نقد انیمه هشتاد و شش ؛ قسمت 6 و 7

با بررسی قسمت هفتم و هشتم انیمه هشتاد و شش در خدمت شما هستم. اول از همه، بابت تاخیر عذرخواهی می کنم. و اینکه، پیشنهاد می کنم در صورتی که بررسی سایر قسمت های انیمه Eighty six رو در مجله وارونه نخوندین، حتما اینکار رو انجام بدید.

تا قسمت پنجم، در بررسی ها مدام یادآوری می کردم که انیمه 86 قسمت به قسمت پیشرفت می کنه. اما این دو قسمت جدید، با وجود اینکه جذابیت داشتن و بسیار خوب بودن، اما تا حدودی این روند رشد و پیشرفت انیمه رو متوقف کردن. که در این بررسی، قراره بهشون مفصل بپردازیم. با ما همراه باشید.


بررسی قسمت ششم انیمه Eighty six

 انیمه هشتاد و شش

قسمت انیمه 86، شروع بسیار سوال برانگیزی رو داشته. در ابتدا، ما شین رو در دوران کودکی می بینیم که در یک روز برفی، با جنازه برادر بزرگش، شوری نوزن روبرو میشه. جنازه ای بدون سر؛ که نشان دهنده دزدیده شدن مغز برادر شین توسط لژیون ها بوده. البته، در زمان حال هم شاهد بلک شیپی با مغز برادر شین بودیم که کاملا این موضوع رو قطعی اعلام میکنه. سوال مهمی که پیش میاد، اینه که چرا شوری، شین یا آندرتیکر رو سرزنش میکنه؟ واقعا شین چه کاری کرده؟

در ادامه، ما یکی از شب های نسبتا شاد جوخه اسپیرهد رو می بینیم. که مثل همه قسمت های انیمه هشتاد و شش، خیلی طول نمی کشه که این خنده ها، به شکلی بسیار ناگهانی، به یه فاجعه در میدان جنگ متصل میشن. و در کمال ناراحتی، جوخه اسپیرهد، دو عضو دیگه رو از دست میده.


مطلب پیشنهادی: بهترین انیمه ها برای دخترها که می توانند از تماشایشان لذت ببرند! 


 انیمه هشتاد و شش

قسمت ششم، تا اینجا سنگین ترین بار احساسی رو داشته. نورپردازی این قسمت، بیشتر از همیشه تاثیرگذار بوده. و ما، شاهد استفاده از رنگ هایی مثل خاکستری و یا آبی تیره بودیم. که این اپیزود، با استفاده از این رنگ ها، به خوبی موفق شد در کنار موسیقی متن، احساس غم رو منتقل کنه. مرگ دایا، درست مثل مرگ کایه، چیزی نبوده که انتظار وقوعش رو به همین زودی داشته باشیم. و از اونجا که آشنایی زیادی هم باهاش داشتیم، بسیار تاثیرگذار واقع شد.

حرف های زیادی درباره قسمت ششم ندارم. و سعی کردم که بیشتر تمرکزم در این مطلب رو، روی قسمت هفتم بذارم. که در ادامه، بهش حسابی پرداختم.


بررسی قسمت هفتم انیمه 86

تا این قسمت، همه قسمت های انیمه هشتاد و شش، روند مشابهی رو طی کردن: ما برای دقایقی، خنده های جوخه اسپیرهد رو می بینیم. سپس، ناگهان به جهنم جنگ پرتاب میشیم. و بعد، یکی از افراد جوخه، به شکلی غمناک جونش رو از دست میده. (البته در این مورد استثنائاتی هم وجود داشتن.) و بعد، لنا رو می بینیم که در حال تلاش برای به وقوع پیوستن آرمان هاش هست.


همچنین بخوانید: بهترین انیمه های خون آشامی


با توجه به ریتم کند انیمه 86، اما روایت بسیار پر جزئیات اون، تا قسمت ششم، ما مجذوب انیمه هشتاد و شش شده بودیم و تحت تاثیر کوچک ترین اطلاعاتی که بهمون منتقل می کرد میشدیم.

اما حالا هفت قسمت گذشته. و ما کم کم، برخلاف قسمت اول که نمی تونستیم راحت جزئیات زمان و مکان رو درک کنیم، حالا به سبک داستانگویی انیمه 86 عادت کردیم. و اینجاست که دیگه اون روند قبلی، نمیتونه همه مخاطبین رو برای مدت های دراز راضی نگه داره. هدف من از این مقدمه، اینه که انیمه هشتاد و شش رو بکوبم؟ اصلا! اتفاقا، میخوام برای مسیری که در پیش گرفته، تحسینش کنم.

