با بررسی انیمه Tokyo revengers در خدمت شما هستیم. وقتی صحبت از سفر در زمان می شود، ذهن همه به سمت ماشین هایی می رود که در انیمیشن های غربی نمونه‌شان را دیده بودیم. خیلی ها هم یاد فیلم بازگشت به آینده می افتند. از طرف دیگر، یکی از پاسخ های معروف به سوال: «اگه ماشین زمان داشتی چی کار می کردی؟» این است که: «می رفتم به دوران نوزادی هیتلر و همون جا می کشتمش». انیمه توکیو ریونجرز، ماشین زمان ندارد، ولی سفر در زمان دارد. و پروتاگونیستی دارد که می خواهد به جای کشتن هیتلر، یا بهتر است بگوییم رئیس یک گنگ جنایتکار و شیطانی، با او دوست شود و از او محافظت کند.

بررسی انیمه Tokyo revengers توکیو ریونجرز

با این مقدمه، قصد داشتم در همان پاراگراف اول نشان بدهم که توکیو ریونجرز از ساختار شکنی و خارج شدن از مسیر همگانی و امن نمی ترسد. این انیمه، گانگسترهای نوجوان را به عنوان قهرمان داستانش معرفی می کند و رفاقت و پیوند محکم بین آنها را، جاودان تر از هر رفاقتی به تصویر می کشد. انیمه انتقام جویان توکیو، صرفا یک شونن سرگرم کننده نیست؛ این انیمه جامعه ای را به ما نشان می دهد که هر چه زودتر باید فکری برایش کرد. در این مطلب، قصد داریم به طور مفصل این انیمه را مورد بررسی قرار دهیم. با مجله وارونه همراه باشید.

* هشدار: بررسی انیمه Tokyo revengers حاوی اسپویل از فصل اول انیمه می باشد. *

انیمیشن و آرت استایل

انیمه توکیو ریونجرز، مناسب ترین آرت استایل را برای داستانش انتخاب کرده است. آرت استایل این انیمه، در حد جوجوتسو کایزن واقع گرایانه نیست؛ ولی بیش از حد اغراق شده و به دور از واقعیت هم به نظر نمی رسد. همچنین در کنار نور پردازی و انیمیشن، انیمه توکیو ریونجرز در انتقال حس و حال چندتا بچه مدرسه ای که درگیر اتفاقات خطرناکی می شوند، موفق شده است. انیمیشن کاملا روان است و هیچ وقت کم و کاستی در متحرک سازی به نظر نمی رسد. این امتیاز، در سکانس هایی مثل انفجار خودرویی که هینا در آن نشسته بود، دعوای 3 آگوست، یا هالوین خونین، بیشتر از همیشه به چشم می خورد. سرعت گذر تصاویر در برابر چشمان ما، کاملا عادی است؛ بنابراین هیچ گونه تصنعی حس نمی کنیم.  

مرتبط: انیمه Tokyo Revengers : قبل از تماشا باید این حقایق را بدانید! 

بررسی انیمه Tokyo revengers موسیقی

موسیقی

اول از همه، باید اعلام کنم به احتمال زیاد، جایزه بهترین اپنینگ جوایز 2022 کرانچی رول برای توکیو ریونجرز است! حتی اگر برنده این جایزه نشود، دست کم یکی از نامزدها با شانس بالا خواهد بود! این انیمه، یکی از آن اپنینگ ها را دارد که آدم هر چقدر تماشایشان کند و به آهنگشان گوش کند، خسته نمی شود.

انیمه توکیو ریونجرز، مثل اتک آن تایتان، موسیقی متن پر زرق و برق و توی چشمی ندارد که با هر بار شنیدنش بالا و پایین بپرید. یا مثل شیطان کش امضای خاصی ندارد که همه آن را به یاد داشته باشد. و مثل فیلم میان ستاره ای (اینتراستلار خودمان) برای کوبندگی لحظاتش به موسیقی تکیه نمی کند و سعی نمی کند با قطعاتی که پخش می شوند شما را به یک دنیای دیگر ببرد. توکیو ریونجرز اصلا اینطوری نیست. بعید می دانم کسی بخواهد آلبوم موسیقی اش را به طور کامل داشته باشد. ولی این نکته، لزوما ویژگی بدی نیست!

