نقد و بررسی قسمت سوم انیمه هشتاد و شش 86 Eighty six

با نقد و بررسی قسمت سوم انیمه هشتاد و شش 86 Eighty six در خدمت شما هستم. در این قسمت، شاهد پیشرفت انیمه نسبت به دو قسمت ابتدایی بودیم و وقایع این قسمت، نشون دادن که دیگه مقدمه چینی به پایان رسیده و از این به بعد، با اصل داستان مواجه خواهیم شد. حالا دیگه به اندازه ای از دنیای انیمه 86 اطلاعات داریم که آمادگی روبرو شدن با پیچش های اصلی داستان رو داشته باشیم. همچنین، قسمت سوم، از لحاظ مفهومی، بسیار کوبنده عمل کرد و پیام هایی به شدت سنگین رو انتقال داد.

در ادامه، با مجله وارونه همراه باشید تا به نقد و بررسی قسمت سوم انیمه هشتاد و شش بپردازیم. اگر هنوز قسمت های قبلی بررسی انیمه 86 رو نخوندید، پس روش کلیک کنید.

(نکته: بهتر است پیش از خواندن نقد و بررسی قسمت سوم انیمه هشتاد و شش آن را تماشا کرده باشید.)

روایت داستان از دو دیدگاه متفاوت با استفاده از تکرار

یکی از نکات انیمه 86 که به شدت قابل توجه و تحسینه، روایت داستان از دو دیدگاه مختلف هستش. به صورتی که در ابتدا، ما یه اتفاق، یا حتی یه دیالوگ ساده و جمع و جور رو از دید افراد جوخه اسپیرهد می بینیم. و بعد، دوباره همون رو از دید لنا مشاهده می کنیم. این تکرار، به طوریه که خسته کننده نیست و باعث نمیشه که بیننده حوصله ش سر بره. همچنین، این ترفند، فقط برای برخی از کلیدی ترین بخش ها استفاده شده. در نتیجه، شورش در نیومده و ازش استفاده بجایی میشه.

از این قسمت اگه بخوایم یه مثال بزنیم، قضیه “متاسفم” لنا مثال خوبیه. در اول این اپیزود، می بینیم که لفینگ فاکس (که هنوز اسم واقعیش مشخص نشده) در حالی که با یه فاجعه دست و پنجه نرم میکنه، صدای لنا رو میشنوه که هرگز فاجعه رو از نزدیک ندیده و حتی اگه اتفاق وحشتناکی بیفته، خطری اون رو تهدید نخواهد کرد. تنها کاری که از دست لنا بر میاد، اینه که بابت این حادثه وحشتناک بگه: “متاسفم.”

با همین چند لحظه کوتاه، ما کاملا میتونیم ببینیم و درک کنیم که چرا در ادامه لفینگ فاکس لنا رو به رفتار متظاهرانه متهم میکنه و چرا اصلا چنین دیدگاهی نسبت بهش داره.

از اونطرف، در آخر اپیزود، وقوع فاجعه رو به شکل کامل، از دید لنا میبینیم. احساس ناراحتی و عذاب وجدان اون رو درک میکنیم و درست زمانی که لفینگ فاکس به عنوان آخرین حرف، چیز وحشتناکی میگه، میتونیم حس کنیم که لنا، تازه از دروازه های جهنم عبور کرده و هنوز مسیر دیوانه کننده ای رو پیش رو داره.

همچنین بخوانید: درس های انیمه کاگویا-ساما: عشق جنگه
 نقد و بررسی قسمت سوم انیمه هشتاد و شش

از چنین لحظه ای گرفته، تا گپ شبانه لنا با جوخه اسپیرهد. همگی، تلاش در نمایش کلیدی ترین لحظات، به صورتی که هیچ شخصیتی تک بعدی به نظر نرسه، رو داشتن. در قسمت قبلی هم شاهد تکرار جالبی بودیم:

لنا، با تلاشش برای فرستادن اطلاعات در بین جنگ، شبیه مزاحم تازه کاری به نظر میرسه که با انجام دادن کارهایی، جوخه رو در معرض خطر قرار میده.

لنا، دوست داره تا رابطه خوبی با جوخه اسپیرهد داشته باشه و در میدان جنگ، کمک حال اونها باشه؛ به همین دلیل، از اونجا که نمیدونست ممکنه ارسال اطلاعات خطرناک باشه، سعی میکنه برای آندرتیکر اطلاعاتی رو ارسال کنه.

