در این مطلب قصد داریم تا به بررسی فکت هایی در مورد فصل اول سریال ارباب حلقه ها: حلقه های قدرت بپردازیم. با تمام شدن فصل اول این سریال محبوب، تئوری ها و فکت های این فصل را مورد بررسی قرار می دهیم. بنابراین با مجله وارونه همراه باشید:
همچنین می توانید با کلیک کردن بر روی بررسی قسمتی سریال ارباب حلقه ها بررسی تمام قسمت ها را هم بخوانید.
سریال ارباب حلقه ها: حلقه های قدرت
مهم ترین نکته این است که برای تماشای این سریال نیازی نیست حتما فیلم های هابیت و ارباب حلقه ها را دیده باشید. چون داستان سریال حدود ۵ الی ۶ هزار سال قبل از داستان فیلم ها را به تصویر می کشد. اما اگر فیلم های شش گانه را ببینید درک بهتری از سریال و سرزمین میانه خواهید داشت.
رکورد تماشای شبکه
نکتهای که ممکن است دانستن آن شما را هیجان زده کند این است که دو قسمت اول رکورد زد. رکورد تماشای ۲۵ میلیون نفر برای دو اپیزود اول سریال حلقه های قدرت در شبکه آمازون پرایم ثبت شد. لازم به ذکر است که این میزان تماشا در تاریخ این شبکه رکورد جدیدی محسوب می شود.
مجموعه کتاب ها
شما حتی می توانید کتاب های تالکین را تهیه و مطالعه کنید. در این صورت، بیشتر از آن چیزی که تصور کنید، می توانید از تماشای سریال لذت ببرید. بهترین ترتیب برای مطالعه کتاب ها به این صورت می باشد:
1) هابیت
«هابیت» داستانی است فی نفسه کامل، اما پر از نشانه هایی که خبر از اتفاقات شوم آینده می دهد. این کتاب ماجراهای بیلبو بگینز، همان هابیت سفر کرده و سرگردان را روایت می کند که حلقه یگانه را پیدا کرد. البته بعضی ها می گویند بیلبو آن را دزدید و با خودش به شایر آورد. به این ترتیب کتاب هابیت آغازی است برای داستان بزرگ جنگ بر سر حلقه ها که تالکین آن را در حماسۀ فانتزی سه جلدیاش یعنی «ارباب حلقه ها» کامل می کند.
مرتبط: ارباب حلقه ها : چرا برخلاف بیلبو، گالوم بدون حلقه پیر نشد؟
2) سه گانه ارباب حلقه ها
“ارباب حلقه ها” نوشتهی جی آر آر تالکین، داستان سرزمین میانه را روایت می کند. در واقع این رمان دنبالهی کتاب هابیت می باشد که در واقع برای کودکان نوشته شده بود. برخلاف تصور، رمان ارباب حلقه ها به یک مجموعه بزرگ و محبوب تبدیل شد که نه تنها کودکان، بلکه بزرگسالان هم از آن استقبال کردند. به طوری که اکنون کمتر کسی نام کتاب ارباب حلقه ها را نشنیده یا فیلم های او را ندیده است. فیلم های ساخته شده از روی این کتاب ها، همانطور که انتظار می رفت، با استقبال باشکوهی از طرفداران مواجه شد. به گونه ای که با گذشت سال ها از انتشار اولین فیلم ارباب حلقه ها، همچنان طرفداران مخصوص خود را دارد.
3) سیلماریلیون
کتاب سیلماریلیون (the Silmarillion) مجموعهای از آثار جی آر. آر. تالکین است که پس از مرگ او توسط پسرش کریستوفر جمع آوری و منتشر شد. این مجموعه، داستان های قبل از کتاب ارباب حلقه ها را روایت می کند. همچنین به روایت داستان دو درخت و عصر اول می پردازد. سیلماریلیون داستان پیدایش ایلوواتار و ملکور را روایت می کند. علاوه بر آن داستان پیدایش اولین الف ها و بیدار شدن انسان ها را به تصویر می کشد.
4) فرزندان هورین
کتاب فرزندان هورین (The Children of Húrin) یکی دیگر از آثار تالکین است که تا قبل از مرگ او تکمیل نشد. انتشار این کتاب چندین سال طول کشید. نسخه اولیه “فرزندان هورین” در سال 1910 نوشته شد، اما در سال 2007 به چاپ رسید.
همچنین بخوانید: بهترین سریال های برگرفته از کتاب که از تماشای آنها لذت خواهید برد!
