نقد فیلم promising young woman
فیلم زن جوان نوید دهنده، بشارت دهنده، امید دهنده و یا زن جوان آیندهدار (Promising Young Woman) محصول سال 2020 یکی از پر سروصداترین، مهمترین و جدیدترین آثار سینمای مستقل آمریکا محسوب میشود و توسط شرکت فوکس فیچرز –موسسهی بخش سینمای مستقل کمپانی عظیم NBC- در ژانر جنایی و کمدی تولید شده است. در ادامه با نقد فیلم promising young woman با ما همراه باشید.
نویسنده و کارگردان این اثر بر عهدهی خانم امرالد فنل بازیگر بوده است که در واقع این فیلم اولین تجربهی سینمایی وی بعد ساختن یک فیلم کوتاه محسوب میشود. از سوابق فنل میتوان علاوه بر بازیگری، سابقهی تهیهکنندگی و نویسندگی سریال، به بازی در فیلمهای: Virginia (ویتا و ویرجینیا)، Pan (پن)، The Danish Girl (دختر دانمارکی)، Anna Karenina (آنا کارنینا)، Albert Nobbs (آلبرت نابز) و سریالهای: The Crown (تاج)، Victoria (ویکتوریا) و نویسندگی سریال Killing Eve (کشتن ایو) اشاره کرد. فنل 35 ساله در اولین تجربهی کارگردانی خود سراغ جنبش می تو (Me too) و یک اعتراض تماماً فمنیستی علیه تجاوز به زنان رفته است.
مطلب پیشنهادی مرتبط: 10 فیلم در مورد قدرت زنان که حتما باید ببینید!
هر چند که فیلم از بازیگران متنوع و بعضاً مطرحی نظیر “بو برنهام” در نقش دکتر رایان کوپر، “آلیسون بری” در نقش مدیسون، “کلنسی براون” در نقش استنلی توناس، “جنیفر کولیج” در نقش سوزان توماس، “لاورن کاکس” در نقش گیل و “کریس لوئل” در نقش الکساندر «ال» مونرو تشکیل شده، اما نقش و بار اصلی فیلم بر دوش “کری مولیگان” است. بازیگر مطرح و همه فن حریف تئاتر و سینما که سابقهی نامزدی اسکار برای فیلم درسآموزی (An Eduction) و درخشش در گتسبی بزرگ (The Great Gatsby) و شرمِ (Shame) استیو مک کوئین را دارد و میتوان گفت بعد از سالها که در نقشهای مکمل ظاهر میشده دوباره نقش اصلی را بر عهده گرفته و به واقع از پس آن برآمده است. کری مولیگان در این فیلم در نقش دانشجوی انصرافی به نام کاساندرا (کسی) توماس ظاهر میشود که به دلایلی که به گذشتهاش مربوط است، مردان زنباره را شکار میکند و آنها را مورد آزار و اذیت قرار میدهد.
فیلم زن جوان نوید دهنده با اکران و استقبال منتقدان و گرفتن جایزهی بهترین فیلم در جشنوارهی فیلمهای مستقل امریکایی، ساندنس، بر سر زبانها افتاد. نمرات فیلم در اکثر سایتهای سینمایی متوسط رو به بالا بوده و منتقدان بازی مولیگان را ستودند و به فنل با توجه به اولین تجربهی سینمایی نمره قبولی دادند. فیلم پس از اکران در سینماهای آمریکا مورد استقبال بیشتری قرار گرفت تا اینکه فیلم در نود و سومین دورهی مراسم اسکار 2021 توانست در پنج رشتهی: بهترین بازیگر زن برای کری مولیگان، بهترین فیلم، بهترین کارگردانی، بهترین فیلمنامهی اصلی و بهترین تدوین نامزد شود و نهایتاً توانست اسکار بهترین فیلمنامهی اصلی را ببرد.