قسمت هفتم انیمه Eighty six حکم یک شروع تازه را دارد

در قسمت هفتم، ما دیگه کاملا میتونیم ریتم کند داستان رو احساس کنیم و دیگه به اندازه قبل گیج نمیشیم. اینجاست که مخاطب ممکنه از خودش بپرسه: خب، الان این اثر دقیقا میخواد چی بگه؟ چرا من باید دنبالش کنم؟

خوشبختانه، انیمه گردان هشتاد و شش حواسش به این نکته بوده. همونطور که در این قسمت فهمیدیم، نیروهای کمکی که لنا برای فرستاده شدنشون به جوخه اسپیرهد تلاش می کرد، فقط در صورتی اعزام میشن که حتی دیگه یک نفر هم از جوخه نمیره. به عبارت دیگه، حکومت مگنولیا، کاملا از اینکه در آخر، لژیون ها دست بالا رو دارن، آگاهه. و دست به اقدام جالبی (بخونید کثیف) زده:

هدف از جنگیدن گردان هشتاد و شش در برابر لژیون ها، این نیست که جمهوری در جنگ پیروز بشه. هدف، این نیست که به قیمت پیروزی، مردم منطقه هشتاد و شش، همگی در جبهه باشن و لژیون ها رو شکست بدن. هدف اینه که مردم هشتاد و شش، مدت ها وجود داشته باشن تا بتونن صرفا در مقابل لژیون ها بایستن. در نتیجه، حرف های خوشبینانه ای که مردم مناطق 85گانه هر روز می شنون و باور می کنن، صرفا دروغ هایی هستن برای راضی کردن جامعه. اینکه همه فکر کنن همه چیز خوب و آروم پیش میره و جنگ دو سال دیگه تموم میشه.

البته آلباها، تنها کسایی نیستن که بهشون دروغ گفته شده. افراد جوخه اسپیرهد هم جزء همین دسته هستن. در قسمت هفتم، متوجه شدیم که بازنشستگی ای که ازش در قسمت های قبلی صحبت میشد، هرگز اتفاق نمیفته.


مطلب پیشنهادی: آموزه های انیمه های شونن در دنیای واقعی ؛ چی یاد گرفتی؟ 


حالا رونمایی از چنین حقیقتی در انیمه هشتاد و شش چه ربطی به حواس جمع سازنده برای جذب مخاطب داره؟

 انیمه هشتاد و شش

حالا رونمایی از چنین حقیقتی در انیمه هشتاد و شش چه ربطی به حواس جمع سازنده برای جذب مخاطب داره؟ همونطور که در بالا گفتم، انیمه هشتاد و شش، تا قسمت هفتم، روند نسبتا یکسانی رو در همه اپیزودها پیش گرفته بود. “خنده، جنگ، مرگ و از سرگیری همه چیز.” به همین دلیل بود که ممکن بود برخی مخاطبان، چندان جذب این انیمه نشن. اما قسمت هفتم، تازه فلسفه و عمق این روند رو به نمایش گذاشت. در حالی که ممکن بود قضیه “خنده، جنگ، مرگ و از سرگیری همه چیز.” در قسمت های اول، احساس کمبود ایده و داستان جدید رو در بیننده به وجود بیاره، قسمت هفتم، توضیح داد که اصلا چرا با وجود هزاران خط داستانی که میشد تصور کرد، ما در هر قسمت، شاهد این روند هستیم.

همین ریتم کند، و استفاده از داستان مشابه (اما همزمان منحصر به فرد) در هر اپیزود، فرصت بسیار مناسبی رو برای پرداختن به تک تک شخصیت ها، به ویژه افراد جوخه اسپیرهد، فراهم کرد. به همین دلیل، ما با تک تک شخصیت های فرعی در حال حاضر به خوبی آشنایی داریم.

 انیمه هشتاد و شش
یک کشف نگران کننده: به نظر میرسه هر کسی که در این بخش از اپنینگ، در وسط قرار میگیره، خیلی زود میمیره. اول کایه، بعد دایا، و حالا هم…

البته یه نکته رو باید حتما در نظر داشت. و اون هم اینه که انیمه هشتاد و شش، در همین هفت قسمت، بذرهای بسیار بسیار زیادی رو کاشته. بنابراین، احتمال میدم که داستان “خنده، جنگ، مرگ و از سرگیری همه چیز.” در همین قسمت هفتم به پایان رسیده باشه. چون که نیمه اول این فصل که تموم شده. و مخاطب امروز هم دیگه اونقدرا حوصله نداره که کل یک فصل (+ فصل های بعدی) رو به تماشای تکرار پر رنج روزهای زندگی افراد یک جوخه بپردازه. حس می کنم که انیمه 86، در ابتدا از این ریتم کند، و داستان های مشابه استفاده کرده تا بتونه به تک تک شخصیت ها بپردازه، دنیای داستان و قوانین اون رو به شکل کامل معرفی کنه، اطلاعات پایه رو به مخاطب بده، و بعد، درست مثل انفجارهایی که وسط خنده های جوخه اسپیرهد صورت می گرفت، ناگهان ما رو به وسط داستان پرتاب کنه. ممکنه این روش، چندان برای بعضی از مخاطبان، ناخوشایند باشه. به خصوص با توجه به اینکه ما در حال حاضر، آثاری مثل Attack on titan رو دیدیم.

