نقد و بررسی فیلم سگ بند

با نقد فیلم سگ بند در خدمت شما هستم. اجازه دهید در همین ابتدای کار، تکلیف را مشخص کنم: دومین فیلم بلند مهران احمدی، در کنار نقاط قوتی که دارد، دارای نقاط ضعف بسیار پر رنگی هم هست؛ با این وجود، به عنوان یک فیلم کمدی در سینمای ایران، متفاوت ظاهر شده و به همین دلیل، لایق ستودن و تحسین است. در ادامه این مطلب، با مجله وارونه همراه باشید.

داستان فیلم سگ بند

“سگ بند” نام یکی از فنون کشتی است و نام این فیلم نیز از همین فن گرفته شده. بنابراین – با توجه به تاریخچه کشتی کشورمان – از روی همین عنوان، می توان انتظار داستانی درباره حفظ شرافت را داشت. این فیلم، درباره دو برادر با نام های فردین (با بازی امیر جعفری) و فرزاد (با بازی بهرام افشاری) است که بعد از مرگ پدرشان، رضا عیاران (با بازی زنده یاد سیروس گرجستانی)، که به عنوان مردی جوانمرد و خیر شناخته می شد، در باتلاقی از قرض و بدهی گیر می کنند و تنها راه نجاتی که پیش رویشان وجود دارد، وارد شدن به دنیای خلاف است.

این خلاصه داستان، شاید در نگاه اول کلیشه ای و تکراری به نظر برسد، ولی مهران احمدی موفق شده به خوبی به این پیشفرض، درگیری و چالش ببخشد. به همین دلیل، فیلم اصلا در طول دقایق افت نمی کند و تماشای آن، در تک تک لحظات، از اول تا آخر، سرگرم کننده است (یک ویژگی مهم که این روزها نه فقط سینمای ایران، بلکه سینمای کل دنیا، گاهی آن را فراموش می کند).

لازم است بدانید در خلاصه داستان رسمی که از فیلم سگ بند منتشر شده، ما با چنین جمله ای روبرو هستیم: «هرگز گول اسم و ظاهر آدما رو نخورید؛ لشکر هیتلر با اون عظمت اسمش نازی بود!» هرچند این جمله چندان موفق به وسوسه کردن مخاطب به تماشای فیلم نمی شود، چرا که این جمله قبلا چندین دفعه در فیلم های ایران تکرار شده و علاوه بر این، اصلا منطقی نیست! چون اسم لشکر هیتلر اصلا نازی نبود؛ بلکه “ناتسی” بود! بهتر بود به جای این جمله، که اگر صادق باشیم، اصلا ربط چندانی به داستان ندارد، جلوه جذاب تری از پیشفرض فیلم منتشر می شد.

نقد فیلم سگ بند

بازی هنرمندان فیلم سگ بند

امیر جعفری و بهرام افشاری به عنوان دو نقش اصلی، می درخشند و در نقش هایشان فرو رفته اند. شیمی بین این دو نفر خیلی خوب از آب در آمده و جای تحسین دارد که در فیلم سگ بند، از ترکیبی تازه استفاده شده (قبلا امیر جعفری و بهرام افشاری را آنچنان کنار هم ندیده بودیم) و کارگردان با تنبلی سراغ زوج های معروف نرفته (مثلا اخیرا مدام سام درخشانی و پژمان جمشیدی را کنار هم می بینیم). همچنین زنده یاد سیروس گرجستانی به عنوان آخرین حضورش در یک فیلم سینمایی، شاید چندان متفاوت ظاهر نشده باشد، اما به یاد ماندنی است.

سایر بازیگران نیز در دقایقی که حضور دارند، عملکرد خوبی را از خود نشان می دهد؛ ولی از آنجا که داستان کاملا روی فردین و فرزاد تمرکز کرده و مشغول پردازش به شخصیت و رابطه آنها با هم است، بقیه فرصت آنچنانی برای درخشش ندارند. البته، منظورم این نیست که سایرین حضور بی فایده ای دارند و شخصیت هایشان در طول داستان فراموش می شود؛ در واقع، داستان فیلم سگ بند، بیشتر از هر چیز دیگری، درباره مسیری است که دو برادر طی می کنند. بنابراین، زمانی که نیازی به یک کاراکتر نیست، خیلی نامحسوس از مرکز توجهات کنار می رود و به عبارت دیگر، بلاتکلیف نمی ماند.