وظیفه اصلی موسیقی متن، این است که به کمک داستان و چندین هزار عامل دیگر بیاید تا “همگی با هم” احساس یک لحظه خاص را، به مخاطب منتقل کنند. لازم نیست که حتما یک امضای به یادماندنی داشته باشد؛ اینها همگی جزء مستحبات هستند، نه واجبات! موسیقی متن انیمه توکیو ریونجرز، وظیفه اصلی اش را به خوبی انجام داده. می تواند ما را وارد دنیای انیمه کند و کاری کند تا همراه شخصیت ها شویم و احساساتشان را درک کنیم. پس با این تفاسیر، اصلا مهم نیست که این انیمه موسیقی متن پر زرق و برقی ندارد.

صداپیشگی

صداپیشگان انیمه توکیو ریونجرز، بار سنگینی را به دوش می کشند. ولی… ما داریم درباره ویس اکترهای ژاپنی صحبت می کنیم! آنها می توانند از هر سدی عبور کنند و بدرخشند! راستش را بخواهید، خیلی اوقات موقع خواندن یک مانگا، پیش می آید که حس کنم: «رفتار فلانی اصلا منطقی نبود» یا: «اصلا این بشر رو درکش نمی کنم». ولی وقتی همان داستان را، با انیمه دنبال می کنم، دقیقا همان رفتارهایی که قبلا به نظرم غیرمنطقی بودند، قابل درک می شوند. چرا؟ چون با یک صداپیشه روبرو هستیم. ویس اکترها، به شخصیت ها روح می بخشند و آنها را انسانی، واقعی، و ملموس نمایش می دهند.

البته منظور من اصلا این نیست که در کتاب یا مانگا نمی توان شخصیت ها را درک کرد؛ اصلا. منظور من این است که خیلی اوقات روح بخشیدن صداپیشه به یک شخصیت، می تواند باعث شود برداشتتان نسبت به آن شخصیت کاملا زیر و رو شود.

صداپیشگانی که در انیمه توکیو ریونجرز حضور دارند، به خوبی نقش هایشان را می شناسند. و به همین دلیل است که موقع تماشای کاراکترها روی صفحه نمایش، حس می کنیم که واقعا آنها را در دنیای واقعی می شناسیم.

همچنین بخوانید: محبوب ترین صداپیشگان زن انیمه که حتما باید آنها را بشناسید!

داستان انیمه توکیو ریونجرز

بررسی انیمه Tokyo revengers | شخصیت پردازی

بررسی انیمه Tokyo revengers شخصیت پردازی

انیمه توکیو ریونجرز، به پروتاگونیست داستانش، تاکه‌میچی “پرداخته” است. خیلی از داستان ها، به جای اینکه به شخصیت اصلی بپردازند، سعی می کنند همدلی مخاطب را جلب کنند. یعنی چطور؟ یک شخصیت با ویژگی های خاص را در ابتدای داستان معرفی می کنند و بعد، تمام بدبختی های دنیا را روی سرش آوار می کنند. به این ترتیب، تمام قلب و دلسوزی و سلول های آینه ای بیننده به جبهه پروتاگونیست ملحق می شوند.

بیننده در این شرایط، حتی اگر شخصیت اصلی بدترین جنایت را انجام دهد، می گویند: «خب منم اگه جای اون بودم همین کار رو می کردم». این روش برای نویسنده ها، یک روش هوشمندانه، کثیف و البته رایج است. البته استفاده از این روش، خیلی هم اشکالی ندارد؛ چون در این صورت خالقان داستان می توانند با خیال راحت به شخصیت های فرعی بپردازند.