چرا برخی مخاطبان پارت اول فصل آخر انیمه اتک آن تایتان را دوست نداشتند؟

که از همون ابتدا، ما رو به قلب داستان میبرن. در طول سری، شخصیت ها و دنیا رو معرفی می کنن و… . خب، این روش، همیشه هم جواب نمیده. شخصا عقیده دارم با وجود اینکه انیمه هشتاد و شش می تونست بهتر از این هم بشه، اما نمیشه اینکه روش درستی رو با توجه به ایده کلی و داستانش انتخاب کرده رو هم انکار کرد.

انیمه 86 تا حالا برای چه چیزهایی مقدمه چینی کرده؟

همونطور که در بالا گفتم، احتمالا انیمه هشتاد و شش، از قسمت هشتم به بعد، رویه “خنده، جنگ، مرگ و از سرگیری همه چیز.” رو دچار یه سری تغییراتی میکنه. و صحنه بعد از اندینگ قسمت هفتم، کاملا گواهی بر این ادعا هست. هیچ انسانی در این بخش دیده نمیشد، اما در عوض با چیزهای ترسناک تری روبرو بودیم. همچنین، من متوجه شدم که فقط مکان وقوع این اتفاقات در ابتدای این سکانس اعلام شد؛ و خبری از زمان نبود! بنابراین، با توجه به سبک روایتی هم که انیمه هشتاد و شش داره، نمیشه حدس زد که این اتفاقات، مربوط به آینده میشن یا… . از اونجا که سکانس پساتیتراژی قسمت هفتم به شدت هیجان انگیز بود، و نشون میداد که قراره شاهد شروع تازه ای باشیم، تصمیم گرفتم که در این بررسی، دوباره به بذرهایی که انیمه هشتاد و شش تا حالا کاشته، نگاهی داشته باشم.

  • در قسمت دوم، زمانی که لنا برای دانشجویان سخنرانی می کرد، ما مردی ساکت رو مرموز رو دیدیم که به نظر می رسید جزء درجه داران باشه. خب، اصولا در انیمه، زمانی که یک نفر رو در ابتدا به این شکل می بینیم، میتونیم مطمئن باشیم که در ادامه، قراره شاهد نقش این شخص در داستان باشیم.
  • برادر شین! شخصیتی که به شدت سوالات مختلفی درباره ش مطرح هست. چطور کشته شد؟ چرا شین رو سرزنش میکنه؟ آیا اون بود که در خاطرات شین در حال خفه شدن بود؟ و… .
  • مرگ موقت آندرتیکر دقیقا چطور اتفاق افتاد؟ برادرش چه نقشی در اون داشته؟
  • در سکانس پساتیتراژی قسمت هفتم، به نظر می رسید که جاگرنات ها در وضعیت خوبی قرار ندارن. همچنین، یک لژیون بزرگ رو دیدیم. که حدس میزنم در واقع شوری نوزن باشه.
  • یه نکته جالب دیگه، این بود که در خاطرات شین، ما یکبار برادرش رو دیدیم که بهش لبخند میزنه. و کتاب شوالیه جمجمه هم در کنارش قرار داره! احتمالا نام این کتاب، اشاره ای داره به علامت جاگرنات برادر شین.

مطلب مرتبط: انیمه سگ های ولگرد بانگو ؛ سوالاتی که باید پاسخ داده شوند!


سخن پایانی بررسی قسمت ششم و هفتم انیمه 86 هشتاد و شش Eighty six

انیمه 86 در این دو قسمت جدید، موفق شد تا مثل همیشه، جذاب به نظر برسه. اما، همونطور که در ابتدای متن گفتم، در مقایسه با قسمت های قبلی، به جز در زمینه پردازش به شخصیت ها، پیشرفت چندانی نکرده. به هر حال، این موضوع، چیزی از ارزش این انیمه کم نمیکنه. منظورم این نیست که “حالا مهم نیست اگه پیشرفت هم نکرده باشه.” نه. منظور من اینه که قسمت هفتم، بیشتر شبیه یه نفس عمیق قبل از دویدن هست. بلاخره، پیشرفت و قدم برداشتن به سمت جلو، تنها نکته مهم نیست. خیلی از آثار، به دلیل “نفس عمیق” نکشیدن در اواسط کار دچار افت شدن.

همچنین جا داره از دو قطعه پیانوی قشنگی هم که در ابتدای قسمت ششم و هفتم پخش شدن هم یاد کنیم.

نظر شما درباره انیمه 86 چیه؟ چه تئوری هایی درباره این انیمه در ذهن دارید؟ شما میتونید نظر خودتون رو با ما و سایر دوستان به اشتراک بذارید.

در ادامه بخوانید: بررسی قسمت هشتم و نهم انیمه 86 Eighty six ؛ بدرود