5) قصه های ناتمام
کتاب قصه های ناتمام عنوان مجموعهای از داستان ها و مقالات از جی. آر. آر. تالکین است که هیچگاه در زمان زندگی او تکمیل نشدند. بلکه پسرش کریستوفر تالکین آنها را پس از گردآوری و ویرایش، در سال 1980 منتشر کرد. «قصه های ناتمام» متشکل از چهار بخش است. از جمله دوران نخست، دوران دوم، دوران سوم و بخش چهارم. همچنین این کتاب متشکل است از توضیحاتی دربارۀ دونه داین، ایستاری و پلانتیرها. پس از انتشار کتاب «فرزندان هورین» و «نومه نور و سرزمین میانه»، بخش مربوط به دوران سوم و بخش چهارم این کتاب هنوز به فارسی منتشر نشده است.
برخلاف کتاب «سیلماریلیون» که بخش های مختلف روایت چنان دگرگون شدهاند که اثری یکپارچه و منسجم را در اختیار خواننده بگذارد. قصه های ناتمام به همان شکلی که تالکین آنها را رها کرده، ارائه شده و فقط در مواردی، چند تغییر در نام ها اعمال شده است. (مؤلف عادت داشت هنگام نگارش برای یک شخصیت از نام های مختلف استفاده کند و در پایان آنها را کنار یکدیگر بچیند). به این ترتیب برخی از مطالب کتاب، داستان هایی ناقص هستند. و برخی دیگر مجموعهای از اطلاعات دربارۀ سرزمین میانه.
اگر کتاب ها را مطالعه نکردید و فیلم های شش گانه را ندیدهاید، نگران نباشید. ما در تمام مطالب بررسی قسمت های فصل اول، به نقاط اشتراک و تفاوت های سریال با کتاب اشاره کردهایم.
این مطلب ممکن است حاوی اسپویل باشد. بنابراین اگر فصل اول سریال ارباب حلقه ها: حلقه های قدرت را به طور کامل تماشا نکردید، بهتر است مراقب اسپویل ها باشید! برای کم کردن احتمال اسپویل در این مطلب، فکت ها بر اساس ترتیب انتشار قسمت ها چیده شده اند.
مثل همیشه با من همراه باشید:
هارفوت ها
ممکن است این سوال برای شما پیش آمده باشد. که هارفوت ها در سریال حلقه های قدرت چه تفاوتی با هابیت های شش گانهی پیتر جکسون دارند. این تفاوت در واقع به بازهی زمانی روایت داستان در شش گانه و سریال حلقه های قدرت برمیگردد. که با مطالعهی تاریخ این نوع هابیت ها، تا حد زیادی ابهامات شما برطرف می شود.
تاریخچه هارفوت ها
هارفوت ها (Harfoots: پا پشمالوها) از رایج ترین و معمول ترین سه نژاد هابیت ها هستند. آنها قد کوتاه تر و کوچکتر از هابیت ها هستند. صورت هارفوت ها بدون ریش بوده و نسبت به دیگر هابیت ها پوستی قهوهایتر دارند. آنها برخلاف هابیت ها کفش به پا نمی کنند. همچنین دست و انگشتانی چابک دارند.
خمنطور که در فصل اول دیدید، هارفوت ها به ارتفاعات و دامنهی کوه ها علاقهمندند. و طبق عادت دیرینه، در حفره های زیرزمینی به نام سمیالس زندگی می کنند. هارفوت ها به ماندن در یک جای مشخص تمایل بیشتری دارند. همچنین با دورف های مسافر در راه های مرتفع کوهستان مه آلود و جادهی کبیر (جادهای که توسط انسان های نومهنور در دوران دوم ساخته شد. و از پادشاهی شمالی آرنور تا پادشاهی جنوبی گاندور ادامه داشت.) روابطی نزدیک دارند.
محل اقامت
در تاریخ اولیهی خود، هارفوت ها در کوهپایه های جنوبی کوهستان مه آلود در درهی آندوین در محوطهای بین رود گلدن در جنوب و جنگلی کوچک در شمال، در نزدیکی جادهی مرتفع – که بعدها تبدیل به لانهی عقابها شد. – زندگی می کردند. آنها اولین گروه از هابیت ها بودند که به سمت غرب و اریادور مهاجرت کردند تا دوران سرگردانی هابیت ها را آغاز کنند. از آن ها برای اولین بار در تاریخ مردمان آرنور در سال ۱۰۵۰ از دوران سوم یاد شد و دونه داین نام پریانات (لقب هابیت ها در زبان سینداری) را به آنان دادند.
