نقد انیمیشن soul روح

با نقد انیمیشن soul روح در خدمت شما هستیم. اما قبل از نقد و بررسی انیمیشن روح، اطلاعات جامعی از این انیمیشن زیبا که جادویی دیگر از پیکسار محسوب می شود را شرح می دهیم. در ادامه با نقد انیمیشن soul روح با ما همراه باشید.

نویسنده و کارگردان: پیت داکتر

تهیه کننده: دانا لی مورای

مدیر فیلمبرداری: مت آزبوری/ یان مگیبن

صداپیشگان: جیمی فاکس/تینا فی

تاریخ انتشار: 25 دسامبر 2020 میلادی توسط دیزنی و پیکسار

هزینه و فروش گیشه (تا اولین هفته اکران): 150 میلیون دلار/ 8 میلیون دلار فروش جهانی از 8 کشور و 6 میلیون دلار فروش در سینماهای چین( در مجموع 14 میلیون دلار در هفته افتتاحیه)

واکنش منتقدین: 96% از راتن تومیتوز/ 85% از متاکریتیک/ 8.2 از IMDB

نقد انیمیشن soul روح

نقد انیمیشن soul روح

“روح”جدیدترین انیمیشن استودیو پیکسار و ذهن خلاق پیت داکتر، اثری است که تا مدت ها فراموش نمیشود. در بررسی قبل از پرداختن به مسائل فنی، می خواهیم به این برسیم که خود فیلم درباره چیست؟ درباره مرگ یا زندگی کردن؟

مسائل مطرح شده در فیلم مسائل پیش پا افتاده ای نیستند. وقتی درباره مرگ صحبت میکنیم درباره موضوع ساده ای صحبت نمیکنیم، داریم درباره مخوف ترین و تاریک ترین و دست نیافتنی ترین مسئله زندگی، و دلیل معنای زندگی صحبت میکنیم. زیرا موجودات، به مرگ دست پیدا نمیکنند بلکه این مرگ است که آن ها را در چنگال خود میگیرد. مرگ دلیل تمام تقلاهای بشریت است، مرگ همان مسئله ای است که حتی ذهن کنجکاو نابغه ترین فلاسفه تاریخ از کشف معنای آن عاجز است. در واقع اینکه یک انیمیشن دست به چنین شجاعتی بزند و این ایده را مورد بررسی قرار بدهد، جای تحسین بسیاری دارد.

مرگ، کانسپتی است که در سینما بارها و بارها مورد بررسی قرار گرفته است و آثار زیادی هم چه باکیفیت و چه نازل درباره آن تولید شده اند. مرگ، عنصری است که انسان هرچقدر هم که به انتهای دانش نزدیک شود، نمیتواند به آن دست پیدا کند. مرگ مانند نسخه بی انتهای یک بازی موبایلی است، ما هرچقدر که آیتم های ارزشمند داشته باشیم و هرچه قدر که در بازی موانع را پشت سر بگذاریم باز هم به انتهای بازی نمیرسیم. درواقع ما هیچ وقت قرار نیست مرحله را به پایان برسانیم.


همچنین بخوانید: انیمیشن های برنده اسکار ؛ بهترین انیمیشن های دهه را بشناسید!


اما واقعیت وحشتناک مرگ اصلا این نیست، واقعیت اصلی این است که ما هرچقدر هم که کوله بارمان از انواع و اقسام وسایل برای عبور از موانع پر باشد، در آخر باید در بازی بمیریم. درنهایت ما در بازی محکوم به شکست هستیم، محکوم به اینکه این واقعیت وحشتناک روزی به سراغ مان خواهد آمد. حالا این تمثیل را به زندگی واقعی تعمیم دهید تا متوجه عمق وحشتناک ریشه دوانده مرگ در انسان ها شوید و وقتی که فیلمی با این موضوع ساخته میشود باید حواسش جمع باشد تا جایی غیر منطقی نباشد.

