نقد و بررسی سریال خوب، بد، جلف

سه قسمت دوم سریال خوب، بد، جلف نه تنها از شوخی های مناسبش میکاهد، و توجهی به سایر شخصیت ها ندارد، بلکه حاوی دو اپیزود اضافه و غیر ضروری هم هست، با نقد و بررسی سریال خوب، بد، جلف (سه قسمت دوم) همراه ما باشید. شما می توانید بررسی سه قسمت اول سریال خوب بد جلف را نیز در وارونه بخوانید.

“آب بندی” یا کش دادن بی مورد داستان، بلایی است که بر سر تمام محصولات تلویزیونی و نمایش خانگی آمده است. سازندگان این محصولات به جای استفاده درست از موقعیت ها و عنصری به نام “کشش داستانی”، به اضافه کردن چندین و چند اپیزود بی خاصیت و غیر ضروری میپردازند. خب خبر ناراحت کننده در عین حال که کاملا هم محتمل بود این است که سریال مذکور هم به تیر و طایفه سریال های “آب بندی شده” میپیوندد، آن هم با چه شکوهی!


همچنین بخوانید: فیلم هایی که باعث خشم تماشاچیان شدند ؛ از Fight club تا Irreversible !


مشکلی که اکثر افراد و طبیعتا خودم با سه قسمت اول داشتم این بود که تمرکز سریال به شکل افراطی ای روی سام و پژمان است، بله میشود بخشی از آن را با این بهانه که “آنها نقش اصلی هستند” یا “مارکتینگ سریال روی آنها میچرخد” ماست مالی کرد، اما وقتی بیش از نود درصد دقایق سریال به مزه پرانی های عمدتا بی مزه سام و پژمان اختصاص پیدا میکند، مخاطب دیر یا زود برایش این سوال مطرح میشود که: “پس بقیه اینجا چه کاره اند؟” این سوال نه تنها پاسخ روشنی دارد یلکه سازندگان با هر قسمت طوری رفتار میکنند انگار از قضیه خبر ندارند!

نقد و بررسی سریال خوب، بد، جلف

سه قسمت دوم درحالی با معرفی “ژوله” به عنوان یک گروگانگیر ناشی و احمق ادامه پیدا میکند که خود حضور ژوله در این سریال مشکل است! تنها استفاده وی در سریال فقط و فقط محبوبیت درست یا غلط بیش از اندازه وی بین عموم مردم است، خب شما وقتی نویسنده سریال “پیمان قاسمخانی” باشد و دوتا از محبوب ترین زوج های سینمایی چندسال اخیر سینما هم در آن حضور داشته باشند(سوای برند خود سریال)، آیا شما این سریال را تماشا نمیکنید؟ خب ژوله را هم به معادله اضافه کنید تا حساب کار دستتان بیاید.

بنابراین حضور ژوله در سریال فقط همین یک مشکل نیست، بلکه شخصیتی است که پیمان قاسمخانی آن را وارد داستان کرده، که تا قطره آخر از پتانسیل تبلیغاتی و کشش داستانی اش استفاده کند. شخصیت وی در طول سریال به جز چند موقعیت کوتاه، تماما در مخفیگاه خودش به سر میبرد و کار به جایی میرسد که سریال رسما وارد فاز “توهین به شعور مخاطب” میشود، نمونه بارز اش را هم میتوانید در سکانس بی معنی و طولانی تماس های تلفنی وی برای اخذ پول از نهادهای مختلف مشاهده کنید. بله یکبار اگر چنین سکانسی وجود داشت حتی اگر خنده دار هم نبود اما صرفا پیش برنده اتفاقات داستان بود، اما تکرار چندین و چندباره آن نه تنها دلیلی ندارد بلکه وارد مرحله مطرح کردن عناوین کلیشه زده و شعار زده ای مانند “بی پولی فدراسیون فوتبال” و امثالهم میشود. بنابراین این سریال در دو قسمت چهار و پنج تماما کش پیدا میکند و این وسط هم چند شعار تکراری سر میدهد که انگار سازندگان سریال خواسته اند حداقل جای چنین مفاهیمی در سریال شان خالی نباشد!