هارفوت ها معمولاً مدت های طولانی در یک جا ساکن می شدند و تا نزدیکی ودرتاپ و دژ آمون سول روستاهای زیادی را بنا کردند. در حالی که اقوام آنها در درهها باقی ماندند. تا سال ۱۳۰۰ از دوران سوم آنها به بِری رسیدند که برای مدت ها غربی ترین دهکدهی هابیت ها باقی ماند. بین سال های ۱۱۵۰ و ۱۳۰۰ از دوران سوم، هابیت های فالوهاید – یکی دیگر از سه نژاد هابیت – که مثل رهبرانشان جسور و باشهامت بودند، به آنها ملحق شدند. وقتی شایر در ۱۶۰۱ دوران سوم بنا نهاده شد، بیشتر مردمش از هابیت های هارفوت بودند.
پیشینه گالادریل
گالادریل از الف های نولدور بود. همچنین می توان او را جزء کالاکوئندی (الف های روشنایی: آن دسته از الف ها که روشنایی دو درخت والینور را به چشم دیدهاند) دانست. به جرأت می توان از او به عنوان یکی از معروف ترین و قدرتمندترین الف ها در دوران سوم یاد کرد.
گالادریل چهارمین فرزند فینارفین، شاهزادهی نولدور و ائارون، شاهدخت تلهری است. پدرش او را آرتانیس نام نهاد، که به معنای «زن اصیل و باشکوه» است. او به شکلی غیرعادی قد بلند و قدرتمند بود. بنابراین مادرش او را «دوشیزهی مرد مانند» (دختر مرد مانند) نامید. رنگ موهای وی ریشه در موهای والدینش دارد. اما در بین الدار گفته می شد که موهای او نور دو درخت والینور را گرفته، که منجر به رنگ درخشان و منحصر به فرد طلایی و نقرهای موهای او شده است.
بر طبق افسانه ها، این گونه بود که فئانور به ایدهی نگه داشتن نور درختان درون سیلماریل ها دست یافت. فئانور از گالادریل درخواست کرد که بخشی از موهایش را به او ببخشد. اما او برای سه بار درخواست عمویش را رد کرد و فئانور هم دیگر اصرار نکرد. گالادریل قدرتی خارق العاده در خواندن ذهن افراد دارد. بنابراین وقتی به چشم های فئانور خیره شد، چیزی جز تاریکی و بدی در سرشت او ندید. گالادریل علی رغم دورگه بودن، شاهدختی از نولدور به شمار می آید. چرا که پدرش سومین پسر فینوه، شاه والای نولدور بود.
از دست ندهید: بهترین فیلم های نازنین بنیادی ؛ بازیگر ایرانی مشهور هالیوود
شروع اسپویل!
گالادریل تنها زنی بود که در جریان سوگند پسران فئانور، از عزیمت نولدور دفاع کرد. گرچه در سوگندشان شریک نشد، و در پایان جنگ خشم، تنها فرد از سردمداران نولدور بود که زنده ماند، و به دستور والار اجازهی بازگشت به والینور را نیافت. او با همسر خود کلهبورن، که از الف های دوریات بود، نخست در لیندون، و پس از مرگ آمروت، در لوتلورین سکونت کرد. دخترش کلهبریان همسر الروند، پسر ائارندیل و ارباب ریوندل بود.
او حامل یکی از سه حلقهی قدرت الف ها (ننیا) است. و به وسیلهی آن قلمروی خود در لوتلورین را به دور از پلیدی نگاه داشت. گالادریل در پایان نبرد حلقه، به سبب کمک های بسیارش در شکست سائورون، و ممانعت از گرفتن حلقهی قدرت از فرودو بگینز، اجازه یافت به والینور بازگردد.
پایان اسپویل!
وارگ ها یا گرگخویان وحشی
در قسمت سوم شاهد حضور وارگ ها در سریال بودیم. در تصویر بالا می توانید تغییرات وارگ ها یا گرگ خویان وحشی در گذر زمان، از سهگانه هابیت و ارباب حلقه ها تا سریال حلقه های قدرت را تماشا کنید.
نسل وارگ ها به دوران اول برمیگردد. این گرگخویان گروهی از نیروهای ملکور بودند که توسط سائورون رهبری می شدند. بنابراین امکان دارد از نژاد مایار باشند. از گرگخویان برجستهی دوران اول می توان به درائگلوین و کارخاروت اشاره کرد که هر دو توسط هوآن هلاک شدند. در ادامه به معرفی این دو وارگ خواهیم پرداخت.
مرتبط: بهترین فیلم های ترسناک | وحشت و دلهره را با تمام وجود حس کنید!