پروتاگونیست داستان انیمه انتقام جویان توکیو

اما انیمه توکیو ریونجرز ترجیح می دهد هیترها تاکه‌میچی را مورد لطف و عنایت قرار دهند تا اینکه از این روش استفاده کند. تاکه‌میچی، یک آدم عادی است. قرار نیست به پایین نگاه کنیم تا او را ببینیم. قرار هم نیست به دور دورها، به آسمان نگاه کنیم و مدام او را مورد تحسین قرار دهیم. خیلی اوقات دلمان برایش می سوزد، ولی خیلی اوقات هم حس می کنیم محترم و ارزشمند است. خیلی اوقات به ما درس می دهد، خیلی اوقات هم اجازه می دهد بلند با حرص و عصبانیت احمق صدایش کنیم.

تاکه‌میچی، دقیقا زمانی که در سن سرکشی و غرور قرار داشته، و حس می کرده دیگر خفن تر از خودش پیدا نمی شود، به بدترین شکل ممکن تحقیر می شود. و توسط لات ها به بردگی گرفته می شود. از آن به بعد، تاکه‌میچی حس سرکوب شدگی پیدا می کند و تنها چاره ای که برای خلاصی از این وضعیت به ذهنش می رسد، فرار است. اما افسوس که حتی فرار هم جواب نمی دهد و وضع او را بدتر هم می کند. رئیسش به او زور می گوید و او را با طرز صحبت کردنش تحقیر می کند. صاحب خانه اش او را راحت نمی گذارد. و حتی به جایی می رسد که بچه های دبستانی برایش قلدری می کنند.

مرتبط: موردانتظارترین انیمه های پائیز 2021 – 1400

بررسی انیمه Tokyo revengers تاکه میچی

تاکه‌میچی، یک آدم عادی است

قطعا این زندگی، چیزی نبوده که او آرزویش را داشته. همه چیز بدون اینکه او رویشان کنترلی داشته باشد از دست می روند. هینا، یکی از تنها کسانی که در زندگی تاکه‌میچی نقش مثبتی داشته، توسط یک گنگ بزرگ کشته می شود. و خودش هم چند ساعت بعد، جلوی قطار می افتد. همه چیز اینقدر بی هدف از دست می روند. تاکه‌میچی، مثل بسیاری از ما، زندگی اش را بدون اینکه حس کند کنترلی روی آن دارد، می گذراند و یک روز، به نقطه ای می رسد که از خودش می پرسد: «چی شد این همه زمان گذشت؟ اصلا توی این همه زمان من چی کار کردم؟ به کجا رسیدم؟» وقتی آدم به این نقطه می رسد، تنها چیزی که می خواهد، یک فرصت دوباره است.

تاکه‌میچی، در همان قسمت اول، به چیزی می رسد که هزاران نفر در سرتاسر دنیا، دنبال آن هستند: “فرصت دوباره”. شاید به نظر برسد که تاکه‌میچی در کل داستان در حال تلاش برای نجات دادن این و آن است؛ «هینا رو نجات بده، دراکن رو نجات بده، آتسوشی رو نجات بده، باجی رو نجات بده، همه رو اگه نجات بدی، مایکی هم اوکی میشه…» ولی در واقع، همه تلاش های تاکه‌میچی برای نجات دادن خودش هستند. او دیگر نمی تواند احساس ضعف را قبول کند. او از اینکه اتفاقات بیفتند بدون اینکه کنترلی رویشان داشته باشد، خسته شده است. پس تمام تلاشش را می کند تا تا بر ضعف هایش غلبه کند.

مرتبط: معرفی انیمه شهری که من در آن گم شده ام ؛ از سفر به درونم می ترسم!

بررسی انیمه Tokyo revengers | منطق و پیام ها

بررسی انیمه Tokyo revengers منطق و پیام ها

از طرف دیگر، ما شخصیت های فرعی را داریم. شخصیت هایی که کوچک ترین حرکاتشان، روی بزرگترین وقایع داستان انتقام جویان توکیو تاثیر می گذارد. این یکی از نکاتی است که درباره این انیمه دوست دارم. اینکه چقدر چیزهای کوچک می توانند تاثیرگذار باشند.