همچنین بخوانید: بهترین فیلم های جانی دپ که باید ببینید! قسمت اول


قسمت ششم اما قسمتی است که انگار دو یا سه اپیزود به بهانه آن به سریال اضافه شده است(قسمتهای سه تا پنج)، اما خود این قسمت تا به اینجا بهترین قسمت سریال است. کمدی و شوخی حاضر در قسمت ششم با اینکه همچنان در بعضی مواقع تکراری و اضافه هستند اما چندین نکته مثبت دارد که سریال تا به این جا فقط به آنها ناخونک زده بود. یکی از آنها مسئله عدم آشنایی تیم جاسوسی با فرهنگ ایران بود. این موضوع در پنج قسمت اول به هیچ عنوان حتی پرداخت هم نشده بود اما در قسمت ششم، در سکانسی به جا، نمونه بارز استفاده درست از پتانسیل های کمدی شخصیت های حاضر در جهان سریال است و آن هم سکانس منتظر ماندن تیم جاسوسی برای خلوت شدن منطقه است.

این سکانس نه تنها عدم آشنایی و استیصال شخصیت ها را به خوبی مطرح میکند بلکه از طریق این شیوه کمدی، برای آنها شخصیت پردازی هم میکند. نمونه اش این است که حالا ما شناخت وسیع تری از حماقت و طرز فکر تک تک تیم جاسوسی داریم. اما این نکته درمورد دو شخصیت دیگر تیم جاسوسی صدق نمیکند: یعنی رئیس گروه و هکر آنها. این دو نفر مخصوصا هکر، نه تنها دیالوگ های به شدت کمی دارند بلکه حضورشان صرفا به دلیل تنوع افراد و کلیشه تیم های جاسوسی در سایر محصولات داخلی و خارجی است، بالاخره یک تیم جاسوسی باید هکر داشته باشد، اما انگار سازندگان سریال به کل این شخصیت را فراموش کرده اند.

مورد دیگر شوخی های سام و پژمان است که در این قسمت تنوع وسیعی دارد و حتی تکرار چندباره یک نوع شوخی در این قسمت(دستکاری کردن ریموت تخت پژمان) هم بی مزه نمیشود چون ذات این نوع شوخی بامزه است و همچنین با شناختی که از این دو نفر داریم این کار آنها کاملا منطقی مینماید. همچنین دیگر خبری از دیالوگ های رگباری بی مزه بین آنها نیست و همانطور که اشاره شد این موقعیت های کمدی مرتبا تغییر میکنند و باعث میشوند تا این قسمت سرتاسر مفرح باشد. نمونه اش سه سکانس با سه شوخی به جا است که به ترتیب: شوخی با ریموت تخت پژمان/قضیه پرستار/ و لو رفتن داستان گلوله خوردن پژمان در بین کل فامیل است.

خوب، بد، جلف تا به اینجا سریال خوبی نبوده است، حتی متوسط هم نیست اما قسمت ششم میتواند شروع دوباره و بهتری برای این سریال باشد. هر چه نباشد نویسنده این سریال از قوی ترین نویسندگان کمدی سینمای ایران است و بدون شک ارائه یک کمدی خوب از وی انتظار زیادی نیست اما وی فعلا نتوانسته سریال خوبی را تحویل مخاطبان بدهد. این سریال همچنان از شوخی های بی مزه و دیالوگ های رگباری بین سام و پژمان رنج میبرد که حتما باید فکری به حالشان شود، همچنین عدم پرداخت به سایر شخصیت ها میتواند بهای سنگینی را برای سریال داشته باشد. باید منتظر باشیم و ببینیم که آیا روند قسمت ششم ادامه پیدا میکند یا قرار است دوباره به خانه اول برگردیم؟

آیا شما این سریال را تماشا میکنید؟ نظرتتان را مثل همیشه با ما درمیان بگذارید.

در ادامه بخوانید: 

بهترین فیلم های هیجان انگیز که نباید تماشای آنها را از دست بدهید! 

بهترین فیلم ها با موضوع توطئه که هرگز مثل آن ها را نخواهید دید!(قسمت اول)