درائگلوین
متن کتاب سیلماریلیون: “سائورون گرگی را به سوی پل روانه ساخت. اما هوآن در سکوت او را از پای درآورد. و باز سائورون گرگان دیگری را یک به یک روانه می کرد و هوآن هم یک به یک آن ها را از گلو می گرفت و از پای در می آورد. آنگاه سائورون درائگلوین را فرستاد، ددی هولناک، در بدسگالی سالدیده، فرمانروا و پدر گرگ خویان آنگباند. نیروی او بس عظیم بود. و مصاف هوآن و دائگلوین طولانی بود و بی امان. اما سرانجام درائگلوین پا به فرار نهاد و به برج برگشت و پیش پای سائورون جان داد. و همچنان که جان می سپرد به اربابش گفت: «هوآن آنجاست!».”
رائگلوین فرماندهی گرگ خویان آنگباند بود. او در طی سفر لوتین و هوآن به برج میناس تیریت برای یافتن فینرود و برن، توسط هوآن، سگ تازی کلهگورم که به کمک لوتین آمده بود، کشته شد.
کارخاروت
متن کتاب سیلماریلیون: “خبر اما به گوش مورگوت رسیده بود. خبر نقشه های نامعلوم شهریاران الف. و مدام در کوهراههای پایین جنگل صدای پارس هوآن، تازی عظیم جنگ که والار مدت ها پیش قلاده از گردنش گشوده بودند، به گوش می رسید. آنگاه مورگوت تقدیر هوآن را به یاد آورد. سپس تولهای از نژاد درائگلوین برگزید و او را به دست خویش با گوشت زندگان خوراک داد، و نیروی خویش را بر او گماشت.
گرگ به سرعت بالید چندان که دیگر در هیچ کنامی جای نمی گرفت، و عظیم الجثه و گرسنه پیش پای مورگوت می آرمید. آنجا آتش و تشویش دوزخ در او نفوذ کرد، و مالامال از روح درندهخویی گشت، معذب و موحش و نیرومند. کارخاروت سرخکام، نام او در حکایت های آن روزگاران است. و نیز آنفائگلیر، آروارهی عطش و مورگوت بیمناک از آمدن هوآن او را گماشته بود که بی خُفت و خواب در برابر دروازهی آنگباند بیارمد.”
اهمیت نام الندیل
در قسمت سوم ارباب حلقه ها: حلقه های قدرت، ملکه میریل از الندیل درباره معنای واقعی نامش سؤال می کند. در ابتدا، الندیل به ملکه می گوید که نامش به معنای “عاشق ستارگان” است. اما این اسم، به معنای “دوستدار الف” نیز هست. ولی این چیزی نیست که الندیل بخواهد مردم نومنور بدانند. چرا که این جزیره مدتی است که رابطه کمی با الف ها داشته است.
بیشتر بخوانید: تئوری های پشت داستان فیلم ها که بهتر است آن ها را بدانید!
شروع اسپویل
شکاف بین کسانی که با الف ها طرف می شوند و کسانی که از آنها متنفرند و آنها را تحقیر می کنند، در فصل بعدی حلقه های قدرت بسیار آشکارتر خواهد شد. الندیل به عنوان یک ” دوست الف ” و یکی از وفاداران، به سرعت با گالادریل دوست می شود. و به او در تلاش برای خلاص کردن سرزمین های جنوبی از تاریکی، کمک می کند. این دوستی بعد از اینکه الندیل، گوندور را تأسیس کرد اهمیت زیادی پیدا می کند. زیرا او بعداً دوش به دوش الف ها علیه قدرت سائورون خواهد جنگید.
پایان اسپویل
شمشیر نارسیل
در اپیزود چهارم، شمشیر نارسیل را دیدیم. نارسیل، شمشیر پرآوازهی پادشاه الندیل از دونه داین است. این شمشیر توسط تلخار – آهنگر توانا و شهیر دورف – در دوران اول ساخته شد. در دوران دوم نارسیل به عنوان میراثی از نسل الروس – برادر الروند و اولین پادشاه نومهنور – شناخته می شد. از سرگذشت این شمشیر در دوران اول اطلاعات چندانی در دست نیست. اما سرانجام این میراث در دوران دوم به دست پادشاه الندیل خواهد رسید.
شروع اسپویل
الندیل در نبرد آخرین اتحاد در پایان دوران دوم، با این شمشیر درخشان در نور ماه و خورشید، رهبری سپاه انسان ها را برعهده داشت. اما در نهایت به دست سائورون کشته شد و نارسیل درهم شکست. ایسیلدور، فرزند او، از تیغ شکستهی نارسیل برای جدا کردن حلقهی یگانه از انگشت سائورون استفاده کرد. پس از مرگ ایسیلدور، این شمشیر به عنوان میراثی از نسل پادشاهان آرنور به شمار می رفت.