اما انیمیشن “روح” چه کاری با این ایده داستانی انجام داده است؟ آیا توانسته مرگ را به درستی نشان دهد؟ جواب کوتاه به این سوال “بله” است. البته نوع پرداخت مرگ در این انیمیشن به چنان شیوه هنرمندانه ای صورت گرفته که فقط باید به تماشایش نشست. نوع مرگی که پیت داکتر به آن پرداخته هم جنبه تاریکی دارد و هم پرشده از پیام های معناداری است که تماشای چندباره آن را هم ممکن میکند.

درواقع در یکی از سکانس های فیلم وقتی که سرگذشت زندگی جو گاردنر در یک تالار نمایش داده میشود ما شاهد زندگی بی معنی وی طی این چند دهه هستیم. اینکه او چقدر ساده لحظات خود را هدر می‌داده و کوچکترین توجهی هم به این مسئله نداشته است. این سکانس به قدری تاثیر گذار است که حتی خود شخصیت اصلی طی دیالوگی به شخصیت “22”، میزان باطل بودن و پوچ بودن زندگی اش را به وی یادآور میشود. اینکه یک عمر به بطالت زندگی کنی و متوجه نباشی یک مسئله است و اینکه تمام این لحظات پوچ را در یک آن ببینی مسئله دیگری است. تاثیر عمیقی که این لحظه روی جو گاردنر میگذارد جبران شدنی نیست، و این تاثیر در تمام لحظات بعدی جو گاردنر نمایان میشود و باعث میشود تا حتی تصمیم گیری پایانی اش هم تحت شعاع قرار بگیرد. این سکانس و سکانسی که برگ درختی روی دستان جو گاردنر می افتد، به خوبی اهمیت زندگی کردن را یادآور میشود.

اهمیت اینکه این فرصت باقی مانده برای زندگی کردن را نباید تلف کرد، نباید چون واقعیتی به نام مرگ وجود دارد، زندگی را باخت. زیرا همه ما میدانیم که دنیا پر از اخبار بد است، روزانه عده زیادی کشته می‌شوند، اما این تمام ماجرا است؟ یعنی به جز این چنین مسائلی، دیگر دنیا جلوه دیگری ندارد؟ خب شاید فکر کنید این گزاره ها ربطی به نقد انیمیشن ‘Soul’ روح ندارد اما اتفاقا در اشتباهید، و آن را با یک مثال به شما نشان میدهم. فکر میکنید دلیل اینکه شخصیت «۲۲» علاقه ای به زندگی کردن (با تاکید روی کلمه زندگی کردن) نداشت چه بود؟ چون آماده نبود؟ یا کارت ورود به سیاره زمین اش آماده نشده بود؟ خب هیچ کدام. درواقع دلیل اینکه وی هیچ علاقه ای به زندگی کردن نداشت این بود که وی سیاره زمین را مکانی غیر قابل زندگی می‌دانست و این حرف من نیست، بلکه در طول فیلم چه به صورت دیالوگ های واضح و چه به صورت سرنخ دادن به مخاطب، این مسئله را نشان میدهد. بله دلیل عدم علاقه وی برای زندگی کردن انسانها بودند و این یکی از سرنخ ها و کنایه های ریزی است که در طول فیلم گنجانده شده است چون هرچه نباشد این انیمیشن، یک اثر عمیق است و دلیلی ندارد به چنین جنبه هایی نپردازد.


همچنین بخوانید: 10تا از بهترین انیمیشن ها با موضوع حیوانات!


درواقع “روح” به ما میگوید که دلیل و معنای زندگی و در تعریف دیگر دلیل اینکه زندگی کردن لذت بخش است، مرگ است. جو گاردنر پس از اینکه متوجه زندگی بی هدف و پوچش میشود تمام فکر و ذکرش این میشود که سریع تر به خانه برگردد تا بتواند به رویایش برسد، “22” وقتی لذت زندگی کردن را در لمس یک برگ حس میکند دیگر برایش اهمیت ندارد دنیا چطور جایی است او فقط میخواهد تا آن را تجربه کند.