نقد فیلم promising young woman
بعد از این مقدمه به سراغ نقد فیلم promising young woman برویم. همین ابتدا میتوان گفت نقطهی قوت و برگ برندهی فیلمِ خانم فنل سکانس افتتاحیه و سکانس اختتامیه (پایانی) آن است، چرا که درست در جایی که مخاطب فکر میکند دست فیلمساز را خوانده، در واقع از وی رودست میخورد.
با توجه به سکانس افتتاحیه که در واقع میتوان از آن به عنوان پرولوگ (مقدمه) نام برد و نام فیلم ما بلافاصله شخصیت اصلی و محوری فیلم را شناسایی میکنیم. اولین برخورد ما با کاساندرای مست و پاتیل در کلوپ شبانه زیاد توجه ما را جلب نمیکند. چرا که این دست شخصیتها برایمان خیلی آشناست؛ دختر بیدغدغه و بعضاً پولداری که شبها در کلوپها مست میکند و خوش میگذراند تا در موقعیتی مناسب مردها را تیغ بزند و احتمالاً با این حدس و گمانها و همچنین پیشزمینهای که نام فیلم برایمان تداعی میکند، وقایع بعدی را اینطور در ذهنمان تجسم میکنیم، که یکی از مردان کلوپ به کاساندرا تجاوز میکند و حال او در صدد انتقام برمیآید و اینگونه داستان فیلم آغاز میشود. اما ورق بازی با دیالوگ کاساندرای «ظاهراً» مست و بیهوش برمیگردد. آنجا که در اواخر سکانس آغازین (پرولوگ) فیلم با همان حالت خوابآلود خطاب به مرد روی تخت میگوید: « چیکار داری میکنی؟» و سپس نگاهی خیره و موذیانهی کری مولیگان به ما و دوربین اولین سیلی را خیلی به موقع و پیش از شروع عنوانبندی بهمان میزند و ما را به داخل دنیای فیلم خوش و آب رنگ و پر ریتم و پر ژانرِ! فیلم زن جوان نوید دهنده پرتاب میکند.
فیلم که جلوتر میرود متوجه میشویم کاساندرا (که سایر شخصیتها به طور خلاصه کَس یا کَسی صدایش میزنند.) دانشجوی انصرافی پزشکی سی سالهایست که با پدر و مادر نگرانش زندگی میکند و روزها در کافی شاپی به قول خودش مزخرف کار میکند و شبها به شکار مردانی که از زنان مست سواستفاده میکنند، میپردازد. انتقام، اولین و مشخصترین تمی است که در ابتدا و درکنار لحن کمیک فیلم به نظر مخاطب میآید اما نکتهای که میتواند فیلم را از سایر فیلمهای مشابهاش جدا کند نوع شخصیتپردازی کاراکتر اصلی فیلم است.
همچنین بخوانید: نقد و بررسی فیلم V For Vendetta ؛ انتقام در گرگ و میش اخلاقیات
کسی شخصیتی کاملاً متفاوتتری از آنچه تا پیش از این از اینگونه دخترها میپنداشتیم. او برعکس سایر شخصیتهایی که تاکنون در این گونه فیلمها دیدهایم، نه به تنفروشی تن داده، نه موزیک راک و متال گوش میکند و نه آرایش عجیب و غریبی دارد، نه تنها زندگی میکند (هر چند به دلیل اتفاقاتی که بر او گذشته، نمیتواند وارد رابطه با هیچ مردی شود.)، کار مشخصی دارد، با پدر و مادرش با احترام برخورد میکند، از نظر ظاهری در اجتماع ویژگیِ نامتعارفی ندارد و… .
علاوه بر همهی این ویژگیها سوالاتی نظیر؛ کسی چرا از دانشگاه انصراف داده؟، نینا، دوستش، کیست و چه رابطهای بین ایندو است؟ چرا شبها به آزار مردها میپردازد؟ و از همه مهمتر اینکه در گذشته چه اتفاقی برای او افتاده است؟ که در طول روایت فیلم توسط نویسنده به صورت گذری و در لفافه در ذهن مخاطب کاشته میشود، او را به ادامهی دیدن فیلم مجاب میکند.