قرن ها بعد نارسیل به دست الف های ریوندل از نو ساخته و به آراگورن دوم داده شد. پس از آن آندوریل نام گرفت، به معنای شعلهی غرب. این شمشیر نقشی کلیدی در شکست دزدان دریایی در پلارگیر و قوای موردور در نبرد پلهنور ایفا کرد. (به خدمت گرفتن سپاه مردگان برای عمل به عهدشان، با آندوریل میسر شد.)
پایان اسپویل
کوه نابودی
کوه نابودی یا اورودروین، کوهی آتشفشانی در موردور است که ملکور آن را در دوران اول به وجود آورد. نام «موردور» به معنی «سرزمین سیاه» ممکن است پیش از اسکان سائورون در آنجا، به خاطر فوران های این کوه به زمین های اطرافش داده شده باشد. زمانی که سائورون در دوران دوم موردور را برای اقامت برگزید، کوه هلاکت دلیل اصلی این تصمیم بوده است. زیرا او از آتشی که از دل این کوه می جوشید در جادوگری و صناعت خود استفاده کرد. و مشهورترین حاصل صناعتش و تنها موردی که به اطمینان از آن آگاهیم، حلقهی یگانه بود.
مرتبط: 20 تا از بهترین فیلم های علمی تخیلی
پیشینه کوه نابودی
این کوه در سال ۳۴۲۹ دوران دوم به نشانهی حملهی سائورون به گاندور فوران کرد. واقعهای که سبب شد نام «آمون آمارت» یا همان کوه نابودی به آن اطلاق شود. در سال ۲۹۵۴ دوران سوم کوه دوباره فعال شد و آخرین ساکنین اتیلین (منطقهای در گاندور) هراسان به آن طرف رود آندوین فرار کردند. از آن پس، کوه نابودی تا پایان دوران سوم به طور پراکنده فوران کرد.
مشخصات
کوه نابودی یا هلاکت با دامنهای به بلندی بیش از یک کیلومتر، حدودا ۱۵۰۰ متر ارتفاع دارد. این کوه بر زمینی مسطح به نام فلات گورگوروت استوار است. جادهی سائورون آن را به برج تاریک (باراد-دور) متصل می کند. جادهی سائورن از شرق به گذرگاهی پیچان در دامنهی کوه نزدیک می شود که به نظر می رسد با ماگما آسیب دیده و چندین بار مرمت شده است.
اسپویل: داخل مخروط کوه، «سامات نئور: کورهی صنعتگری سائورون» قرار دارد. که به درهای آتشین می رسد که حلقهی یگانه در آنجا ساخته خواهد شد. در همان دره بود که حلقهی یگانه سرانجام نابود شد و به ساقط شدن سائورون انجامید.
کلهبورن، همسر گالادریل
در قسمت هفتم، دیدیم که گالادریل از همسر خود صحبت کرد. اما همسر او کیست؟ در کتاب قصه های ناتمام، کلهبورن یک شاهزادهی تلهری در والینور است. که همراه با گالادریل راهی سرزمین میانه می شود و برای این کار کشتی هم می سازد. اما در کتاب سیلماریلیون او یک شاهزاده از منهگروت معرفی شده. که در طول اقامت گالادریل در دوریات با او آشنا می شود.
ایستارها
در قسمت پایانی متوجه شدیم که مرد غریبه یک ایستار است. در ادامه به معرفی ایستارها می پردازیم. با شناخت انها، راحت تر می توانید هویت مرد غریبه را حدس بزنید. ایستاری ها از نژاد مایار هستند، که به دستور والار برای مقابله با سائورون به سرزمین میانه اعزام شدند. که نام آنها عبارت اند از: سارومان سفید، گندالف خاکستری، راداگاست قهوهای و دو جادوگر آبیپوش به نام های آلاتار و پالاندو. در ادامه در مورد آنها بیشتر صحبت خواهیم کرد:
سارومان یا کورمو، از شاگردان آئوله است. او رهبر شورای سفید نیز هست. الف های سیندار او را کورونیر (به معنای مرد مهارت ها) نامیدند.
گندالف در والینور به اولورین مشهور است. و به عنوان خردمندترین مایار شناخته می شود. او در لورین زندگی می کند. اما دست تقدیر او را به خانهی نیهنا می برد. و باعث می شود تا او از نیهنا صبر و ترحم را بیاموزد.
راداگاست یکی از مایاهای یاوانا و دوستدار طبیعت، درختان و حیوانات بود. نام کوئنیایی او «آیوندیل» و به معنای «دوست پرندگان» است.