اما جو گاردنر فقط به خاطر رسیدن به آرزویش و زندگی کردن تقلا نمیکند بلکه یکی دیگر از پیام های فیلم این است که نباید زندگی را وابسته به یک هدف کرد، نباید تمام فکر و ذکرمان مشغول رسیدن به یک هدف باشد، تازه ما نمیدانیم، شاید اصلا هدف خوبی هم نباشد. یکی از مسائلی که انیمیشن روح میخواهد به مخاطب بفهماند این است که حتی اگر فکر میکنید که تمام زندگیتان باید دنبال رسیدن به یک هدف و رویا باشید، خب نباید چنین کاری کنید.

جو گاردنر به این دلیل زندگی شخصی اش اصلا خوب نبود که تمام دل مشغولی اش جاز بود و بس. او از اینکه نتوانسته بود در فلان سالن اجرا کند یا نتوانسته بود به هنرمند مشهوری تبدیل شود بسیار ناراحت بود، خب ما هم اگر در زندگی به چیزی نرسیم ناراحت می‌شویم اما این باعث میشود تا دست از تلاش بکشیم؟ جو گاردنر مدت طولانی ای از زندگی اش را وقف جاز کرد ولی نمیدانست که این کار فقط به خودش صدمه میزند. حتی وقتی وی موفق میشود در سالن رویایی اش اجرا کند، چند ساعت بعد از این پیروزی تاریخی در زندگی اش، از هدفش دلزده میشود.چون ارزش سالها عمر باارزش، از اجرا در یک سالن مشهور شهر خیلی باارزش تر است.

انیمیشن روح میخواهد به ما بگوید که مرگ را باید جدی گرفت، زیرا مرگ دلیل وجودی زندگی است. مرگ و زندگی شاید دو کلمه از دو دنیای متفاوت باشند اما خالق هر دو کلمه یکی است و این زیباترین تضادی است که در زندگی با آن مواجه میشویم. انیمیشن “روح” چنین اثر زیبایی است.

ادامه نقد انیمیشن soul روح

بیاید کمی در مورد استودیو پیکسار صحبت کنیم. استودیو پیکسار از آن استودیو هایی نیست که هر چند سال یکبار، اثری خیلی خوب را خلق کنند و بعد از آن تا چندسال دوباره در انزوا باشند (بله منظورم استودیوهای “دریم ورکز”، “بلواسکای” و حتی “دیزنی” است) ،بلکه پیکسار به چنان درجه ای از بی نقص بودن رسیده که فقط استودیو “جیبلی” است که میتواند شانه به شانه آن قله ها را فتح کند و توانایی شکست دادنش را داشته باشد( که به احتمال زیاد همینطور است).


همچنین بخوانید: چرا انیمیشن مولان بدترین لایو اکشن دیزنی تاکنون است؟


در واقع اگر این استودیو اثر جدیدی را روانه سینماها کند بعید است جایزه اسکار در شاخه بهترین انیمیشن سال به آنها نرسد. اما این استودیو افت هم داشته است، مثلا بین سالهای 2010 (به استثنای “اسباب بازی های 3”) تا 2015 انیمیشن هایی تولید میکرد که در حد و اندازه های این استودیو نبود (فقط یک جایزه اسکار طی پنج سال! برای “دلیر”)، هرچند در ادامه به روال قبلی خود برگشت (5 جایزه اسکار برای 4 فیلم بلند و یک فیلم کوتاه طی پنج سال به صورت رگباری!). درواقع اگر بخواهیم درباره جوایزی که این استودیو کسب کرده صحبت کنیم به یک لیست فوق العاده بلند نیاز داریم اما اگر فقط مهم ترین جایزه را مدنظر قرار دهیم به سلطه این استودیو بر صنعت انیمشن سازی حداقل در بخش جوایز پی میبریم. بنابراین از سال 2010 تا سال 2020 (با احتساب “روح” که قطعا برنده امسال خواهد بود)، طی یک دهه فقط سه بار برنده نشده است.

!meh

اما بیایید در ادامه نقد انیمیشن soul روح کمی هم درباره “پیت داکتر”، نویسنده و کارگردان این انیمیشن صحبت کنیم. پیت داکتر که بعد از “جان لستر” هم اکنون مهم ترین مهره استودیو پیکسار است، سابقه فوق العاده درخشانی در این صنعت دارد، از نویسندگی چندتا از مهم ترین آثار تاریخ پیکسار گرفته: “اسباب بازی ها 1″، “کارخانه هیولاها”، “وال-ای” تا نویسندگی و کارگردانی محبوب ترین و تحسین شده ترین آثار پیکسار: “بالا” و “درون و بیرون” که برای این دوتا، اسکار بهترین انیمیشن سال را گرفت.