بلاتکلیفی شخصیت ها، مشکلی است که در بسیاری از فیلم ها و سریال های ایرانی دیده می شود. گاهی اوقات، یک شخصیت صرفا برای گفتن یک جوک بامزه خلق می شود و بعد از اینکه وظیفه اش را انجام می دهد، تیم فیلمنامه دیگر نمی داند با او چه کار کند و بنابراین بدون اینکه از آن شخصیت بهره ای بگیرد، مدام او را بی هدف و بیهوده به اینور و آنور می کشاند. خوشبختانه، این اتفاق در فیلم سگ بند نیفتاده و هر کدام از کاراکترها، نقشی کلیدی در داستان ایفا می کنند و حضورشان، در اغلب اوقات، مثل یک وزنه اضافی حس نمی شود.

از اینجا به بعد مقاله، داستان فیلم سگ بند را اسپویل می کند

چرا فیلم سگ بند کمدی متفاوتی در سینمای ایران محسوب می شود؟

همانطور که در ابتدای متن اشاره کردم، فیلم سگ بند نقاط قوتی دارد که باعث شده اند این فیلم کمدی نسبت به سایر کمدی های ایران، اثری متفاوت باشد. اول از همه، فیلم سگ بند، داستان دارد. این فیلم، از موقعیت های خود داستان و از همان چالش های مشخصی که کاراکترها با آنها درگیر هستند، لحظات کمدی اش را استخراج می کند، نه اینکه یک روز نویسنده یا کارگردان چند جوک در اینستاگرام ببیند و تصمیم بگیرد آن جوک ها را به یک فیلم تبدیل کند، بدون اینکه ذره ای به قصه پروژه اهمیتی بدهد.

قصه گویی در فیلم سگ بند از همان لحظات ابتدایی شروع می شود و تا آخرین لحظه ادامه پیدا می کند: در ابتدا، ما مرد شرافتمند محله، رضا عیاران را می بینیم که در زورخانه، برای یکی از هم محله ای ها، گل ریزان به پا می کند و دو پسرش، با غرور کنار او راه می روند.

برادر بزرگتر، از آنهایی است که پدرشان را قهرمان می بینند، پدری که الگوی تمام و کمالشان است و هر کاری از دستشان بر می آید انجام می دهند تا مبادا اسم پدر لکه دار شود. از طرف دیگر، برادر کوچکتر جوانی بی اعصاب است که نسبت به برادرش، طرز تفکر انعطاف پذیرتری دارد و تاحدود زیادی آب زیرکاه است.

در ادامه، می بینیم که رضا عیاران به همراه فردین و فرزاد و همینطور دخترش، فرزانه (با بازی نازنین بیاتی) مراسم پنجمین سالگرد فوت همسرش را برگزار می کند. در حین این مراسم است که او تصمیم به ازدواج مجدد می گیرد و درست زمانی که همه شرایط برای روایت یک قصه کلیشه ای، قابل پیش بینی و تکراری فراهم شده، فیلم به مخاطب رو دست می زند و ناگهان تمام شرایط را زیر و رو می کند.

رضا عیاران از دنیا می رود و تمام چیزی که برای بچه هایش به جا می گذارد، یک کارگاه است و یک عالم بدهی. این غافلگیری در همان ابتدای فیلم، دقیقا به همان اندازه که ملموس است، به همان اندازه شخصیت ها را زیر بدبختی و فشاری که به طرز غم انگیزی، خنده دار است، قرار می دهد.



در ادامه فیلم، فردین، به عنوان برادر بزرگتر و ساده تر، مدام در دوراهی های مختلف قرار می گیرد و همیشه مجبور به انتخاب کردن است. اجبار به انتخاب در موقعیت هایی که یکی پس از دیگری دشوارتر می شوند، فردین را به مخاطب نزدیک می کند و ارتباطی موفقیت آمیز بین او و تماشاگر می سازد.

از طرف دیگر، فرزاد به عنوان برادری که اهمیتی به اسم و رسم خانواده شان نمی دهد، می توانست خیلی راحت به یکی از همان جوانک های کلیشه ای سینما و تلویزیون ایران تبدیل شود که در نهایت تحت تاثیر یک جوانمرد قرار می گیرند و متحول می شوند، اما خوشبختانه ارتباط با فرزاد خیلی راحت است و خبری از پیام های بابابزرگی کلیشه ای و زورکی برای متحول کردن فرزاد نیست.

فرزاد فردی حریص است و این حرص و طمع، به عقده های سرکوب شده و کمبودها برمی گردد. او ترجیح می دهد به جای اینکه خودش در سختی زندگی کند تا اسم پدرش لکه دار نشود، خودش را به پول برساند. پول، پول، پول. او ریسک پذیر است و وقتی حرف از پول وسط بیاید، مغزش خیلی خوب کار می کند.

فیلم سگ بند، مسیر هوشمندانه ای را در پیش می گیرد و به جای اینکه فرزاد را تحت تاثیر فردین قرار دهد، کاری می کند فردین تحت تاثیر فرزاد قرار بگیرد. اتفاقا، این تاثیر و الگوگیری، بسیار واقع گرایانه است؛ چرا که تجربه ثابت کرده خیلی اوقات، برخلاف تصور عموم، بچه های بزرگتر از بچه های کوچکتر الگو می گیرند.