این روزها، متوجه شده ام که خیلی از بینندگان انیمه توکیو ریونجرز، به منطق داستان این انیمه ایراد می گیرند. از نظر آنها، خیلی از اتفاقات اصلا نیازی نداشتند که رخ بدهند و رفتار برخی از شخصیت ها غیرقابل توجیه است. ولی من فکر می کنم اتفاقا وقایع داستان انیمه توکیو ریونجرز، با توجه به شخصیت ها، کاملا با عقل جور در می آیند. چرا؟ چون شخصیت های اصلی این انیمه را بچه های 14، 15 ساله تشکیل می دهند. آن هم نه بچه های عادی؛ خیلی از آنها مثل کازوتورا در کودکی با مسائلی بیشتر از حد توانشان دست و پنجه نرم کرده اند. قرار نیست که منطقی محکم پشت همه کارهای آنها باشد!

جالب است بدانید که کن واکویی، خالق انتقام جویان توکیو، در سال های 2000 در یک گنگ حضور داشته است. بنابراین، او چنین محیط هایی را با تمام وجودش دیده و درک کرده است. مشخص است وقتی به سراغ چنین داستانی می آید، یعنی دغدغه هایی دارد و می خواهد آنها را بیان کند. او از شخصیت های کم سن و سال استفاده کرده که ممکن است به اندازه چند لایه ترین کاراکترهای داستانی تاریخ عمیق نباشند، ولی در حد همکلاسی های دوران مدرسه برایمان آشنا هستند.

بررسی انیمه Tokyo revengers

انیمه توکیو ریونجرز، می خواهد بگوید چطور مشکلات خانوادگی، غم و اندوه، خشم، و حتی مهربانی بیش از اندازه بچه ها، می تواند زندگی آنها را نابود کند. اگر کسی نباشد که در زمان درستش، روی آنها درست نظارت داشته باشد، مراقبشان باشد، و دستشان را بگیرد، چندین نفر قربانی می شوند. یکبار دراکن گفت: «مایکی فقط یه بچه 15 ساله بود؛ یه بچه 15 ساله با یه درد خیلی خیلی بزرگ». اگر وقتی مایکی هنوز در شرایط تحمل کردن قرار داشت، بقیه متوجهش می شدند و کمکش می کردند، ممکن بود او هرگز کازوتورا را نکشد (البته در ورژن جدید گذشته تاکه‌میچی جلوی کشته شدن کازوتورا را گرفت).

به یاد دارید “درگیری داخلی تومان” چقدر راحت حل شد؟ واکنش برخی از بینندگان بعد از حل شدن این قضیه، این بود که همه چیز دارد بیش از حد ساده و مثل آب خوردن پیش می رود. در ورژن قدیمی گذشته، دراکن به خاطر درگیری داخلی تومان، یا بهتر است بگوییم اختلافش با مایکی، کشته می شود. ولی در ورژن جدید، بلایی که سر تاکه‌میچی می آید، دراکن و مایکی را وادار به خنده هایی بی رحمانه می کند و به همین سادگی، اختلافشان درست می شود. درست است که درگیری داخلی تومان همچنان ادامه پیدا کرد، ولی درگیری دراکن و مایکی همانجا تمام شد. دنیای رفاقت به همین اندازه ساده و گاه خنده دار است.

خلاصه که، انیمه توکیو ریونجرز، شخصیت هایش را نوجوان و سن پایین انتخاب نکرده چون اینکار بین سازندگان انیمه “مد” شده. آنها را با این سن انتخاب کرده تا نشان بدهد در یک دوران خاص، عشق چقدر می تواند از نفرت پایدارتر باشد. رفاقت چقدر می تواند واقعی باشد. و البته، دردها چقدر می توانند فراتر از تصور ظاهر بشوند. مهم تر از همه، تا بتواند تغییر کردن آدم ها را نشان دهد. و تاثیری که تک تک ما با کوچک ترین حرکت، روی بزرگترین تغییرات داریم.

همچنین بخوانید: 10 باور غلط درباره انیمه ها که باید کنار گذاشته شوند! 