با ورود شخصیت رایان، همکلاسیِ سابق کسی، تم انتقام، که به مرور قویتر، بارزتر و مشخصتر میشود، در کنار بار کمیک فیلم، با ژانر ملودرام و سپس در جایی موزیکال همراه میشود. همهی این پراکندگیها، تغییر و تخلیط ژانرها که شاید در درجه اول سبب گم شدن سررشتهی داستان و سردرگمی مخاطب و افت ریتم فیلم شود – که البته ادعای بیموردی هم نیست، اما فنل برای جبران این افت ریتم، راهکارهای مناسبی نظیر استفاده از موسیقی و کاتهای سریع اندیشیده است – نشان میدهد که فنل چیزی بیشتر از یک فیلم انتقامی صرف در ذهن داشته و تمام سعیاش را در راستای بسط و عمق و گسترش شخصیتپردازی «متفاوت» کاساندرا کرده است و در این راه موفق هم بوده است.
بعد از ورود رایان به داستان به تدریج جواب پرسشهای ابتدایی فیلم را میگیریم. نینا کیست؟ و چرا کسی از دانشکده پزشکی انصراف داده و موضوع انتقام وی از مردانی که به زنان مست تعدی میکنند چیست؟ و به این ترتیب دوربین فنل با طمانینهی خاصی و به تدریج با کسی همراه میشود. نویسنده با هوشیاری پرسش مهمِ بعدی را بلافاصله بعد از اینکه مخاطب به جوابهای ابتدای فیلم رسید مطرح میکند: کسی چطور میخواهد از مسببان آن حادثهی تلخ انتقام بگیرد؟
اینجاس که چند کاراکتر دیگر زن و مرد هم به داستان اضافه میشوند، اما جدا از شخصیت کاساندرا، سایر کاراکترهای فیلم هم با توجه به اینکه نقشهای کوتاهی دارند پرداخت نسبتا خوبی ندارند به جز مدیسون که در ابتدا کاراکتری تکراری به نظر میرسد اما در ادامه داستان را گرهای از داستان باز میکند
اما نقطهی ضعف اصلی اثر همانند سایر فیلمهایی که دغدغهی فمینیستی دارند، ارائهی شخصیتهای تخت و ساده از مردان داستان است. میشود گفت تقریباً تمامی کاراکترهای مرد فیلم، شخصیتهای اگر نگوییم ابله؛ ساده، شیطان صفت، هرزه و الکی خوش هستند. تنها شخصیتهای مرد متفاوت فیلم وکیل و رایان هستند. وکیلی دیوانه و عصبی که ظاهراً باید در جهان فمنیستی فنل حتماً به آن مرز فروپاشی برسد تا کمی «انسان» باشد و مورد بخشش کاساندرا قرار بگیرد و رایان که تنها شخصیت مردی است که کاساندرا، با تمام جبههای در برابر مردان میگیرد، با او وارد رابطه میشود اما در نیمهی دوم فیلم تبدیل مردی سطحی و ساده و به قول کسی «تماشاگری» شبیه به سایرین میشود و فقط با آن اتفاق پایانی متنبه و «انسان» میشود.
البته فیلمنامه فنل در موارد دیگری نیز ضعف دارد، که البته این ضعفش را میتوان به تمامی فیلمهای خوش رنگ و لعاب به اصطلاح هالیوودی تعمیم داد. مثلاً نحوهی رابطهی دم دستی کاساندرا با رایان کوپر، یا اینکه فردی به عنوان “کسی” که در یک کافی شاپ کار میکند چگونه هزینههای مربوط به انتقام گرفتنِ دوستش نینا را تأمین میکند. (استخدام آدمکش، وسایل، لباس و …)
مطلب مرتبط: نقد و بررسی فیلم little women ; فمنیستی ترین فیلم سال
علاوه بر سکانس آغازین و انتهایی خوب، فیلم دو صحنهی دیگر دارد: یکی عالی و دیگری افتضاح.