به نظر میرسه که این تکرار، بخش ثابتی از روایت انیمه هشتاد و شش محسوب میشه. و تا وقتی که سازندگان، شورش رو در نیارن و با استفاده های بیجا، مخاطب رو از این ترفند خسته نکنن، میشه گفت که با تکرارهای هوشمندانه، میتونیم شاهد پیشرفت شخصیت پردازی، و نمایش قابل باور حوادث باشیم.

واقع گرایی و تعادل در انیمه هشتاد و شش

انیمه هشتاد و شش، کاملا حواسش به میزان هر چیز هست؛ به همین دلیل، این قسمت، همزمان که خیلی دردناک بود، همزمان از شوخی هایی هم استفاده کرده بود. علاوه بر اون، در حالی که با قسمت اول، به نظر میرسید که قراره تمرکز اصلی انیمه، روی فضای جمهوری مگنولیا باشه، اما از قسمت دوم، مشخص شد که تمرکز اصلی روی جوخه اسپیرهد خواهد بود. (البته در صورت اضافه شدن شخصیت های جدید و همچنین پیچش های داستانی، در آینده ممکنه که این روند تغییر پیدا کنه.)

انگار که خود داستان هم کاملا آگاهه که در حال حاضر، اعضای گردان 86 جذابیت بیشتری برای مخاطب خواهند داشت تا مناطق 85 گانه جمهوری مگنولیا. به همین دلیل، خیلی هوشمندانه، در قسمت اول، یک تصور کلی از مردم جمهوری برای ما ایجاد شد و در ادامه، نه اینکه به گوشه رونده بشن، اما در مقایسه با گردان هشتاد و شش، از درخشش کمتری برخوردار هستن.

علاوه بر این تعادل قابل تحسین، واقع گرایی انیمه هشتاد و شش هم کاملا قابل تحسینه. از زیر سوال بردن شخصیت لنا با صحبت های لفینگ فاکس (که در ادامه بیشتر بهشون می پردازم.) گرفته تا تنظیم فضای کلی. یکی از ایراداتی که من به انیمه نوبلس یا نجیب زادگان وارد می کردم، این بود که انیمه، بدون اینکه نیاز باشه، و خیلی الکی، فضای تاریکی داشت. در صورتی که واقعا نیاز نبود.

مطلب پیشنهادی: بهترین انیمه ها درباره ویروس های کشنده

اما انیمه هشتاد و شش، برخلاف امثال نوبلس عمل کرده. (به دلیل تفاوت ژانر و موضوع اصلی، مقایسه این دو انیمه کار چندان درستی نیست؛ اما خواستم به انیمه ای جدید اشاره کنم که فضای مناسبی رو به نمایش نگذاشته بود.) در انیمه هشتاد و شش، صرفا قرار نیست که فلاکت انسان های گردان هشتاد و شش، یا تلاش های اسطوره وار لنا برای ثابت کردن آرمان های خودش رو ببینیم. لنا اسطوره نیست. و افراد گردان هشتاد و شش، با وجود تمام زجری که تحمل میکنن، در ته دلشون، امید وجود داره. (ممکنه برخلاف این به نظر بیاد، اما اگه امید کاملا از دست رفته بود، در این قسمت جمله “نمیخوام بمیرم” رو نمی شنیدیم.)

تعادل و واقع گرایی، باعث شده فضای انیمه Eighty six رو به شدت نزدیک به دنیای خودمون احساس کنیم. و زمانی که اتفاق وحشتناکی برای شخصیت ها میفته، صرفا نگیم که “این فقط یه داستان خیالیه؛ پس بیخیالش”. بلکه این اتفاق، فکر و ذکرمون رو به خودش مشغول میکنه. چون کم نبودن فجایعی که برای افرادی مثل افراد گردان هشتاد و شش در دنیای خودمون رخ دادن.

اگه بخوام به صورت مختصر بگم، میگم:

انیمه هشتاد و شش 86، به شدت درگیرکننده و ملموس است.

پیام های انیمه Eighty six

 نقد و بررسی قسمت سوم انیمه هشتاد و شش

در کنار انیمه هایی مثل ترور طنین انداز، انیمه 86 Eighty six جزء انیمه هایی بوده که هنگام تماشای اونها، احساس میکردم که ماجرا، روایت دنیای خود ماست. به همین دلیل، هر پیچش داستانی، هر لحظه غمناک، هر اتفاق و هر کلمه، به شدت برای من قابل لمسه و فکرم رو درگیر میکنه. (همونطور که در بالا گفتم.)