کانسپت آرت چند سکانس آغازین و میانی انیمیشن “روح”

درواقع پیت داکتر، پس از6 نامزدی اسکارش که دوتایش را برنده شده هم اکنون میتواند در بهترین حالت دو جایزه بهترین انیمیشن و فیلمنامه را تصاحب کند و در محتمل ترین حالت سومین اسکارش را به دست می آورد. اینها افتخارات مردی است که یک تنه چندتا از درخشان ترین آثار این استودیو را خلق کرده است، بنابراین اگر قبل از دیدن این فیلم، با او آشنایی داشته باشید خوب میدانید که خلق چنین آثاری اتفاقی نیست و اصلا متعجب نمیشوید.


همچنین بخوانید: انیمیشن های شبیه THE CROODS ؛ ماجراجویی هایی از یک جنس


پیت داکتر(چپ) و تهیه کننده دانا لی(راست) در اتاق فکر پیکسار

اما درباره خود فیلم، پیت داکتر اثری را خلق کرده که در تمام ابعاد انیمیشن سازی درخشان است. از فیلمبرداری جذاب و مفهومی آن گرفته تا دقت دیوانه وار به طراحی جزییات. بنابراین ابتدا از فیلمنامه صحبت میکنیم. پیت داکتر در این بخش از ترفند آشنا، اما هوشمندانه ای استفاده کرده است: پیرنگ های مختلف داستانی. درواقع فیلمنامه “روح” دارای چندین پیرنگ مختلف است که در زمان و مکان دقیق خود مورد استفاده قرار میگیرند. اما دلیل آن چیست؟ برای پاسخ به این سوال باید از سه جنبه به آن نگاه کرد: اول اینکه پیت داکتر اگرچه دست روی موضوع بسیار حساسی گذاشته است اما باید حواسش به مخاطبان کم سن و سال تر هم باشد، زیرا یکی از سیاست های همیشه جواب پس داده دیزنی و پیکسار توجه به داستان در عین مناسب بودن برای بچه ها است. درواقع پیت داکتر برای اینکه حوصله مخاطبان غیر بزرگسال فیلم سر نرود چنین تصمیمی را اخذ کرده است.

دومی اما این است که اعضای استودیو پیکسار هرچقدر هم که در پرداختن به مضامین بزرگسالانه به شکلی که برای افراد کم سن و سال مناسب باشند استاد باشند، اما جایی بالاخره این مساله به ضررشان تمام میشود (البته نه از حیث فروش).

اما قبل از اینکه به این مورد بپردازیم، مورد سوم را بررسی میکنیم و آن هم چیزی نیست جز حفظ جذابیت و کشش داستان. استفاده از این تکنیک فیلمنامه نویسی امری عادی است و حتی آنقدر کارساز است که تقریبا 99% فیلم هایی که بیشتر از پتانسیل فیلم داستان سرایی میکنند نیز از آن استفاده میکنند. برای مثال مجموعه به قهقرا رفته “ترنسفورمرها” مکررا از این تکنیک استفاده میکند، چرا؟ چون میخواهند کمبودهای حاضر در فیلمنامه را مخفی کنند، بنابراین از “CGI” به طور مکرر استفاده میکنند تا نقص های فیلمنامه با اکشن های بی مغز فیلم برطرف شود و بدین شکل “حواس مخاطب از ضعف های فیلم پرت شود”.


همچنین بخوانید: سریال انیمیشنی Solar Opposites را ببینیم یا نه؟


اما فیلمنامه پیت داکتر به هیچ عنوان ضعیف نیست که بخواهد از این تکنیک استفاده کند بنابراین دلیل استفاده از آن به سیاست های این استودیو برمیگردد: هرچقدر هم که انیمیشن عمیق باشد، باید جذاب هم باشد. و خب این دلیلی است که انیمیشن قبلی، یعنی “Onward (به پیش)”، انیمیشن خوبی نشده است. چون باید از تکنیک پیرنگ های مختلف درست استفاده کرد و “روح” آنرا به بهترین حالت ممکن انجام میدهد زیرا در پایان ما شاهد انیمیشنی عمیق و جذاب هستیم.

