نقد و بررسی قسمت ششم فصل سوم سریال Westworld ؛ تولد دوباره رو جشن بگیریم؟ 

در ادامه توی نقد و بررسی قسمت ششم فصل سوم سریال Westworld از درگیری ویلیام با زندگی پوچ خودش صحبت میکنیم و از این هم میگیم که دلورس چطور یک دشمن جدید برای خودش تراشیده! اما قبل از اون بهتون بگم که اگه تازه به جمع ما اضافه شدید، میتونید نقد و بررسی قسمت به قسمت فصل سوم Westworld رو از اینجا و تئوری های مربوط به هر قسمت رو هم از اینجا بخونید.

وست ورلد ویژگی های خوب زیادی داره، اما یکی از اون ها که خیلی مهمه، رفتنش به عمق ذهن شخصیت هاش و نشون دادن هرج و مرجیه که اونجا رو فراگرفته. برای انجام اینکار فیلم ها و سریال های دیگه ممکنه از رویا یا توهمات بی توجیه استفاده کنن. ولی وست ورلد خوب بلده از ابزارهایی که داستان بهش داده به خوبی استفاده کنه. توی دنیایی که کل اون توسط هوش مصنوعی فوق قدرتمندی به اسم رحبعام اداره میشه، دیگه میشه قبول کرد که روانپزشکی هم پیشرفت هایی کرده باشه.

این باعث میشه که هیچکدوم از توهم های ویلیام اصلا برامون آنچنان غیرواقعی نباشن، چونکه قبلا توی دنیای وست ورلد ما چیزهای پیشرفته تری رو دیدیم و باورشون کردیم. اینکه بتونی توهم ها رو برای مخاطب باورپذیر کنی تا ازش برای شخصیت پردازی استفاده کنی کار مشکلیه، برای فهمیدنش میتونید به توهم کلارک کنت بالای قله ای که اسمش رو به خاطر ندارم توی فیلم man of stell برگردید. اونجا با توهمی طرفید که هیچ جوره قابل توجیه نیست!

فصل چهارم سریال وست ورلد تایید شد !

این همه گفتیم تا برسیم به توهمات ویلیام! توی قسمت چهارم، ویلیام با نقشه های دلورس به یک آسایشگاه روانی منتقل شد و حالا توی مسیر درمانش قرار داره. توی تک تک دیالوگ هایی که اد هریس ادا می‌کنه میشه باورش به پوچ بودن زندگی رو شنید.

پوچی زندگی که همش به خاطر نداشتن حس اراده و آزادی انتخابه. ولی یک موضوع مهمتر هم توی توهمات مطرح میشه، اینکه بنظر ویلیام کارهاش درست بوده یا غلط، یا به عبارتی کارهاش از اون فرد بهتری ساختن یا اینکه ویلیام الان تبدیل شده به یک هیولا!

در هر صورت هنوز هم ویلیام توی هزارتوی خودش گیر افتاده و داره مسیر رو برای خودش از قبل هم پیچیده تر میکنه، یا بهتره بگیم نمیخواد زیر بار حقیقت بره؛ همون‌طور که ویلیام جوان برای توجیه رابطه عاشقانش با دلورس، زیر بار حقیقت اینکه خودش انتخاب کرده بود که عاشق دلورس بشه نمیره و میگه دلورس برنامه ریزی شده تا هرکس قوطیش رو از روی زمین برداشت عاشقش بشه!

بهترین فیلم ها درباره تنهایی دنیای مدرن!(قسمت اول)

توی سمت دیگه داستان این قسمت کلون دلورس توی بدن شارلوت رو داریم که همه معادلات و نقشه های دلورس رو بهم زده. دلورس با فرض اینکه کپیِ خودش به خاطر گذشته یکسانی که باهاش داشته، در آینده هم توی تمام تصمیماتش همراهیش می‌کنه، کلون های خودش رو ساخت، اما دلورس این رو حساب نکرده بود که اتفاقات آینده و محیطی که قراره تصمیمات گرفته بشه هم به اندازه گذشته روی انتخاب های فرد تاثیر داره. همون چیزی که رحبعام هم کم داره.