فیلم سگ بند، بدون اینکه تابلو شود، خیلی تدریجی و طبیعی، کاری می کند تا تفکر انعطاف پذیر و طمع شعله ور فرزاد، به فردین هم سرایت کند و در نهایت، وقتی ما و دو برادر به خودمان می آییم، می بینیم که حالا طوری شده که فردین خط قرمزهای کسی مثل فرزاد را هم رد کرده است. شرایط ناراحت کننده ای که در دقایق پایانی فیلم به وجود می آید، تکان دهنده و تاثیرگذار است و بیننده را به فکر فرو می برد.

نقد فیلم سگ بند

عواقب در فیلم سگ بند نقش مهمی را ایفا می کنند

نکته درخشان دیگر درباره فیلم سگ بند، این است که به تک تک عواقب کارهای شخصیت ها می پردازد. هیچ اتفاقی بدون سرانجام نمی ماند و هر نکته ای که در طول فیلم به آن اشاره می شود، در انتها به نتیجه می رسد. به عبارت دیگر، پرونده تمام اتفاقات در پایان فیلم بسته می شود.

فیلم سگ بند مسخره و جلف نیست

متاسفانه دیدگاهی که در ایران نسبت به کمدی شکل گرفته، بسیار اشتباه است. درست است که قبلا فیلم های کمدی منحصر به فرد و جذابی مثل مارمولک در ایران ساخته می شدند، ولی در حال حاضر اکثر فیلم و سریال های کمدی ایرانی به آثاری تکراری، فراموش شدنی و بدتر از همه، بی محتوا تبدیل شده اند. انگار تیم سازنده، کمدی را با مسخره بازی و جلف بودن اشتباه گرفته.

با این وجود، فیلم سگ بند به جای اینکه با لودگی جوک بگوید و جان بکند و خطاب به بیننده فریاد بزند که: «تو رو خدا بخند!» سعی می کند خلاقیت به خرج داده و به جای جوک گویی، قصه گویی را در اولویت خود قرار دهد.

در این فیلم، نه خبری از دست انداختن مداحان و طلبه ها هست، نه طعنه ای به سلبریتی ها به گوش می خورد و نه حرفی از کلید آقای روحانی زده می شود. لحظات کمدی فیلم سگ بند، شخصی سازی شده هستند و هیچ کدام از آنها، در تضاد با ساختار کلی فیلم قرار ندارد.

فیلم سگ بند، دغدغه مند است

این روزها، فیلم های زیادی اکران می شوند و سعی می کنند با زدن برچسب “دغدغه مند” به خود، مخاطب را گول بزنند و او را به تماشای اثر ترغیب کنند. با این وجود، خیلی کم پیش می آید که فیلمی، واقعا دغدغه مند باشد.

اکثر اوقات، در فیلم های به ظاهر دغدغه مند، ما صرفا شاهد نق نق کردن گوش خراش خالق اثر از شرایط موجود هستیم، همان نق نق هایی که در تاکسی ها می شنویم. بدون هیچ گونه نوآوری. گاهی اوقات هم، همانطور که بالاتر اشاره کردم، یک فیلم خیلی سطحی در یک سکانس مداحان و سیاستمداران و سلبریتی ها را دست می اندازد و می گوید: «بله، ما خیلی دغدغه مند هستیم و حواسمان به این موضوعات هست». ولی از درون کاملا پوچ است.

با این وجود، فیلم سگ بند، به داستان و شخصیت ها می پردازد و در دقایق ابتدایی، کاراکترهایش را در شرایطی قرار می دهد که ممکن است برای هر کسی پیش بیاید. این فیلم، تسلط تدریجی طمع بر روی ما انسان ها را به نمایش می گذارد و مدام از شخصیت ها و بیننده می خواهد که انتخاب کنند. فیلم سگ بند، خوب بلد است که چطور یک کمدی عامه پسند باشد تا بتواند بین امثال تگزاس و خوب، بد، جلف دیده شود و همزمان محتوای درست و حسابی داشته باشد.

آیا “سگ بند” نسبت به “مصادره” برای مهران احمدی پسرفت محسوب می شود؟

پاسخ این سوال، بستگی به این دارد که چقدر مصادره را دوست داشته اید. شخصا از تماشای مصادره بسیار لذت بردم و چند بار هم به تماشای دوباره آن نشستم. مصادره، از داستانی قوی و پروتاگونیست هایی قابل درک و ملموس بهره می برد و خلاقیت های زیادی در قصه گویی و پایان تاثیرگذاری داشت.