صحنهی افتضاح که واقعاً سطح کمدی، فانتزی و خشونتش خیلی مسخره و «هندی» از کار درآمده، صحنهی عصبانیت کسی از راننده وانت در خیابان خلوت است که کسی ماشین آن مرد را درب و داغان میکند و مرد میترسد و فرار میکند! به همین مسخرگی! شاید فنل میخواسته خشم و ارادهی کسی را نسبت به مردان بیشتر از قبل نشان بدهد، ولی اصلاً و ابداً راه خوبی برایش پیدا نکرده است!
و اما صحنهی عالی، صحنه پلان-سکانس 2 دقیقهایِ خفه شدن کسی روی تخت به دست ال است که من را تا حدی یاد آن سکانس زجرآور تجاوز در تونل قرمز فیلم برگشتناپذیر (Irréversible) گاسپار نوئه انداخت. این صحنه فرصت پلک زدن هم به مخاطب نمیدهد و مطمئناً دست و پا زدن کسی، تا مدتها، در ذهن مخاطب حک میشود.
هوشمندی فنل در گرفتن این صحنه این است که آن را به صورت پلان-سکانس گرفته است. مهمی که به آرامی و تدریجاً مخاطب را به عمق حادثه میکشاند. این صحنه که از یک نمای باز شروع و به آرامی به نمای بستهی صورت ال میرسد در کنار نفس نفس زدنها و فحش دادنهای ال و جیغهای خفه و دست و پاهای کسی که به تناوب بالا و پایین میروند، تلخی و تحمل آن را برای مخاطب به تدریج سختتر و سختتر میکند.
اگر چشمانمان را روی موارد ضعیف گفته شده ببندیم، در مجموع باید اعتراف کرد که فنل شخصیتپردازی کاراکتر کاساندرا را خوب پرداخت کرده است و کری مولیگان هم آن را به شکل قابل اعتنایی دقیق و حساب شده جلوی دوربین برده است. مولیگانی که به شخصه معتقدم بهترین بازیاش را در فیلم شرم استیو مک کوئین ارائه کرده بود در این فیلم قدمی رو به جلو برداشته است و تمامی بار فیلم را به دوش کشیده است.
مولیگان برای ایفای این نقش بازی درونیای را ارائه میدهد، با کمترین اکت، جیغ و هوار و بازی با دست و بدن که شاید دم دستترین نحوه برای ایفای این چنین نقشهایی باشد و شاید اگر بازیگر قدری چون “فرانسیس مک دورمند” رقیبش در اسکار نبود، وی اولین جایزهاش را برای این فیلم به خانه برده بود.
در مجموع میتوان گفت فیلمِ زن جوان نوید دهنده فیلمی است سرگرمکننده که بیشتر از آن که در مورد جنبش می تو (Me too) حرف بزند به آن عمل میکند، مخصوصاً با توجه به اینکه محتوای داستانهای این چنینی پر است از صحنههای جنسی و بیپروا که کارگردان را مرعوب میکند و به نوعی موجب میشود به اصل قضیه خیانت شود، فنل با کمترین صحنههای این چنینیای فیلم و داستان را پیش میبرد. فیلمی با بازیهای خوب، داستانی گیرا، تصاویری خوش رنگ و لعاب، موسیقی جذاب و پایانبندیای که میتواند مخاطب را راضی کند.
امیدواریم که از نقد فیلم promising young woman لذت برده باشید. لطفا نظرات خود را با ما به اشتراک بگذارید.
در ادامه بخوانید: نه به خشونت علیه زنان در ایران ؛ مشکل در ایران رو به وخامت است!!!