آلاتار و پالاندو به انتخاب اورومه به سرزمین میانه فرستاده شدند. و از سرگذشت آنها در والینور و سرزمین میانه اطلاعات چندانی در دست نیست. اما می دانیم که این دو زودتر از مابقی ایستاری ها همراه با گلورفیندل در اواسط دوران دوم به سرزمین میانه آمدند. و به شرق و جنوب سرزمین میانه سفر کردند. آلاتار و پالاندو به القاب «قاتل تاریکی» و «حامی شرق» نیز شناخته می شوند.
بر اساس توضیحات ارائه شده، به نظر شما مرد غریبه، کدام یک از این ایستارها است؟ نظر خود را در کامنت ها با من و همراهان مجله وارونه به اشتراک بگذارید.
هویت مرد غریبه
در قسمت هشتم این جمله را از مرد غریبه شنیدیم: “هرجا به شک افتادی، از مشامت پیروی کن.” جملهای که گندالف در فیلم یاران حلقه و مرد غریبه در اپیزود هشتم از فصل اول حلقه های قدرت گفتند. از این رو، خیلی ها بر این اساس معتقدند که غریبه باید همان گندالف باشد. اما اکنون که وقت آمدن گاندولف نیست. اگرچه این کار، شاید جذابیت بیشتری به سریال ببخشد اما در تضاد با تمام فکت های داستانی است. که در مورد هویت غریبه در چند سری گمانهزنی برایتان شرح دادیم و مهم ترین فکت، آمدن گندالف به سرزمین میانه در دوران سوم بود.
برای جمع بندی این ماجرا، دو احتمال نهایی را بررسی می کنیم. احتمال اول این است که آمازون به داستان وفادار می ماند و غریبه یکی از ایستاری های آبی خواهد بود. شاید در طی سفرش به رون، همراه دیگر خود را نیز پیدا کند. احتمال دوم این است که آمازون قصد دارد به کلی نقش ایستاری های آبی را به گندالف ببخشد. که البته به دلیل گمنامی آنها و اطلاعات اندکی که از اقداماتشان داریم، تاحدودی قابل درک است. ولی همچنان همه چیز در هالهای از ابهام قرار دارد.
اسپویل: در صورت تحقق احتمال دوم، هیچ بعید نخواهد بود برخی دیگر از وقایع دوران سوم در دوران دوم اتفاق بیوفتند. از جمله سقوط موریا (خزد-دوم) به دست بالروگ (بلای جان دورین)!
دوئلر کیست؟
در اپیزود پایانی، دیدیم که Dweller خیلی قدرتمند است. به حدی که می تواند با یک جادوگر قدرتمند در ارباب حلقه ها: حلقه های قدرت مبارزه کند. اما این افراد دقیقاً چه هستند؟ و قدرت آنها از کجا نشات می گیرد؟
ارباب حلقه ها، سه نفر را معرفی می کند که با نام های دوئلر (بریدی سیسون)، نوماد (ادیت پور) و زاهد (کای کوپه) شناخته می شوند. و پایان فصل اول تأیید می کند که این سه نفر عجیب و غریب از پیروان سائورون بوده و صبورانه منتظر بازگشت او هستند. عارفان بیش از پیروان، در نوع خود بسیار قدرتمند هستند. به ویژه دوئلر، که حتی در برابر یک ایستار ایستاد. در مجموع، این سه متعصب ترکیبی از توانایی هایی از جمه تغییر شکل، جادوی آتش، انتقال از راه دور را نشان می دهند.
مرتبط: 8 تا از بهترین فیلم های مهیج
حتی پس از پایان فصل اول سریال حلقه های قدرت، منشأ قدرت این سه عارف تا حد زیادی پنهان ماند. اما می دانیم که آنها از سرزمین شرقی Rhûn می آیند. و توانایی جادویی فراتر از اکثر فانی های جادوگر در سرزمین میانه را دارند. به طور معمول، جادوگری از آینور ها سرچشمه می گیرد. و طلسم هایی که الف ها و نژاد های دیگر در اعصار بعدی انجام می دهند، از آنها نشات می گیرد. این توضیحات، دو سوال اصلی را به وجود می آورد. اینکه عرفای حلقه های قدرت چه کسانی هستند؟ و چرا آنها تا این حد قدرتمند هستند؟ آیا آنها انسان هایی هستند که سائورون به آنها قدرت جادو هدیه داد؟ شاید هم مایارهای وفادار به مورگوت باشند.
سائورون
با پخش هر اپیزود از فصل اول، ظن سائورون بودن هالبرند، قوی و قوی تر شد. از مهارت بیبدیل او در آهنگری گرفته تا پشیمانی عمیقش از سرنوشت برادر گالادریل و حرفای او با آدار که نشان می داد انتظار داشت آدار او را بشناسد.
