سریالی که تو هر قسمتش چیزی برای شگفت زده کردنتون داره و سریال see مطمئنا همچین سریالیه. با ما در نقد و بررسی قسمت پنجم سریال see همراه باشید.

از اینجا نقد و بررسی قسمت های قبلی سریال see رو مطالعه کنید.

نقد و بررسی سرسال see

توی این قسمت از سریال see همون طور که انتظار می رفت ملکه همه چیز رو نابود کرد و پا به فرار گذاشت و سفر جدیدی رو شروع کرد.



ملکه ای که به نظر شخصی خودم از اون دست شخصیت های منفیه که می تونه به شدت شما رو به خودش وابسته کنه و تبدیل به شخصیتی دوست داشتنی بشه.

در این قسمت پاریس که حالا که بهش دقت می کنم اسمش تو تمدن آینده برگرفته از شهری قدیمیه، به ماگرا شک می کنه.

این که با مرور اتفاقات، این رو به خودش یاداوری می کنه که جرلامارل موقع رفتن به پاریس هشدار داده بود که مراقب باش، و پاریس شاید اشتباه برداشت کرده بود که منظور جرلامارل این بود که مواظب ماگرا و بچه ها باش و نتونست متوجه این موضوع بشه که شاید منظور این بود که از بچه ها در برابر ماگرا محافطت کن.

در ادامه ی نقد و بررسی قسمت پنجم سریال see

اما سریال برای پاسخ دادن به این سوال ما رو خیلی منتظر نمیذاره و خودش در پایان همین اپیزود ما رو به جواب میرسونه. قبل از این که به اتفاقات مربوط به این قسمت اشاره کنم می خوام یه نکته ی جالب رو براتون بگم که ببینید پشت تمام فیلم ها و سریال هایی که میبینیم چه اقتباس هایی صورت گرفته و ایده و منشا داستان ها از کجا میاد.

بارها و بارها تو کامنت ها و نظرات راجع به این سریال به این نکته اشاره شد که ناخوداگاه این سریال ما رو به یاد کتاب کوری میندازه و مطمئنا نمیشه حداقل جرقه ی ایده ی این سریال رو به کوری ربط نداد. اما می خوام عمیق تر وارد موضوع بشم.



اگر کتاب پاسخ هایی مختصر به سوال هایی بزرگ از استیون هاوکینگ رو خونده باشید اشاره شده که طبق فرضیاتی جهان بارها به پیشرفتگی و تمدن رسیده و دوباره رو به ویرانی رفته و دوباره شکل گرفته. دقیقا به چشم می تونید این موضوع رو در این سریال ببینید، جهان پیشرفته ای که الان ما در حال تجربه کردنش هستیم و آینده ای که این سریال بهمون نشون میده دقیقا شبیه تمدن های ابتداییه.

در واقع بر اساس این نظریه جهان دائما در حال تخریب و بازسازیه خودشه و در این صورت چیزی که ما به عنوان نیروهای ماورایی می شناسیم ناشناخته هاییه از گذشته، که هنوز موفق به کشف و دوباره یافتنشون نشدیم، دقیقا شبیه آدم های این سریال و به نظرم اونقدر این موضوع جالب اومد که دوست داشتم باهاتون به اشتراک بذارمش.

نقد و بررسی قسمت پنجم سریال see

در ادامه ی نقد و بررسی قسمت پنجم سریال see

برگردیم به داستان،جایی که اون وسیله ی با ارزش ماگرا که حالا جون خونوادش رو به خاطرش به خطر انداخته دست گروهی افتاده که به نظر عاشق خرت و پرت جمع کردنن ولی این وسط آدمی رو میبینیم که نشونی از جرلامارل روی بدنش داره و جالب تر این که می تونه ببینه و در نهایت متوجه میشیم که با پسر جرلامارل یا برادر ناتنی بچه ها طرف هستیم.

این که ماگرا اون رو پذیرفت و ری اکشن های مشکوکش مطمئنا ما رو برای اتفاقات غیر منتظره ای آماده می کنه.

دیالوگ سایه با کوفن هم بی نهایت زیرکانه بود. اینکه برتری داشتن نسبت به دیگران چه حسی داره، این که می تونه باعث چی بشه و همون طور که در قسمت های قبل هم بهش اشاره کردم شاید داره ما رو برای جرلامارلی آماده می کنه که الان نسبت به تمام آدم هایی که دیدیم برتری داره و بر خلاف اون چه که ما و هانیوا و کوفن فکر می کنیم، امپراطوری سیاه و پر از ظلم و ستمی رو آماده کرده باشه چون قدرت پر از سیاهیه.



این که با قدرت آدم ها در برابرت آسیب پذیرن می تونی رازشون رو پیش خودت نگه داری می تونی به دشمنانشون لوشون بدی، می تونی بهشون حمله کنی بدون این که هیچوقت بفهمن کی بهشون حمله کرده و چرا یا چه جوری، می تونی زندگی شون رو تغییر بدی یا حتی به زندگیشون پایان بدی به هر دلیلی یا بدون هیچ دلیلی. این دقیقا همون کاریه که خدایان می کنن و چقدر این دیالوگ ها فوق العاده عمیق و فلسفین.

این که ما با یه سریال سطحی و روتین طرف نیستیم ما داریم آماده میشیم تا با سیاهی قدرت مواجه شیم و اینا بی نظیرن.

از طرف دیگه ی داستان ملکه رو داریم که تو سفری که شروع کرده با مشکلات جدی مواجه شده و گیر قبیله ای افتاده که هیچ شناختی ازشون نداره و تازه آدمی که تمام عمرش ملکه بوده و فقط دستور داده حالا در جایگاه برده بودن بزرگ ترین چالش براش به حساب میاد.

 

see

 

در ادامه ی نقد و بررسی قسمت پنجم سریال see

این ریتم و این روال من رو به یاد سریال گیم اف ترونز می ندازه. این که چندین داستان رو در نقاط مختلف دنبال کنیم و شاهد این باشیم که این داستان ها چطور با چالش هاشون به هم میرسن و این جزو بزرگ ترین جذابیت های این سریاله.

شروع این نقد رو با احساس شک پاریس به ماگرا شروع کردم و در انتهای این نقد با سکانس پایانی سریال میفهمیم که حدس پاریس درست بوده و ماگرا در واقع به ویچ فایندرز و تامکتی جون و ملکه مربوط میشه و در واقع مارگرا از نسل و خونواده ی ملکه است و این دقیقا همون جذابیت در هر قسمته که ازش حرف میزدم.

برای فهمیدن صداقت یا خیانت مارگرا باید منتظر قسمت بعد بمونیم و مطمئنا اتفاقات بی نظیری منتظرمونه.

در ادامه بخوانید » نقد و بررسی قسمت ششم سریال see ; نقابی سفید بر چهره ای خاکستری