اگه مطالب تئوری وست ورلد رو دنبال کرده باشید میدونید که رحبعام به دیتاهای پارک دلوس دسترسی نداره و عملا یک حفره توی پیشبینی هاش ایجاد شده. این حفره به خاطر اینه که افراد قبل و بعد از ورود به پارک زمین تا آسمون با خودشون فرق دارن؛ برای آدم ها سخته که وقتی خود واقعیشون رو آزاد میکنن، دوباره اون رو از بقیه پنهان کنم. بهترین مثالش هم ویلیام که اون رو قبل و بعد از ورود به پارک دیدیم و میدونیم عملا برای رحبعام غیرقابل پیش‌بینی شده.

بهترین فیلم های 2020 تا کنون ، که حتما باید آن ها را ببینید!

حالا دلورس هم توی شرایطی مثل شرایط رحبعام قرار داره. در حالی یکی از کلون هاش رو توی بدن شارلوت هیل قرار داده که اصلا هیچ ایده ای نداره که توی زندگی شارلوت هیل داره چه اتفاقاتی برای کلونش میوفته و این اتفاقات هم تاثیر مستقیمی روی انتخاب های آینده کپی دلورس دارن! بودن توی خانه شارلوت هیل، ارتباط داشتن با نزدیکانش جوری که نفهمن شارلوت هیل واقعی نیست، کار اونقدر دشواریه که حتی ممکنه برای موفق شدن توی اون، مجبور بشی که خود قبلیت رو کنار بزاری! کپی دلورس هم الان کاملا به ترکیبی از دلورس و هیل تبدیل شده. نه فقط از نظر ظاهری، بلکه از درون.

کپی دلورس هنوز به هدفش و قیام ربات ها باور داره، ولی دیگه حاضر نیست خودش رو برای اون فدا کنه، چون در حال حاضر افرادی هم توی زندگیش هستن که باید ازشون محافظت کنه! دوست داشتن یکی همون چیزهاییه که به زندگی انسان ارزش میبخشه، پس چرا برای اندروید ها اینطور نباشه؟

در حال حاضر یک دلورس شدیدا خشمگین و به معنای واقعی کلمه ترمیناتور مانند داریم که هنوز هدفش کاملا مشخص نیست ولی میشه حدس زد که قصد داره تا از کسی که اون رو به لونه شیر فرستاده انتقام بگیره! باید دید نبرد دلورس ها این وسط چطور از آب در میاد.

سریال The Last Kingdom آنچه در فصل دوم گذشت!!!

سمت دیگه داستان هم میو رو داریم که مشغول ریکاوریه تا توی دو قسمت باقی مونده بتونه خودی نشون بده. از نظر فیزیکی که دیدیم از پس یک گروه کامل از نازی ها برمیاد، ولی چالش اصلی میو رویارویی با یکی از همنوع های خودشه. بنظر میاد که میو ته دلش میدونه که توی این جنگ جبهه درست و غلطی وجود نداره. یا باید به حرف دلت گوش کنی و یا بکشی کنار.

میو هم که بنظرش دلورس با آوردن خودش وسط دنیای انسان ها و وارد نبرد شدن با اون ها، جون میزبان های زیادی رو داره بخطر میندازه، قصد داره تنها کاری که از دستش برمیاد رو بالاخره انجام بده، اگرچه هیچ تضمینی هم وجود نداره که سراک به وعده هاش عمل کنه، همونطور که هیچ تضمینی وجود نداره که دلورس برنده این نبرد باشه!

اگه بخوایم به یک جمع بندی برسیم میشه گفت با توجه به اینکه به قسمت های پایانی فصل رسیدیم، قسمت ششم فصل سوم Westworld کار خودش رو خوب انجام داد. یکم به نشون دادن ذهن شخصیت ها پرداخت که در مورد ویلیام هم واقعا گل کاشت، یک دشمنی جدید رو ایجاد کرد که ادامه داستان رو متحول میکنه، و تونست شخصیت های شکست خورده رو برای راند بعدی سرحال بیاره. دیگه جاناتان نولان و همسرش لیزا جوی باید همه زورشون رو بزنن تا توی قسمت های آخر نشون بدن وست ورلدمون هنوز همون وست ورلده.

در ادامه بخوانید » نقد و بررسی قسمت هفتم فصل سوم Westworld ؛ مقدمه ای بر اصلاحات!

ممنون از اینکه با نقد و بررسی قسمت ششم فصل سوم سریال Westworld همراه ما بودید. منتظریم تا نظراتتون درباره این قسمت رو همین پایین، توی کامنت ها بهمون بکید تا دربارش باهمدیگه صحبت کنیم.