علاقهی سائورون به گالادریل
همانطور که در قسمت پایانی فصل اول دیدیم، شاهد ابراز علاقه سائورون به گالادریل بودیم. در واقع می توان علاقه بین سائورون و گالادریل را اقتباسی معنادار از ارتباط ملکور و واردا النتاری دانست. در کتاب سیلماریلیون اشاره شده که ملکور پیش از آهنگ آینور، به واردا علاقه داشت. اما واردا دست رد بر سینهی او زد. و همینطور اشاره شده که ملکور، درست مانند سائورون، با تمایل به روشنایی کار خود را آغاز کرد. در ادامه بخشی از متن کتاب سیلماریلیون را مطالعه می فرمایید:
«ملکور با گرایش به روشنایی آغاز کرد. اما آنگاه که از تصاحبش برای خویش عاجز ماند. از میان آتش و خشم به التهابی سخت و سپس میان تاریکی سقوط کرد. و او تاریکی را بیش از هرچیز در کرده های پلیدش با آردا به کار گرفت. و آردا را برای همهی موجودات زنده جایی پر بیم و رعب گرداند.»
بنابراین می توان شیفتگی سائورون به گالادریل در سریال را اقتباسی از عشق ملکور به واردا النتاری و روشنایی دانست. چرا که روشنایی ایلوواتار بیش از تمامی نور والار در چهرهی واردا بروز کرده بود. سائورون هم مستقیماً اشاره کرد که با وجود گالادریل در کنارش، هرگز ارباب تاریکی نخواهد بود. و گالادریل او را به روشنایی پیوند خواهد زد. این اقتباسی است که در کتاب ها نبود اما در تضاد با ذات داستان هم نیست. نظر شما در این باره چیست؟
حلقه های الف ها
در اپیزود پایانی فصل اول شاهد ساخته شدن سه حلقه از ۲۰ حلقهی قدرت بودیم. سه حلقهی قدرت الف ها که به دست کلهبریمبور، نوهی فئانور ساخته شدند. که پس از حلقهی یگانه قدرتمندترین حلقه ها بودند. آنها از پلیدی سائورون مصون ماندند. اما قدرت و بقای آنها به حلقهی یگانه وابسته بود. در ادامه به بررسی هرکدام از این سه حلقه می پردازیم:
همچنین بخوانید: بهترین فیلم های خون آشامی تمام دوران | ترس و هیجان با طعم خون
خطر اسپویل!
ناریا؛ حلقه آتش
ناریا، حلقهی آتش یا حلقهی سرخ، یکی از حلقه های قدرت الف ها است. یکی از سه حلقه برای پادشاهان اِلْف در زیر آسمان. ناریا پس از رفتن آناتار از ارهگیون توسط کلهبریمبور ساخته شد. از آنجایی که الف ها با تشخیص هدف آناتار سه حلقهی خود را از او پنهان کردند، ناریا از نفوذ و پلیدی سائورون آزاد است. اما هنوز به قدرت حلقهی یگانه وابستگی است.
در کتاب های ارباب حلقه ها و سیلماریلیون، گیلگالاد تنها ویلیا (حلقهی آبی) را دریافت کرد. و کیردان کشتیساز از همان اول ناریا را گرفت. در دوران سوم، کیردان حلقه را به گندالف به پاس زحماتش داد.
طبق کتاب قصه های ناتمام، در شروع نبرد بین الف ها و سائورون، کِلِهبْریمیبور حلقه ناریا را همراه با ویلیا به گیلگالاد، پادشاه والای نولدور داد. گیلگالاد ناریا را به ستوان خود کیرْدان، ارباب بندرگاه های خاکستری – میتلوند – سپرد. کسی که حلقه را تا بعد از مرگ گیلگالاد در نبرد آخرین اتحاد نگه داشت.
از ویژگی های این حلقه می توان به قدرت الهام بخشیدن به دیگران در برابر ظلم و ستم اشاره کرد. از طرفی دیگر این حلقه در دست حامل خود ناپیدا بود. البته به جز کسانی که آنها هم حامل حلقه های قدرت بودند. ناریا در برابر فرسودگی از مقاومت زیادی برخوردار بود.
«ناریا» واژهای از زبان کوئنیا، برگرفته از نام عناصر نارْوا به معنای سرخ آتشین است.
ویلیا؛ حلقه هوا
حلقه ویلیا یکی از حلقه های قدرت بود که به دستان اِلْف های ارهگیون ساخته شد. ویلیا، ننیا و ناریا که سه حلقهی قدرت الف ها بودند. این سه حلقه قدرتمندتر از حلقه هایی بودند که به دورف ها و انسان ها داده شد. همچون دیگر حلقه های الف ها، ویلیا دارای نگین بود! یک سنگ آبی با نوارهای طلایی. «حلقهی یاقوت کبود» و «حلقه آبی» از القاب مشهور ویلیا هستند. یک لقب و نام کمتر استفاده شده برای آن، «حلقهی هوا» است. که نشان دهندهی فضیلتی حتی بیشتر از سایر حلقه های الفی است. به طور کلی اینطور ثبت شده که ویلیا قدرتمندترین حلقه در میان سه حلقهی الف ها است.