بررسی انیمه Tokyo revengers پرداخت به احساسات

احساسات در انیمه توکیو ریونجرز و پرداخت به آنها

داستان انیمه انتقام جویان توکیو، از احساسات مختلف، متنوع و رنگارنگی پر شده است. بهترین مثال برای این نکته، بخش هالوین خونین است. موقع دعوای تومان با والهالا، در ابتدای کار هیجان داشتیم و این هیجان در بیشتر دقایق همراه ما بود. بعد می توانستیم از عملکرد پروتاگونیست ها راضی و از نزدیک شدن آنها به پیروزی، خوشحال باشیم. ولی در کمتر از چند دقیقه، ورق برگشت و احساسی که توکیو ریونجرز به ما منتقل می کرد، تبدیل به غم شد. این غم، با مرگ باجی و فلش بک ها به اوج رسید.

هالوین خونین، تنها مثال نیست؛ چندین دفعه، همه تصورات و احساسات ما موقع تماشای این انیمه به کل تغییر کردند و این امتیاز مثبتی است. چرا که دیگر حس یکنواختی به شما دست نمی دهد. هرچند در نیمه دوم فصل اول این انیمه، ما دیگر هر بار داستان وارد فاز “آرامش قبل از طوفان” می شد، پیشاپیش فاتحه یک نفر را می خواندیم!

احساساتی که در انیمه توکیو ریونجرز شاهدشان هستیم، درست مثل شخصیت ها، آشنا و ملموس هستند. قرار نیست با احساسات پیچیده و دیوانه واری مثل همزیستی با یک موجود آدم خوار در یک بدن روبرو شویم. چون هدف توکیو ریونجرز، این نیست که پیچیده شود. هدف این قصه، این است که ماجرایی را روایت کند که از رگ گردن هم به ما نزدیک تر است. به همین دلیل، نیاز نیست خیلی فلسفه بافی کنیم تا علت کوچک ترین کار یک شخصیت را بفهمیم و احساسش را درک کنیم.  قرار داشتن بسیاری از چیزها در ساده ترین حالت ممکن، چیزی است که به ما به عنوان بیننده، کمک می کند تا به خوبی حرف و دغدغه خالق داستان را درک کنیم.

مطلب پیشنهادی: غم انگیزترین مرگ های انیمه دث نوت که قلبمان را شکستند!

تعادل بین موقعیت های مختلف

همانطور که در بالا گفتم، احساساتی که در  انیمه توکیو ریونجرز وجود دارند، بسیار متنوع هستند. بنابراین در این انیمه، ما شاهد موقعیت های متفاوت و با حال و هوایی متفاوت هستیم. در چنین شرایطی، خیلی بعید نیست که نویسنده، کنترلش را روی داستان از دست بدهد و بعضی جاها زیاده روی کند. یعنی مثلا بیش از حد در کمدی غرق شود یا زیادی رمانتیک شود و… . ولی انیمه توکیو ریونجرز، توانسته به خوبی تعادلش را حفظ کند.

درست است که بعضی اوقات اتفاقات بعدی قابل پیش بینی می شوند (بله، منظورم همان موقعیت های آرامش قبل از طوفان هستند!) ولی انگار خود انیمه از این موضوع خبر دارد و با هوشمندی، شوک موثری وارد می کند. به عبارت دیگر، مثل این می ماند که ما می دانیم قرار است بک شهاب سنگ به زمین بخورد، ولی نمی دانیم کی. و دقیقا همین سوال “کی؟” ما را به دلهره می اندازد. (این مثالی که زدم در واقع الهام گرفته شده از بخشی از کتاب نفرتی که تو می کاری است!)

بررسی انیمه Tokyo revengers | دنیاسازی

بررسی انیمه Tokyo revengers دنیا سازی

همانطور که قبل تر اشاره شد، کن واکویی، مانگاکای توکیو ریونجرز، حدود دو دهه پیش، در یک گنگ مشغول به فعالیت بوده است. همین موضوع، باعث شده محیط داستانش را بهتر از هر کس دیگری بشناسد و بتواند با بهترین و طبیعی ترین جزئیات، آن را به تصویر بکشد.