در حالی که از انیمه هشتاد و شش، تا حالا فقط سه قسمت منتشر شده، ولی موفق شده با همین سه قسمت، در مخاطبش احساس مسئولیت ایجاد کنه. اگه بگیم با اینکار، شاهکار کرده، الکی نگفتیم.

ما بابت هیچ کار نکردن و سکوت خود مسئول هستیم.

تا حالا برای ما بارها و بارها پیش اومده که در فضای مجازی، اخبار یا… متوجه یه حادثه تلخ بشیم. در این صورت واکنش ما چیه؟ احتمالا برای چند لحظه، اصلا چند دقیقه، متاثر میشیم. نچ نچ میکنیم و سر تکون میدیم. اگه اون اتفاق، دور از ما باشه، مدت زیادی فکرمون درگیرش نخواهد بود. چند روز؟ یه هفته؟ بلاخره باهاش کنار میایم.

ممکنه که در نگاه اول به نظر برسه که برخی حوادث، مربوط به ما نیستن و ما صرفا باهاشون به عنوان واقعیت هایی تراژدیک رفتار می کنیم که دیر یا زود فراموش شون می کنیم، اما اگه عمیق تر نگاه کنیم، می بینیم که هر چیزی ریشه ای داره. و ایجاد ریشه یک فاجعه، ممکنه به کوچکترین رفتار ما بستگی داشته باشه. کارهایی که انجام میدیم، و کارهایی که انجام نمیدیم.

همچنین بخوانید: بررسی انیمه حماسه تانیای شیطانی

در همین لحظه، ما اطلاع داریم که چندین نفر در سراسر دنیا، در حال زجر کشیدن هستن. ما با این موضوع، به عنوان واقعیتی “غیرقابل تغییر” رفتار می کنیم؛ در این صورت، ممکنه خیلی از ما، حواسشون به این نکته نباشه که تغییرهای بزرگ، با گام های کوچک شروع میشن. 

در این حالت، ما شباهت های زیادی به مردم جمهوری داریم. همگی در شرایط پر آرامشی زندگی می کنیم و همگی از رنج مردمانی باخبر هستیم. منتهی تفاوت بزرگی که وجود داره، اینه که مردم جمهوری، هرگز فکر نمیکردن که همنوعانشون در حال زجر کشیدن هستن. برای اونا، زجر کشیدن “خوک های انسان نما” یه امر عادی و طبیعی محسوب میشه. اما، چرا برای ما که عقیده داریم “همنوعانمون” در حال زجر کشیدن هستن، این امر عادی شده؟ آیا جایی برای دفاع از خودمون وجود داره؟

دروازه های جهنم باز می شوند: تو حتی اسم واقعی ما رو نپرسیدی!

 نقد و بررسی قسمت سوم انیمه هشتاد و شش

یکی از تصمیمات به شدت قابل تقدیر و هوشمندانه داستان انیمه هشتاد و شش، معرفی لنا به عنوان فردی آرمان گراست که به دنبال تغییر این سیستم ظالمه. تا آخر قسمت سوم، هم ما و هم لنا فکر می کردیم که واقعا هم چنین چیزی هست؛ اما مشخص شد که ممکنه حتی در باطن یک فردی که با تمام وجودش برای وقوع آرمانش، تلاش میکنه، کسی وجود داشته باشه که این آرمان ها براش اهمیت زیادی ندارن.

در حالی که لفینگ فاکس، لنا رو به رفتار متظاهرانه متهم میکنه، به رسم “آخرین ضربه رو محکم تر بزن!” به لنا حرف به شدت قابل تاملی میزنه:

“تو هرگز حتی اسم واقعی ما رو نپرسیدی!!”

این حرف لفینگ فاکس، عمیق تر از چیزیه که بشه فکرش رو کرد. و وحشت لنا از این حرف، نشان دهنده باز شدن درهای جهنم، و فشارهای شدید روانی هستش که در ادامه لنا تحمل خواهد کرد.