در سال ۱۵۹۰ دوران دوم، کلهبریمبور، نوهی فئانور و ارباب ارهگیون هر سه حلقهی الفی را مستقل از سائورون ساخت. در نتیجه، هر یک از این سه حلقه آزاد و سوا از پلیدی او هستند. اگرچه، مانند دیگر حلقه های الف ها، قدرت ویلیا نیز وابسته به وجود حلقهی یگانه بود. هنگامی که سائورون حلقهی یگانه را در سال ۱۶۰۰ دوران دوم ساخت، کِلِهبْریمبور از طرح ها و نقشه های او نگران شد. و در سال ۱۶۰۳ دوران دوم، سه حلقه را به نگهبانان الف داد. که ویلیا نزد گیلگالاد در لیندون فرستاده شد.
اسپویل: سائورون جنگ علیه الف ها در اریادور را آغاز کرد و در نهایت با شکست مواجه شد. پس از آن، گیلگالاد ویلیا را به الروند داد، که در سال های واپسین دوران دوم و تمام دوران سوم آن را حمل کرد. پس از شکست سائورون و نابودی حلقهی یگانه در سال ۳۰۱۹ دوران سوم، قدرت ویلیا نیز محو شد. و همراه با الروند به آن سوی دریا به والینور برده شد.
نام ویلیا در زبان کوئنیا به معنی هوا یا آسمان است.
ننیا؛ حلقه آب
ننیا، یکی از سه حلقهی قدرت الف ها است. به «حلقهی تزلزل ناپذیر» و «حلقهی آب» نیز معروف است. ننیا با میتریل ساخته شده و با سنگ سخت سفید تنظیم و ثابت شده است.
حلقه نِنْیا میان سال های ۱۵۰۰ تا ۱۵۹۰ دوران دوم به تنهایی توسط کلهبریمبور در ارهگیون همراه با دو حلقهی دیگر اِلْف ها، ناریا و ویلیا ساخته شد. پس از اینکه کِلِهبْریمبور متوجه شد که سائورون حلقهی یگانه را در سال ۱۶۰۰ دوران دوم ساخته، به لوتلورین رفت تا با گالادریل در این مورد مشورت کند.
آن ها مایل به نابود کردن حلقه ها نبودند، بنابراین گالادریل به کِلِهبْریمبورِ توصیه کرد که سه حلقهی الف ها را پنهان، بلااستفاده و دور از اِرِهگیون نگه دارد. کِلِهبْریمبورِ به این توصیه عمل کرد و در اولین فرصت ننیا را به گالادریل داد. قدرت این حلقه قلمروی لوتلورین را قدرت و زیبایی بخشید و همچنین تمایل گالادریل به دریا و بازگشت به غرب را افزایش داد.
ننیا حلقهی پنهان
حلقهای که گالادریل به دست داشت معمولاً قابل رؤیت نبود. در چهاردهم فوریه سال ۳۰۱۹ دوران سوم فرودو بگینز ننیا را در دستان گالادریل دید. زیرا گالادریل نمیتوانست ننیا را از دید حامل حلقهی یگانه پنهان نگه دارد. دیدیم که سموایز گمجی به گالادریل گفت که «من یک ستاره در میان انگشتان تو دیدم.»
قدرت ننیا در حراست، نگهداری و پنهان شدن از شَر بود. پس از نابودی حلقهی یگانه و شکست سائورون، قدرت آن حلقه همراه با حلقه های دیگر محو شد و از میان رفت. گالادریل ننیا را با کشتی از بندرگاه های خاکستری به غرب همراه خود برد و دو حلقهی دیگر و حاملان آن ها را نیز همراهی کرد. با از بین رفتن ننیا، جادو و زیبایی لوتلوریِن نیز کمرنگ شد و به تدریج از بین رفت. تا زمانی که آروِن به آنجا آمد و در سال ۱۲۱ دوران چهارم در همانجا مُرد و آنجا سرانجام متروک و ویران شد.
ممنون که تا انتهای این مطلب هم همراه من بودید. مثل همیشه نظرات خود را در بخش کامنت ها، با من و همراهان وارونه به اشتراک بگذارید.
همچنین در ادامه بخوانید: نقد و بررسی سریال خاندان اژدها House of the Dragon