قسمت دهم انیمه بلیچ “نبرد” لهن جدی و خشن تری نسبت به قسمت قبلی داشت و بجز چند شوخی کوچیک ما واقعا توی آسمون و زیر زمین شاهد نبردهای جدی بودیم. با بررسی قسمت دهم انیمه بلیچ جنگ خونین هزارساله با مجله وارونه همراه باشید.

برای مطالعه بررسی قسمت های دیگه انیمه بلیچ کلیک کنید.

بررسی قسمت دهم انیمه بلیچ جنگ خونین هزارساله

ایچیگو برای تعمیر زانپاکتوش به شدت به یکی از کاپیتان های جوخه صفر یعنی Oh-Etsu Nimaiya احتیاج داره و از قرار معلوم این کاپیتان هم چیزی از دیونگی نسبت به کاپیتان های قبلی کم نداره. اما خب اون کسیه که روح تمام زانپاکتوهارو به وجود آورده و انتظار داشتیم یکم بیشتر با شخصیتش آشنا بشیم. امیدواریم که حداقل توی قسمت های بعدی این اتفاق بیوفته.

مرتبط: بهترین انیمه های طولانی که حتما باید ببینید! لیستی که می توان تا آخر عمر با آن زندگی کرد! 

کاپیتان اونوهانا و زاراکی در اعماق جامعه ارواح نبرد خونینی رو راه انداختن، با داستانی شگفت‌انگیز. اونوهانا بارها زاراکی رو شکست میده، اما برای ارتقای توانایی هاش، همزمان مخفیانه اونو شفا میده و این برای اونوهانا عواقب بدی داره.

«نبرد» توی دنیای سیاه و نقره‌ای موکن، زندان مرکزی زیرزمینی جامعه ارواح، جایی که شمشیر خشن زاراکی با شمشیر صاف اونوهانا برخورد می‌کنه و جرقه های طلایی رو توی تاریکی به وجود میاره، آغاز می‌شه. زاراکی خون آلود تسلیم نمیشه، اما نمیتونه تعداد دفعاتی که توی این نبرد شکست خورده رو حساب کنه و در شگفته که چرا اونوهانا مدام اونو می کشه و شفا می ده. هرچقدر که بیشتر به یاد جنگ با اونوهانا در دوران کودکی میوفته، شمشیرش بیشتر به زخمی کردن اونوهانا نزدیک می شه. آیا فقط لذت خالص از این نبرد به زاراکی قدرت میده؟

زندانی در وجود خود

هزاران سال پیش اونوهانا آشفته به دنبال یه حریف شایسته می گشته و اتفاقی با زاراکی کوچیک و نحیف اما خطرناک مواجه میشه و زخم روی سینه اش که زاراکی بهش هدیه میده، بهش لذتی بی وصف میده. زاراکی هم میفهمه که بلاخره می تونه با اونوهانا لذت نبرد رو تجربه کنه و اصلا نمیخواد این لذت رو از دست بده. پس چه اتفاقی می افته؟ برای از دست ندادن این لذت، زاراکی قدرت خودش رو سرکوب میکنه تا باعث مرگ حریف شایسته ای که پیدا کرده نشه.

توی اولین نبرد، هر دو کاپیتان لذت نبرد رو در لبه توانایی های خودشون تجربه کردن، اما زاراکی جوان به دنبال دشمنی بود که جلوی قدرت اون حرفی برای گفتن داشته باشه و نمی خواست این احساس با کشتن اونوهانا از بین بره و به عمد خودش رو مهار کرد، کاری که از اون موقع تا الان انجام داده. اونوهانا تنها کسیه که از نظر قدرت به زاراکی نزدیک می شه و متوجه شده که هر بار که زاراکی توی نبرد به مرگ نزدیک می‌شه، کمی از مهار قدرتش کم می کنه. بنابراین اونو بارها و بارها می‌کشه و شفا می‌ده به این امید که زاراکی اوج قدرت و توانایی که داره رو رها کنه و از زندانی که برای خودش ساخته بیرون بیاد.

مرتبط: بهترین انیمه های شبیه بلیچ Bleach 

شفای زاراکی، اونوهانا رو به مرگ نزدیک تر میکنه و ما شاهد بانکای بی نظیر این کاپیتان هستیم. اونا مبارزه شونو توی یه حوض واقعی از خون ادامه می دن و زاراکی موفق میشه ضرباتش رو به اونوهانا وارد کنه و چنان لذتی رو تجربه می کنه که احساس می کنه در حال آب شدنه.

صدایی در تاریکی

چیزی که توی فصل جدید بلیچ زیاد دیدیم اسکلت بوده و این قسمت هم شاهدش هستیم. زاراکی این نبرد رو توی رویاهاش بارها و بارها انجام داده و در نهایت احساس می کنه که کلمه نبرد و شادی خالصش رو توی این نبرد دوباره یاد گرفته. زاراکی یاد گرفت که خودش رو سرکوب کنه درست همونطور که اونوهانا هنر شفا رو یاد گرفت، تا بتونن برای همیشه از نبرد لذت ببرن.