اما قبل از ورود به مبحث بعدی بگذارید کمی هم درباره اینکه چرا انیمیشن های این استودیو به طور کافی در موضوع عمیق نمیشوند صحبت کنیم. درواقع یکی از ایرادات مطرح به استودیو پیکسار و آثارش این است که آنها پرداخت کامل به مضامین تاریک مخصوص بزرگسالان را فدای مخاطبان غیر بزرگسال میکنند. یا در تعریفی دیگر دلیل اینکه بعضی ها میگویند استودیو پیکسار با تمام گرد و خاک و شاهکارهایش به گردپای استودیو “جیبلی” نمیرسد همین است.

زیرا استودیو پیکسار و جیبلی هردو به این دلیل خدایان کوه المپ انیمیشن سازی هستند که در پرداختن به مسائل تاریک و بزرگسالانه در عین جذابیت بصری استاد اند. ولی فرق اساسی بین این دو استودیو این است که استودیو جیبلی به حدی در این مسائل عمیق میشود که تصور اینکه بچه ها این آثار را درک کنند محال است.

درواقع انگار استودیو جیبلی به مخاطبان غیر بزرگسال خود اهمیتی نمیدهد و تمام تلاشش متلاشی کردن و کندوکاو در جسد تاریک ترین جنبه های بشری است. اما فکر اینکه پیکسار هم به مانند استودیو جیبلی به این روش انیمیشن بسازد، قاطعانه محال است. زیرا آنها بر خلاف استودیو جیبلی فقط کمی در این گونه مسائل عمیق میشوند هرچند ایرادی در این روش وارد نیست و هردو استودیو آثار فراموش نشدنی ای را خلق کرده اند.

با این مقدمه به این نتیجه میرسیم که ضعف اصلی این انیمیشن در حالی ضعف محسوب نمیشود که فرمت دیفالت انیمیشن سازی این استودیو همین است: عمیق نشدن در مسائل. بنابراین اگر از این سد قطور عبور کردید، با انیمیشنی رو به رو میشویم که تقریبا بهترین انیمیشن پنج سال اخیر این استودیو است.

اما به کارگردانی میرسیم. پیت داکتر هر چقدر که در فیلمنامه نویسی مهارت داشته باشد تقریبا همانقدر هم در کارگردانی مهارت دارد بنابراین در طول لحظات فیلم مدام با سکانس هایی رو به رو میشویم که فراتر از فرمت معمول و استاندارد کارگردانی شده اند. از سکانس پل ابدیت وار اوایل انیمیشن تا سکانس های پیانو زدن “جو گاردنر”. بنابراین از لحاظ کارگردانی نیز سکانس به خصوصی وجود ندارد تا آن را بررسی کنیم زیرا کارگردانی بیشتر وسیله حمل فیلمنامه شده است و جور آن را میکشد. اما از کارگردانی فراتر از استاندارد پیت داکتر که بگذریم به بهترین جنبه های آن میرسیم: فیلمبرداری، موسیقی، طراحی کاراکتر ها و مضامین مطرح شده در فیلم.


همچنین بخوانید:بهترین سریال های انیمیشنی مناسب کودکان که میتوانید همراه خانواده ببینید!


نقد انیمیشن soul روح

یکی از بهترین سکانس های تاریخ انیمیشن سازی

صحبت در مورد کاری که مدیران فیلمبرداری این انیمیشن انجام داده اند کمی سخت است زیرا از یک طرف هوش پیت داکتر را داریم و از طرف دیگر زیبایی شناسی فیلمبرداران و طراحان هنری معرکه آن را.