در انیمه توکیو ریونجرز، مرز بندی نامرئی و خاصی بین افراد  تومان و بقیه ادم ها وجود دارد. دنیای هر کدام از آدم ها، به خوبی از دیدگاه خودشان نشان داده می شود و ما نه تنها موقع تماشای انیمه انتقام جویان توکیو، می توانیم یک دیدگاه بی طرف داشته باشیم، بلکه خیلی اوقات می توانیم دنیا را از دیدگاه های متفاوتی ببینیم. سیستم رتبه بندی گنگ ها، سبک مبارزات هر کس، دنیای مدرسه و تفاوت آن با دنیای واقعی، همه و همه واقع گرایانه و سرشار از جزئیات به مخاطب نشان داده می شوند.

عملکرد نخستین فصل انیمه انتقام جویان توکیو

انیه توکیو ریونجرز، تازه در ابتدای راهش قرار دارد. این انیمه، با اولین فصل خود، موفق شده به شهرت و محبوبیت لازم برسد و حال و هوای داستان خودش را به دنیا معرفی کند. وظیفه فصل اول یک سریال چند فصلی، این است که شخصیت های اصلی را معرفی کند و مقدمه ای را برای ادامه داستان فراهم کند.

خوشبختانه، انیمه توکیو ریونجرز از فصل اول سربلند بیرون می آید و با نوآوری هایش، جایگاه خودش را در قلب بسیاری از ما، پیدا کرده است. این انیمه، جذاب شروع می شود؛ اما نقطه اوجش در شروعش نیست. با میانه و قسمت های انتهایی جذاب، انیمه انتقام جویان توکیو، چندین نفر را منتظر ادامه داستان گذاشته. پایانی که فصل اول این انیمه به آن رسید، مناسب ترین پایان ممکن است؛ الان بیننده – و همینطور تاکه‌میچی – در شرایطی قرار دارند که اصلا نمی دانند نائوتو زنده است یا نه، و اینکه آیا می شود چیفویو را نجات داد؟ قضیه کیساکی دقیقا چیست؟ میتسویا و مایکی کجا هستند؟ میلیون ها سوال وجود دارند؛ و فصل اول این انیمه، در شوکه کننده ترین نقطه ممکن به پایان می رسد. این بهترین مقدمه چینی برای فصل دوم است.

بررسی انیمه Tokyo revengers | حرف آخر

بررسی انیمه Tokyo revengers حرف آخر

فصل اول انیمه توکیو ریونجرز، یکی از انیمه های جدیدی است که این مدیوم را به طرف دیگری حرکت می دهند. قبل از این، کیمیاگر تمام فلزی و اتک آن تایتان، ثابت کرده بودند می توانند با اسم شونن منتشر شوند، ولی حرف های تندی درباره دنیا بزنند. قبل تر از این دو انیمه، دفترچه مرگ را داشتیم که پروتاگونیست های سرزنده و معمول شونن ها را دور انداخته بود و به یک قاتل با شخصیت خاکستری تیره روی آورده بود.

به تازگی، شیطان کش را داشتیم که حکم خداحافظی دلچسبی با کلیشه ها بود. این انیمه، همه کلیشه ها را جمع آوری کرده بود و آنها، به شکل دلنواز، زیبا و شگفت انگیزی، به ما نشان داد. بعد از آن، نوبت جوجوتسو کایزن شد. که تا حدودی از فرمول های معمول استفاده کرده بود و به شکل هوشمندانه ای، خیلی از فرمول ها را دور انداخت و مسیر خودش را رفت. ولی همچنان از یک ناحیه امن پایش را بیرون تر نگذاشت. و حالا توکیو ریونجرز را داریم! که رسما از جاده آسفالت خارج می شود و ترجیح می دهد ما را با گذر از جاده خاکی به گردش ببرد. درست است که این انیمه بی نقص نیست و قطعا کامل ترین و خلاقانه ترین داستانی هم نیست که نوشته شده، ولی به ما مژده ساخته شدتن مسیرهای تازه ای را می دهد. همین هم خوب است.

امیدواریم که از بررسی انیمه Tokyo revengers لذت برده باشید. مثل همیشه نظرات خود را با ما به اشتراک بگذارید.

در ادامه بخوانید: چرا باید انیمه جوجوتسو کایسن را تماشا کنیم؟