اما تنها یه کنپاچی می تونه وجود داشته باشه. دونستن اینکه زاراکی بزرگترین کنپاچی خواهد بود، خوشحالش می کنه حتی زمانی که ضربه آخر رو وارد می کنه. زاراکی که با حسرتی محسوس و بسیار سوزناک از اینکه نبردش درست زمانی که این شادی رو پیدا کرده به پایان رسیده به اونوهانا التماس می کنه که نمیره. اما اونوهانا سعادت مرگ برای رسیدن به هدفش رو داره. مهمتر اینکه، چیز دیگه ای هم بیدار شده. زاراکی صدایی رو که توی تاریکی طنین انداز میشه، می شنوه. این زنپاکوتو زاراکیه که بالاخره آزاد شده تا باهاش صحبت کنه.

آسائوچی ها

از طرفی نیمایا نسبتا نفرت انگیز، ایچیگو و رنجی رو توی گودال عمیق و تاریک و بسیار بزرگی که توی یه کلبه چوبی پنهون شده میفرسته و میگه که همه خانم‌های دوست‌داشتنی که دیدن در واقع زانپاکتو هستند، چیزی که اگر یه شینیگامی واقعی بودن، باید تشخیص می‌دادن. نیمایا اونارو متهم می کنه که خودشون اجازه دادن شمشیرهاشون توی نبرد با کوئینسی ها شکسته بشه، چون به اندازه کافی دوستشون نداشتن. زانپاکوتویی که عشق دریافت نمی‌کنه، به راحتی شکسته می‌شه.

توی گودال، ایچیگو و رنجی توسط زانپاکوتوها یا به عبارت دقیق‌تر آساوچی های عصبانی احاطه می‌شن. اینها زانپاکوتوهای بی نامی هستن که به طور موقت برای تمرین افراد توی آکادمی جامعه ارواح ایجاد شدن. تمرین مداوم شینیگامی جوهر روحش رو روی آسائوچی که زانپاکتوی شخصی سازی شده رو ایجاد می کنه، حک می کنه. شخصی که تمام آساوچی ها رو به وجود آورده کیه؟ نیمایا، که معلومه که هیچ تمایلی به ساخت یا تعمیر زانپاکوتو برای “بازنده ها” نداره. اگر رنجی و ایچیگو از گودال جون سالم به در نبرن، اونم شمشیرهاشون رو تعمیر نمیکنه. ازدحام آساوچی های خشمگین روی ایچیگو و رنجی هجوم میارن و درهای هودن بسته می شن.

مرتبط: بهترین والپیپرهای انیمه Bleach که باید آن‌ها را دانلود کنید! 

صحنه پایانی رو از دست ندید

به نظر می رسه اپیزود با خروج زاراکی در روشنایی روز به پایان می رسه، اما این پایان این قسمت نیست. تیتراژ پخش میشه تا حس گذر زمان رو به ما بده و بعدش ما به هودن برمی‌گردیم. دقیقاً 71 ساعت و 48 دقیقه می‌گذره… سه روزه که ایچیگو و رنجی با آساوچی های بی‌چهره، شبح‌مانند، اما خشن مبارزه می‌کنن و نیمایا حکمش رو صادر کرده. رنجی موفق شده، اما ایچیگو شکست خورده. این یه محدودیت زمانی نیست، یه محدودیت احساسیه. هیچ آساوچی ایچیگو رو انتخاب نکرده بود. رنجی یه شینیگامیه و ایچیگو… نه.

در ادامه بخوانید: تفاوت بین انیمه و کارتون ؛ انیمه با کارتون چه فرقی دارد؟ 

نیمایا ایچیگو رو به عنوان یک انسان معمولی بدون زانپاکوتو از حضور توی جامعه ارواح محروم می کنه و قاطعانه از تعمیر زانگتسو امتناع می کنه، چون ایچیگو یه شینیگامی “جعلی” هستش. نیمایا با یه اشاره ایچیگو رو به زمین می فرسته. ایچیگو باید ریشه های خودش رو پیدا کنه، حتی اگر انجام این کار به این معنی باشه که دیگه هرگز به جامعه ارواح برنگرده، چون با این موقعیت نمیتونه به کسی کمک کنه.

با اینکه نیمایا ممکنه نفرت انگیز به نظر برسه اما هنوزم برای شناخت بیشترش مشتاقیم، این کاپیتان عجیب و غریب بدون هیچ تردیدی کسی رو از جامعه ارواح بیرون کرد که توی جنگ با کوئنسی ها همه چشم به راه اومدنش بودن. ایچیگو تا حالا برای ما و جامعه ارواح یه قهرمان بوده، اما نیمایا حاضر نمیشه زانپاکتوی این قهرمان رو تعمیر کنه!

در ادامه بخوانید » بررسی قسمت یازدهم انیمه بلیچ جنگ خونین هزار ساله