه ای کرد و ما هم مشغول آفتاب گرفتن شدیم.

بعد از خوردن ناهار و کمی چرت، چادر و کمپ رو جمع کردیم و با دوستانی که بهمون اضافه شده بودن و قایق و پدل برد داشتن از روی دریاچه به سمت ماشین پارو زدیم و لحظات شیرینتری رو برای برگشت رقم زدیم.

اینم اضافه کنم که تجربه ی پدل برد سواریم فوق العاده بود، احساس آرامش‌ زیادی‌ به آدم‌ دست‌ میده وقتی‌که روی برد ایستاده و با پاروی‌ بلندی سعی‌ میکنه‌ حرکت کنه و تعادلش رو هم‌ حفظ کنه. فوق العاده وسیله ی تعادلی ای هستش.
وقتی به ماشین رسیدیم متوجه یه تیکه کاغذ زیر برف پاک کن شدیم و فهمیدیم که دوتا از دوستان دوچرخه سوارمون هم توی محل هستن. بعد از کمی گشتن و پیدا کردن آدرسی که داده بودن اونها رو هم دیدیم و از دوچرخه سواری روی تپه ها و جاده ی خاکی هم بی نصیب نموندیم. 

در کل منطقه ی تار و هویر محل مناسبی برای آفرود سواران هست، چون به راحتی میشه ماشین رو تا کنار دریاچه آورد و هرگونه بار اضافه و سنگینی رو حمل کرد. و از نظر امنیت و شب مانی هم هیچ مشکلی وجود نداره.

۷.۴.۹۷

 

همچنین بخوانید