فیلمبرداری این انیمیشن به نحوی انجام شده که مدام بین دنیاهای فانتزی و واقعی تم عوض میکند. درواقع در تمام جنبه های فیلمبرداری کیفیت کار به صورت حداکثری درآمده است و هیچ اشکالی در زوایای دوربین و حرکات آن، تا پیامی که دوربین میخواهد به وسیله کلوزآپ به ما نشان بدهد دیده نمیشود. بنابراین چه در سکانس پل ابدیت وار اوایل انیمیشن که به طرز خارق العاده ای عمیق از آب درآمده است و چه در سکانس های پیانو زنی شخصیت اصلی این تعادل بین دنیای واقعی و فانتزی به شکل محسوسی حس میشود.

اما اگر بخواهیم درباره موسیقی اثر حرف بزنیم بدون گزافه گویی باید قطعات نواخته شده با پیانو که در لابه لای سکانس ها شنیده میشود را تحسین کرد. زیرا اگر قرار است ما در طول انیمیشن، جو گاردنر را به عنوان یک نوازنده درجه یک بپذیریم، باید این مسئله از طریق چند سکانس به خصوص به ما ثابت شده باشد.

بنابراین قطعات پیانو، که در پس زمینه و در سکانس های به خصوصی تبدیل به موسیقی اصلی میشوند را میتوان به عنوان یکی از ستون های حفظ جذابیت فیلم محسوب کرد. غیر از این نوع موسیقی، وقتی موقعیت ها در بعضی سکانس ها تغییر میکند، دیگر استفاده از موسیقی های تکراری قبلی بی معنی است. بنابراین آهنگساز، به بهترین شکل ممکن مثلا در سکانس پل ابدیت اوایل فیلم لحن موسیقی را به طور کامل تغییر میدهد و ما شاهد یک نوع موسیقی دلهره آور و مرموز در فیلم هستیم که اتفاقا حتی از لحاظ دراماتیک تر کردن سکانس و افزودن هیجان بیشتر به آن، روی دست پیانوهای جو گاردنر بلند میشود.  درنهایت به عنوان جمع بندی بخش موسیقی فیلم، همین بس که کار آهنگساز و تنظیم کننده های وی بسیار باکیفیت از آب درآمده و شاهد عملکرد بی نظیری در این بخش هستیم.

اما از موسیقی بسیار خوب فیلم که بگذریم به یکی از مهم ترین جنبه های اثرگذاری یک انیمیشن میرسیم: طراحی کاراکتر. درواقع بخش طراحی کاراکتر از لحاظ پیچیدگی چیزی از هنر کارگردانی و فیلمبرداری کم ندارد و از این لحاظ با یکی از باکیفیت ترین آثار استودیو پیکسار طرف هستیم. طراحی کاراکتر ها مخصوصا کاراکتر های فرعی بسیار هنری و انتزاعی صورت گرفته است و تماما با محیط فانتزی درون فیلم نیز هماهنگ است.

درواقع اگر بخواهم بهتر بگویم بخش طراحی کاراکتر چندین سطح از دنیاسازی اثر بالاتر است. زیرا اثری که این طراحی شخصیت ها روی دنیای فیلم میگذارد باعث میشود هر دو بخش طراحی و دنیاسازی بدون نقص به نظر بیایند و بیشتر بار اثرگذاری این بخش هم ناشی از کیفیت بالای کار کارمندان خلاق پیکسار است. از طراحی شخصیت جو گاردنر که تیپ شخصیتی اش به جز اینکه اثر معصومانه خاصی دارد، بسیار شبیه به این نوع افراد در دنیای واقعی است گرفته تا آرایشگر مردانه حاضر در فیلم که بی نهایت به این چنین تیپ شخصیتی ای مشابه است.

توجه دیوانه وار در جزییات(نگاه کنید به برگ های ریخته شده سمت چپ تصویر)
سایه زنی های پرتعداد

اگر بخواهیم از طراحی کاراکترها صحبت کنیم ناچارا باید از توجه دیوانه وار به جزییات هم صحبت کنیم که خودش مقاله جداگانه ای را می طلبد. از صداگذاری محیطی گرفته تا سایه زنی های ریز و درشت درون محیط که نشان از دقت بی اندازه آنها دارد.

امیدوارم از نقد انیمیشن soul روح لذت برده باشید. مثل همیشه نظرات خود را با ما درمیان بگذارید.