در حالی که به نظر می رسید لنا از عمق قلبش، به آرمان هاش باور داره و برای وقوع اونها، هر ریسکی رو به جان میخره. (البته ریسکی برای لنا وجود نداره. چون اینطور که معلومه، به دلیل پارتی کلفت، هر حرفی هم که بزنه برخورد آنچنانی باهاش نخواهد شد.) ولی کم کم تناقض ها، باعث شدن که ما دچار یه پرسش اساسی بشیم: “زمانی که خودمون رو با مهارت گول میزنیم و به خودمون دروغ میگیم، بدون اینکه حتی متوجه این قضیه بشیم، چه اتفاقی میفته؟”

مطلب پیشنهادی: بهترین والپیپرهای انیمه Code Geass

در حالی که در تمام مدت، لنا فکر میکرد که از صمیم قلبش، به عقایدش پایبنده، حالا ناگهان از اینکه همه چیز بسیار پوچ و دروغین به نظر میاد، وحشت زده شده. شخصیت اصلی کتاب جزء از کل استیو تولتز، خیلی مختصر میگه: “قرار گرفتن در وحشت دائمی، انسان را به جنون خواهد کشید.” و با توجه به حالاتی که از لنا دیدیم، دیگه روانی شدن هندلرهای قبلی چندان عجیب به نظر نمیاد.

در ادامه بخوانید »

دلایل تماشا کردن انیمه مونوگاتاری

آیا انیمه شبدر سیاه Black clover واقعا به پایان رسیده است؟

لنا، میتونه نمادی از اشخاصی باشه که احساس میکنن صادقانه، به دنبال تغییر هستن. این اشخاص، در نقطه مقابل افرادی که صرفا با “واقعیت” کنار میان، هستن. اما چه اتفاقی بیفته اگه یه لحظه تمام کارهایی که انجام دادن، زیر سوال بره و دیگه اون حس صداقت قبلی رو نداشته باشن؟

این سوال پراهمیت، سوالیه که در ادامه شاهد پاسخش در انیمه هشتاد و شش خواهیم بود.

نگاهی به برخی از سوالات و احتمالات انیمه هشتاد و شش Eighty six

یکی از نکاتی که در بررسی قسمت های قبلی، بهشون اشاره نکرده بودم، قضیه 129 روز و پایان دوران کار شین بود. به نظر میرسه که بعد از اتمام دوره خدمت، اعضای گردان هشتاد و شش، میتونن انتخاب کنن دوباره شهروند جمهوری بشن یا نه. (طبق صحبت های لنا.) اما خب با توجه به رفتار مردم و پیش زمینه ای که نسبت به افراد مظلوم هشتاد و شش دارن، احتمالا پذیرفتن زندگی در جمهوری، کار ناخوشایندی به نظر میرسه.

نکته دیگه، اینه که اصلا حکومت جمهوری، بر چه اساسی حدس میزنه که امپراطوری از بین رفته؟ و چرا مردم این حدس رو به عنوان حقیقت پذیرفتن؟ اون هم در حالی که در قسمت پیش، سر جلسه، استاد خیلی واضح، اشاره کرد که “ما احتمال میدیم که امپراطوری چند سال پیش از بین رفته.”

ممکنه که کل این جنگ، یه قرارداد از پیش تعیین شده باشه؟ که این وسط فقط انسان هایی مثل شین و جوخه اسپیرهد قربانی میشن؟

از اونطرف، در اواسط این اپیزود، اشاره شد که یکی از اعضای جوخه اسپیرهد، با یکی از مردم جمهوری ملاقات داشته که رفتار خوبی داشته. با توجه به واکنش لفینگ فاکس (به خاطر ندونستن اسم واقعیش عذاب وجدان دارم!) احتمالا شخص مذکور، خودش بوده. اما خب این ملاقات دقیقا چطور اتفاق افتاده؟ و چرا این موضوع برای لفینگ فاکس عصبانی کننده بود؟

تا حالا، سوالات بسیاری برای ما پیش اومدن که اشاره به همه اونها، خودش یه مقاله جدا  میطلبه! و با توجه به تائید ساخت فصل دوم انیمه هشتاد و شش، احتمالا در ادامه شاهد داستانی وسیع تر و سوالاتی بیشتر خواهیم بود.

امیدوارم که از نقد و بررسی قسمت سوم انیمه هشتاد و شش لذت برده باشید. نظر شما درباره انیمه Eighty six چیه؟ شخصا تا اینجا نمیتونم اشکال بزرگی بهش بگیرم!

در ادامه بخوانید: بررسی قسمت چهارم انیمه هشتاد و شش 86 Eighty six ؛ فاصله