پیامی که در این فیلم منتقل می شد، لایق تحلیل بود و حتی آهنگ تیتراژ پایانی آن، در ذهن باقی می ماند. با این وجود، این فیلم چندان مورد استقبال مردم قرار نگرفت؛ چرا که متاسفانه با وضعیت جامعه و سودجویی برخی فیلمسازان، دیگر در ایران کسی به سینما نمی رود که فیلم ببیند، بلکه مردم به سینما می روند تا برای یکی دو ساعت زندگی خودشان را فراموش کنند و حتی شده زورکی، به شوخی های تکراری و آبکی فیلم بخندند.

سگ بند، نسبت به مصادره، عامه پسندتر است و مخاطبان بیشتری با آن ارتباط برقرار می کنند. اما در ازای این عامه پسند شدن فیلمسازی مهران احمدی، او دیگر در فیلم جدیدش پیچیدگی و خلاقیت مصادره را ندارد و این نکته ناراحت کننده است.

خیلی سخت می شد از داستان مصادره ایرادی گرفت، زیرا تک تک بخش های آن، با وسواس زیادی کنار هم گذاشته شده بودند و در کنار هم، کاملا منطقی به نظر می رسیدند. ولی سگ بند، از لحاظ منطقی، مشکلات واضحی دارد که به نظر می رسد برای رسیدن به “پایان خوش” به عنوان فیلمی که مردم با تماشای آن مشکلاتشان را فراموش کنند، به وجود آمده اند. حالا این مشکل دقیقا چیست؟



برعکس مصادره، که پدر پروتاگونیست اصلی اش در آمد تا فیلم تمام شود، سگ بند از پیر کردن دو شخصیت اصلی اش می ترسد. در واقع، از گذر زمان در حالی که آنها با عواقب ترسناک کارهایشان دست و پنجه نرم می کنند، می ترسد. داستان از یک بهار شروع می شود و در بهار بعدی تمام می شود.

پنجمین سالگرد فوت مادر، عاشق شدن فردین، نامزد کردن پدر، فوت پدر، چالش های دو برادر بعد از فوت پدر، وارد شدن آنها به تجارت مواد مخدر، درگیر شدن بیشتر و بیشتر آنها، سفرشان به تایلند، شکست دادن یک مافیا، رسیدن به دستورالعمل ساخت شیشه، افتتاح آشپزخانه و رونق گرفتن کار فردین و فرزاد، بازگشت مافیا، دستگیر شدن دو برادر، گذراندن دوران حبس، بازگشت به خانه و برگشتن به روال سابق. همه اینها در عرض فقط و فقط یک سال. این سرعت در وقوع اتفاقات ضربه بدی به منطق فیلم زده.

با توجه به اینکه فیلم در تقریبا همه دقایق شخصیت ها را با نتایج اقداماتشان روبرو می کند، خیلی ناامید کننده است که این ویژگی مثبت “سگ بند” در چند دقیقه آخر فیلم به کل نادیده گرفته می شود و کاراکترها، آنطور که باید با عاقبت بدترین کاری که کرده اند، یعنی ساختن شیشه، مواجه نمی شوند.

از طرف دیگر، ما مروارید (با بازی بهاره کیان افشار) را داریم که می توانست به عنوان راه نجات فردین، نقش پر رنگ تر و به یادماندنی تری داشته باشد؛ اما حضورش به طوری است که خیلی راحت فراموش می شود. به رابطه او با فردین چندان پرداخته نشده و وقتی در انتهای فیلم، به دیدن فردین می آید و جمله آشنای «منتظرت می مونم» را می گوید، هیچ دلیل منطقی و روشنی وجود ندارد که این اتفاق را توضیح دهد.

پایان اسپویل

نقد و بررسی فیلم سگ بند

فیلم سگ بند، در شرایطی که فیلم خوب در ایران خیلی کم پیدا می شود، می تواند تماشاگر را به کمدی های ایران امیدوار کند. دومین اثر بلند مهران احمدی، از هر نظر، به پای کار قبلی اش، یعنی مصادره، نمی رسد و داستان آن دارای مشکلاتی است (هرچند خوشبختانه این مشکلات آزاردهنده نیستند و می توان تاحدودی آنها را نادیده گرفت)؛ با این وجود، عامه پسندتر است و خب، مهران احمدی برای رسیدن به این دستاورد و همرنگ شدن با جماعت برای اینکه مورد استقبال قرار بگیرد، مجبور به قربانی کردن برخی چیزها بوده است.

فیلم سگ بند، مناسب برای تماشا با خانواده است، در تک تک دقایق سرگرم کننده ظاهر می شود، حتی تا لحظه آخر دست از داستانگویی بر نمی دارد، شوخی های خوبی دارد، موفق به خنده گرفتن از بیننده می شود و دارای محتوای درست و درمانی است.

در ادامه بخوانید:

بهترین فیلم های امین حیایی

نقد فیلم سرخپوست